| کد مطلب: ۳۱۸۸۵

جهانبخش ایزدی استاد روابط بین‌‏الملل در گفت‏‌وگو با «هم‌‏میهن»: راهکارهای برجام دیگر مورد پذیرش غرب نیست

برجام دیگر وجود ندارد. من معتقدم که بر بنیان چیزی که وجود ندارد، نمی‏‌توان چیز جدیدی بنا کرد.

جهانبخش ایزدی استاد روابط بین‌‏الملل در گفت‏‌وگو با «هم‌‏میهن»: راهکارهای برجام دیگر مورد پذیرش غرب نیست

با گذشت نزدیک به ۱۰ سال از انعقاد برجام، بار دیگر در آستانه از سرگیری مذاکرات میان ایران و غرب برای برطرف کردن اختلاف‌ها در مورد تحریم‌ها و برنامه هسته‌ای، نام این توافق بر سر زبان‌ها افتاده‌است. جهانبخش ایزدی، استاد روابط بین‌الملل معتقد است که از دیدگاه غرب و به‌ویژه آمریکا، برجام اشکالات زیادی دارد و طرف‌های غربی حاضر به تکرار این اشتباه‌ها در یک توافق جدید نیستند. ایزدی می‌گوید که برجام از درون و بیرون کاملاً نابود شده‌است و دیگر نمی‌تواند بنیانی برای بنای یک توافق جدید باشد. در ادامه متن کامل گفت‌وگوی «هم‌میهن» را با جهانبخش ایزدی، استاد روابط بین‌الملل مطالعه می‌کنید.

در ماه‌های گذشته مقام‌های ارشد دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران تاکید کرده‌اند که ایران در صورت آغاز مذاکرات جدید با غرب، به دنبال یک توافق «بر مبنای برجام» و «در چارچوب مذاکرات ۱+۵» است. چنین دست مطالبی در اظهارات رئیس آژانس بین‌المللی انرژی اتمی هم بازتاب داشته‌است که برجام را «الهام‌بخش یک توافق جدید» توصیف کرده‌است. معنای این اظهارات چیست؟ برجام چگونه می‌تواند مبنای یک توافق جدید با غرب باشد؟

 برجام قراردادی نبود که اجماع‌برانگیز باشد. برجام درون آمریکا مخالفان جدی داشت. این توافق آنقدر مخالف داشت که در نهایت ترامپ از آن خارج شد. برجام در ایران هم مخالفان جدی داشت که در نهایت یک جریان سیاسی به خاطر این توافق کاملاً کنار زده‌شد و اینگونه تعبیر شد که برجام خسارت محض بود. از حیث آکادمیک هم به تعبیر دکتر سریع‌القلم برجام یک قرارداد Gentlemen’s Agreement یا توافق غیررسمی غیرالزام‌آور بود. از دیدگاه امروزی که بعد از ۹ سال به این توافق نگاه کنیم، می‌بینیم که اشکالات زیادی داشت.

اینکه می‌گویند برجام مبنای توافق جدیدی باشد، باید ببینیم که ناظر بر چه چیزهایی است. آیا معنای این اظهارنظر این است که مشابه توافق برجام، بار دیگر چشم‌انداز و Scope مذاکرات به مقوله هسته‌ای منحصر شود؟ مبنای اصلی برجام این بود که فعالیت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران ادامه پیدا کند، البته چند قید و شرط وجود داشت. نخست نظارت‌های گسترده بین‌المللی از سوی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در حد پروتکل الحاقی و برخی محدودیت‌های اعمال شده توسط توافق، دوم اینکه مجموعه ذخایر مواد شکافت‌پذیر ایران و همچنین فناوری تجهیزات استفاده‌شده از حدی فراتر نرود و سوم اینکه از سانتریفیوژهای پیشرفته و رآکتورهای آب سنگین استفاده نشود. مجموعه این قیود و شرایط برای این بود که ضمانتی ایجاد شود که ایران به سمت توسعه سلاح هسته‌ای نخواهد رفت.

تهران این را مبنای توافق می‌داند. در دوران برجام این مبنای ایران بود، الآن هم به نظر می‌رسد که مبنای ایران همین باشد. اما مسئله اینجاست که طرف آمریکایی به این امتیازها قانع نیست. برای مثال یکی از استدلال‌هایی که باعث شد سال ۲۰۱۸ دونالد ترامپ در دور نخست ریاست‌جمهوری‌اش از برجام خارج شود، این بود که ادعا می‌کرد برجام بندهای غروب دارد، درحالی‌که باید یک توافق دائمی باشد، دوم اینکه برجام فقط منحصر به چشم‌انداز برنامه هسته‌ای ایران بود، در حالی که واشنگتن می‌گوید تنها مسئله ما با ایران برنامه هسته‌ای نیست و مشکلات متعدد دیگری هم با ایران وجود دارد. واشنگتن می‌خواهد که مسائل دیگر از جمله مسئله نفوذ منطقه‌ای ایران و برنامه دفاعی نیز در چارچوب مذاکرات گنجانده شود. نکته سومی که مدنظر طرف‌های غربی است این است که برجام حتی در چارچوب برنامه هسته‌ای هم همه چالش‌ها را برطرف نکرد.

به اعتقاد آنها گذشته برنامه هسته‌ای ایران هنوز روشن نیست. به همین دلیل است که هرازچندگاهی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، بر اساس اطلاعاتی که از هر منبعی به دست می‌آورد، سوال‌های جدیدی در مورد مکان‌های اعلام‌نشده ایران مطرح می‌کند و ادعا می‌کند که پاسخ ندادن به سوالات در مورد کشف و رد مواد شکاف‌پذیر در این مکان‌ها، نشان می‌دهد که ایران در گذشته فعالیت‌های اعلام‌نشده هسته‌ای داشته ‌است که بیم تلاش برای دستیابی به سلاح هسته‌ای دارد. برای طرف‌های خارجی این سوال پیش می‌آید که چه تضمینی وجود دارد که در آینده ایران به دنبال سلاح هسته‌ای نرود؟

اینها که عرض کردم نشان می‌دهد که معنای اینکه برجام مبنای یک توافق جدید باشد چیست. نخست اینکه برجام مطالبات بنیادی ایران را مطرح می‌کند، یعنی حفظ برنامه غنی‌سازی اورانیوم و لغو تحریم‌ها و در عین حال برجام برخی نگرانی‌های قدرت‌های جهانی را برطرف می‌کند، هرچند که اشکالات عمده‌ای به آن وارد شده‌است. در عین حال مخالفان جمهوری اسلامی و مخالفان داخلی برجام هم یک نکته را در مورد برجام به لحاظ حقوقی متذکر می‌شوند و آن این است که این قرارداد یک معاهده رسمی نیست، بلکه یک قرارداد میان چند کشور است و معتقدند که نباید منافع ایران به خواسته‌های چند کشور گره زده شود. این هم یک اشکال متدیک است که به ساختار مذاکرات ایران و ۱+۵ وارد شده‌است.

با این اوصاف شما معتقدید که با توجه به روی کار آمدن دونالد ترامپ در آمریکا برجام دیگر نمی‌تواند مبنای یک توافق جدید باشد؟

آنچه عرض کردم نشان می‌دهد که برجام یک توافق اجماع‌برانگیز نیست، توافقی نیست که مبنای حقوق معتبری داشته‌باشد. اما با فرض قبول همه این مسائل، نکته مهم‌تر این است که الآن که دونالد ترامپ بار دیگر رئیس‌جمهور آمریکا شده‌است، برجام را باید مبنای چه چیزی قرار دهیم؟ موضع ترامپ نسبت به برجام کاملاً مشخص است، او برجام را بدترین توافق تاریخ آمریکا می‌دانست و به شکل کامل از آن خارج شد.

حالا در دوره جدید اگر دونالد ترامپ یک توافق در تراز و مشابه برجام امضا کند که باید پاسخگو باشد چرا از ابتدا از این توافق خارج شد که مجدداً چیزی مشابه همان را امضا کند. اگر توافقی که ترامپ با جمهوری اسلامی انجام دهد ضعیف‌تر از برجام باشد که کاملاً حیثیت سیاسی او را بر باد می‌دهد و البته چیزی نیست که از دیدگاه نظام سیاسی آمریکا قابل پذیرش باشد، به اضافه اینکه کشورهای اروپایی هم به عنوان ضلع دیگری از مذاکرات توافق ضعیف‌تر را نخواهند پذیرفت.

در نتیجه سیاست ترامپ برای مذاکره با ایران این خواهد بود که یک توافق قوی‌تر، جامع‌تر و فراگیرتر امضا کند که همه مسائل مورد توجه آمریکا را در مورد ایران مدنظر قرار دهد و از سوی دیگر برای آمریکا امتیاز و آورده‌ای داشته‌باشد. این آورده برای آمریکا می‌تواند سیاسی، اقتصادی، ژئوپلیتیکی، منطقه‌ای یا چیزهای دیگر باشد.

در نتیجه به نظر من اساساً برجام نمی‌تواند مبنای چنین توافقی باشد که یک طرف آن ایالات متحده آمریکا تحت رهبری ترامپ است. به علاوه اینکه دیگر اساساً برجامی وجود ندارد که مبنای چیز دیگری قرار گیرد. کدام برجام؟ مهم‌ترین بازیگر برجام، آمریکا بود که خارج شد و تمامی تحریم‌های یکجانبه هسته‌ای علیه ایران را مجدداً اعمال کرد. اروپایی‌ها هم که سه عضو دیگر برجام هستند، به دنبال مکانیسم اسنپ‌بک یا ماشه هستند تا ایران را به دلیل عدم رعایت مفاد برجام محکوم کنند و گزارش‌ها هم نشان می‌دهد که نهدر ماه اکتبر سال ۲۰۲۵ که تاریخ انقضای قطعنامه ۲۲۳۱ است، بلکه یک ماه زودتر به دنبال این مکانیسم می‌روند. برای این تصمیم هم دلایلی دارند؛ از جمله اینکه در ماه اکتبر روسیه رئیس شورای امنیت است و ممکن است مسکو در مقابل استفاده از این مکانیسم سنگ‌اندازی کند.

در کل اینکه چه در متن برجام، یعنی از لحاظ رعایت مفاد، دیگر برجامی وجود ندارد و چه از بیرون برجام، یعنی از دیدگاه چارچوب‌های حقوقی و سازوکارهای مذاکراتی که برجام را شکل دادند، دیگر این توافق وجود ندارد. همه هم پذیرفته‌اند که برجام دیگر وجود ندارد. من معتقدم که بر بنیان چیزی که وجود ندارد، نمی‌توان چیز جدیدی بنا کرد. من ابتدای گفت‌وگو هم عرض کردم، اظهارات در مورد برجام، عمدتاً لفاظی‌ها و Rhetoric سیاسی است و با واقعیت‌های و Fact موجود اصلاً همخوانی ندارد.

تحولات اخیر منطقه چه تاثیری بر توافق احتمالی به قدرت‌های جهانی خواهد داشت؟

شرایط منطقه متحول شده‌است. از نظر قدرت‌های غربی ایران در منطقه تضعیف شده‌است و در داخل هم با بحران جدی اقتصادی مواجه است، در نتیجه تهران نمی‌تواند با دست پر وارد مذاکرات شود. در نتیجه آنها تصور می‌کنند که فرصت مناسبی دارند که امتیازهای بیشتری از ایران دریافت کنند.

فکر می‌کنید دولت جدید آمریکا اگر قرار نباشد بر مبنای برجام و ساز و کارهای آن مذاکره کند، بر چه اساسی به فکر معامله با ایران خواهد بود؟

اساساً دونالد ترامپ به خط مشی مذاکرات قبلی قائل نیست. ترامپ فردی غیرقابل پیش‌بینی، فردی نمایشی و با ویژگی‌های نرینگی است که بر مبنای غیرت و اقتدارطلبی خودش را نشان می‌دهد. اساساً ترامپ فردی نیست که بتواند ۶ ماه یا یک سال تحمل کند تا ببیند که دیپلمات‌ها سر میز مذاکره به چه نتیجه‌ای می‌رسند. او شخصاً وارد متن کار می‌شود تا نتیجه معامله را به عنوان دستاورد شخص خودش عرضه کند. او اساساً به مذاکرات غیرمستقیم، پنهانی و موردی قائل نیست. اینها همه تفاوت‌های فرآیند دستیابی به توافق برجام با فرآیند معامله احتمالی با ترامپ است. ایران دیگر نمی‌تواند در شرایط جدید، به سبک مذاکرات گذشته تکیه کند. ایران در شرایط کاملاً جدید وارد شده‌است.

با این شرایط آیا اساساً چشم‌اندازی برای یک معامله یا توافق میان ایران و غرب در مورد برنامه هسته‌ای یا توافقی جامع‌تر وجود دارد؟

شرایط بسیار مشکل است و موانع زیادی وجود دارد. اما وقتی منافع یک کشور و حتی منافع یک نظام سیاسی حکم می‌کند، قاعدتاً باید آمادگی برای فائق آمدن بر این موانع و مشکلات هم به وجود بیاید. تهران باید با قوای کامل، در چارچوب اجماع داخلی وارد میدان شود و برای یک معامله کلان، نتیجه‌محور و در بازه زمانی کوتاه آمادگی داشته‌باشد. دیگر نمی‌توان انتظار داشت که مذاکرات ایران و غرب ماه‌ها و سال‌ها زمان ببرد. 

به نظر شما برای رسیدن به این معامله کلان، آیا دو طرف نباید از زیر سایه برجام خارج شوند؟ یعنی اینکه مسوله را از دیدگاه تازه‌ای ببینند و به‌دنبال راه‌حل از دیدگاه جدیدی باشند؟

نباید فراموش کنیم که تاکید بر برجام، تاکید طرف ایرانی است. برجام نه موضوع آژانس بین‌المللی انرژی اتمی است، نه موضوع اروپایی‌ها و نه موضوع آمریکایی‌ها. از نظر همه این طرف‌ها برجام تمام شده‌است و تا چند ماه دیگر کاملاً کن‌فیکون می‌شود. آمریکا هم که ۷ سال است از این توافق خارج شده و اساساً دیگر آن را قبول ندارد. آژانس هم معتقد است که موجودیت برجام، مشکلات نظارتی این نهاد بین‌المللی را دست کم در سال‌های اخیر برطرف نکرده‌است.

اما جمهوری اسلامی به دلایل کاملاً قابل درکی بر برجام تاکید می‌کند. از نظر جمهوری اسلامی، برجام حق فعالیت هسته‌ای صلح‌آمیز جمهوری اسلامی را به رسمیت شناخته‌است. طبیعی است که وقتی یک کشور روی یک مفهوم این همه سال هزینه کرده‌است، نمی‌خواهد مانند لیبی تسلیم جمع کردن کامل برنامه هسته‌ای و اقداماتی مانند Rollback و Dismantle بشود. این موضوع از نظر سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و از همه مهم‌تر حیثیتی برای جمهوری اسلامی ایران معنا دارد. واگذار کردن برنامه هسته‌ای به هیچ عنوان برای ایران قابل قبول نیست.

در عین حال برجام ویژگی دیگری که داشت این بود که بخشی از مسئله تحریم‌ها را حل و فصل کرد. در نتیجه تهران دنبال دو ویژگی اصلی برجام است: نخست حفظ حق غنی‌سازی هسته‌ای و دوم مرتفع کردن تحریم‌ها. برای تهران هر آنچه بیشتر در توافق باشد، فرع بر این دو اصل است. برجام بر این مبنا بود. بخشی از تحریم‌ها مرتفع می‌شد، ایران حق غنی‌سازی را حفظ می‌کرد و محدودیت‌هایی بر میزان غنی‌سازی اورانیوم و فناوری‌های استفاده شده توسط ایران اعمال می‌شد.

اما طرف غربی اینگونه استدلال می‌کند که برجام اساساً کارآمد نبود. آنها می‌گویند تمام امکانات اقتصادی و رفع تحریمی که به ایران داده‌شد در منطقه علیه غرب و اسرائیل به کار گرفته‌شد. حالا آنها می‌گویند که ما حاضر نیستیم تحریم‌ها را به شکلی رفع بکنیم که شما جای دیگر به ما ضربه بزنید.

علاوه بر این، غربی‌ها بعد از گذشت ۱۰ سال از برجام و عبور از تاریخ انقضای برخی بندها، به این نتیجه رسیده‌اند که محدودیت‌های زمانی با چشم‌به‌هم‌زدنی رد می‌شوند و ایران مجدداً می‌تواند با سرعت برنامه هسته‌ای خود را گسترش دهد، پس آنها دیگر تمایلی ندارند که فرصتی در اختیار ایران قرار دهند که برنامه هسته‌ای خود را بیش از این گسترش دهد. دقیقاً به نظر می‌رسد که مشکل میان ایران و غرب، امروز هنوز همین دو مسئله است: تحریم‌ها و برنامه هسته‌ای. اما دیدگاه دو طرف به این دو مسئله کاملاً عوض شده‌است و برجام دیگر راه‌حل مورد پذیرش غرب نیست.

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
آخرین اخبار