شیلنگ
میثم سعادت
روزنامهنگار
هفته قبل، آقای صالحی، همسایه طبقه بالا آمده بود درِ منزل ما و کلی خوشوبش کرد. حال و احوال پسرم را پرسید و بعد هم التماس دعا داشت برای انتخاب مدیر ساختمان. گفتم که زیاد تمایلی ندارم در اختلافات دو همسایه دخالت کنم. مدیر فعلی ساختمان هم اسمش آقای صالحی است. یعنی بهصورت اتفاقی هر دو مدیر فامیلیشان صالحی است و همین دو نفر هم همیشه سر جای پارکینگ و خیلی مسائل دیگر، با هم مشاجره دارند. به ایشان گفتم اساساً برای من تفاوتی بین این آقای صالحی و آن آقای صالحی نیست. اما اصرار ایشان باعث شد دو شب بعد من هم به ایشان رأی بدهم.
روز بعد از رأیگیری، وقتی قصد داشتم خودرو را از خانه خارج کنم، متوجه شدم که یک ماشین جلوی پارکینگ پارک کرده است. بعد از یک ساعت پرسوجو متوجه شدم خودرو متعلق به همسر جدید آقای صالحیِ جدید است. (آقای صالحی، مدیر جدید ساختمان اخیراً ازدواج کردهاند). از ایشان خواهش کردم صبحها خودرو جلوی پارکینگ نباشد که بچهها بهموقع به مدرسه و مهدکودک برسند. ایشان با بدخلقی جواب داد وقتی همسر قدیم آقای صالحی قدیم، خودروی خود را جلوی پارکینگ میگذاشت، چرا اعتراض نمیکردی؟ آقای صالحی، مدیر سابق ساختمان، یک همسر بیشتر نداشت که پرستار بیمارستان بود و گاهی شبها، خودروی خود را جلوی در میگذاشت. انصافاً برای من که شبها اهل رانندگی نیستم، مسئلهساز نبود اما احتمالاً این آقای صالحی مشکل ایجاد میکرد. وقتی اینها را به ایشان گفتم، فرمود اندازه یک بادمجان به من فرصت بده. گفتم بادمجان چی؟ اینکه خودروی همسر جدید شما نباید جلوی در باشد، چه ربطی به بادمجان دارد؟ همین موقع آقای صالحی قدیم آمد و به من گفت اگر رأی داده بودید امروز شاهد این وضعیت نبودیم. به ایشان گفتم اساساً رأیگیری مخفی بوده و شما نمیتوانید رأی من را حدس بزنید.
مباحث ما داشت به مشاجره میکشید که آقای صالحی جدید، از آقای صالحی قدیم، دعوت کرد یک جلسه هماندیشی برگزار شود تا مشکلات ساختمان در فضایی صمیمانه طرح و حلوفصل شود. من هم به جلسه دعوت نشدم. یعنی جلسه فقط بین آقایان صالحی برگزار میشد و قرار شد نتیجه را به من ابلاغ کنند.
دیروز صبح آقای صالحی قدیم زنگ خانه ما را زد. کلی از آقای صالحی جدید بدگویی کرد و گفت، این وضعیت فعلی، ناشی از این است که شما روز رأیگیری به وظیفه خودت عمل نکردی. بعد هم گوش من را کشید و گفت این ساختمان سه واحد است. من هم یک رأی بیشتر نیاوردم. چطور فکر میکنی رأیگیری مخفی بوده؟
بعد از اینکه کلی ابراز شرمندگی کردم، از او خواستم نتیجه مذاکره را به من بگوید که گفت اساساً مذاکرهای در کار نبوده و هماندیشی بوده و مسئول تصمیمات غلط، فقط و فقط مدیر جدید ساختمان است.
گفتم خُب حالا این تصمیمات غلط چی بود؟ آقای صالحی قدیم گفت قرار شد مثل قبل، همسر من که جزو کادر درمان است، ماشینش را جلوی پارکینگ پارک کند. آقای صالحی جدید هم ماشینش را جای ماشین شما در پارکینگ قرار دهد. چون ماشین همسر جدید آقای صالحی جدید، یک خودروی جدید است.
میگویم نتیجه مذاکره شما ذبح حق من بود. آدم یاد مذاکرات آمریکا و اسرائیل درباره آینده صلح خاورمیانه میافتد که آقای صالحی قدیم مجدد تاکید کرد آنچه اتفاق افتاد یک هماندیشی ساده بود. درنهایت مدیر ساختمان فعلی فرد دیگری است که اجازه دارد تصمیمات درست و اصولی، برای کاهش تنش بین اهالی ساختمان و بهبود جایگاه ساختمان و ارتقای دوستیها بین همسایهها را بگیرد.
شب قصد داشتم نتیجه مذاکرات را به همسرم بگویم اما نگران بودم که به این تصمیم اعتراض کند و بگوید وضعیت فعلی ناشی از رأیدادن تو است و اگر رأی نداده بودی، وضع بهتر بود. اما همسرم پیشدستی کرد و گفت آقای صالحی گفته در راستای تقویت گفتمان همسایگی، تقویت همدلی، شعارهای برابریخواهانه و استفاده بهینه از همه ظرفیتهای ساختمان، قرار شده همه همسایهها از دیش ماهواره، مودم، اینترنت و شیلنگ سرویس بهداشتی حیاط مشترک استفاده کنیم و در مرحله اول، وظیفه نصب تجهیزات ماهواره و اینترنت با ما شده که روزنامهنگاریم و وظیفه تهیه شیلنگ هم به آقای صالحی سپرده شده است.