این ارکستر رهبری شیرینی داشت...
وارد پهنه رودکی که شدم تقریباً آنهاییکه برای تماشای ارکستر سمفونیک تهران آمده بودند، در گپوگفتی که با هم داشتند از رهبری بانویی میگفتند که برای اولینبار رهبر میهمان این اجرا شده است.
وارد پهنه رودکی که شدم تقریباً آنهاییکه برای تماشای ارکستر سمفونیک تهران آمده بودند، در گپوگفتی که با هم داشتند از رهبری بانویی میگفتند که برای اولینبار رهبر میهمان این اجرا شده است.
هربار که شنیده میشود فردی به زندگیاش پایان داده، بیدرنگ فکرم درگیر ارتباطهای آن زندگی میشود. اینکه با چه کسانی نشست و برخاست داشته یا اصولاً حرفی در این مراودهها بیان میشده که بتوان ذهن ناآرام را کمی تسلی داد. وقتی هم که خبر خودکشی هنرمندان و روزنامهنگاران میآید، این نگرش بیشتر خود را نشان میدهد. بهراستی چه میشود و چه پیش میآید برای نویسنده و هنردوستی که زندگی را پایانیافته میداند.
در یکی از کنسرتهایی که طی چندروز پیش برگزار شد، فردی از اعضای گروه به نمایندگی، از حضار تشکر کرد.در این سپاسگزاری، واژهای بهکار برد که جای واکاوی بسیار دارد. ایشانکه در صداقت گفتار و رفتارش شکی نیست، گفت که شما حاضرین جزء «آدمحسابی»های این شهر هستید که برای این اجرا آمدید.
در روزهاییکه عصبیتهای فردی و اجتماعی، عنان اختیار از آدمیان سلب میکند، هیچ گزینهای برتر و دلپذیرتر از گوشسپردن به عاشقیتهای همهدان و جانفزا نیست.
بیهقی جهان زمان خود را مینگریست با گوشهچشمی به آینده که «مردمان دیگر عصرها بدان رجوع کنند و بدانند». و شاید در جهانبینیاش خطور نمیکرد مردمان عصرهای بعد و دیگر، آنچنان غره به دانش نداشته خویش هستند که مصداق این توصیه نخواهند بود. روز بیهقی گذشت، بیآنکه در جایی و مکانی عمومی و فرهنگی از این پندش یادی شود.
اکتای براهنی با فیلماش نشان داد که میتوان سینما را دغدغه مردم کوچه و بازار کرد، آن را صرفاً برای مخاطب همیشگی و حرفهای سینما ندانست. هنر براهنیِ پسر، آوردن مباحث فیلم بهطریقاولی، داخل جمعهای خانوادگی بود.
کم پیش میآید دیالوگهای فیلم و یا سریالی در ذهن مخاطب ماندگار شود یا اینکه لوکیشن هم در یاد تماشاگر مانا. ناصر تقوایی که دیگر پیشوند «زندهیاد» برایش استفاده خواهد شد؛ از جمله کارگردانهایی بود که این خصیصه در کارهایش نمود داشت.
اگر قرار باشد هر مسئول و پاسخگویی چنین الفاظی بهکار ببرد، برپایی چنین نشستهایی چه ثمرهای دارد. این واژگانِ کوچهبازاری که شنیده شده است، معنای پنهانش چیست.
سالهای آغازین اصلاحات، جملهای از مرتضی مردیها در روزنامه جامعه، همیشه در ذهنم جاری و ساری است. آن هم برای مخاطبی که در ابتدای دانستن مسائل سیاسی و تحلیلاش است، شنیدن چنین بیانی کمی جای تعجب داشت.
طبق فیلمهایی که در برنامه تماشای هر روزم وجود دارد؛ اینبار طی تقریباً سهماه آثاری از سال ۱۹۳۰ تا ۱۹۵۶ را نگاه کردم؛ سینمای کلاسیک و قصهگو. سینمایی که همه تواناش در بیان درست داستان خلاصه میشد.