| کد مطلب: ۳۷۱۳۱

میرزا رضا کرمانی تسهیل‌گر گسست تاریخی/به مناسبت ۱۲ اردیبهشت سالروز ترور ناصرالدین‌شاه قاجار

۱۲ اردیبهشت سالروز ترور ناصرالدین‌شاه قاجار به دست میرزارضای کرمانی است. تروری که تاکنون پیرامون شبهات آن و علل وقوع آن و آمران و مظنونان و شرکای وقوع آن نظرات متعدد و گاه متناقضی ارائه گردیده است.

میرزا رضا کرمانی تسهیل‌گر گسست تاریخی/به مناسبت  12 اردیبهشت سالروز ترور ناصرالدین‌شاه قاجار

12 اردیبهشت سالروز ترور ناصرالدین‌شاه قاجار به دست میرزارضای کرمانی است. تروری که تاکنون پیرامون شبهات آن و علل وقوع آن و آمران و مظنونان و شرکای وقوع آن نظرات متعدد و گاه متناقضی ارائه گردیده است.

عده‌ای آن را بنا به مظالم بی‌حد و حصر نایب‌السلطنه کامران میرزا فرزند سوم ناصرالدین‌شاه و وکیل‌الدوله آقا بالاخان به میرزا رضا دانسته‌اند که داستان اختلاف و کینه میرزارضا از آنجا آغاز شد که میرزا که پس از مرگ پدرش در تهران سکنی گزید و در بازار به شاگردی و از طرف حاج ملاحسن ناظم التجار شال و ترمه و عبا و... می‌گرفت و در خانه‌های اعیان و شاهزادگان به فروش می‌رساند، یکی از آن شاهزادگان، نایب‌السلطنه کامران میرزا حاکم تهران و وزیر جنگ بود که دو طاقه شال کشمیری از میرزا خریده بود که کلنل کاساکوفسکی فرمانده بریگاد قزاق در خاطراتش می‌گوید که او از پرداخت وجه آن خودداری می‌کرد که میرزا پس از دو سال انتظار، روزی در حضور وزرا و شاهزادگان طلبش را به نایب‌السلطنه تذکر می‌دهد و او هم دستور داد که پولش را با بهره‌اش به او بدهند و بهره‌اش این بود که در ازای هر یک قران، یک پس گردنی به او بزنند!

البته ماجرای درگیری میرزا رضا و کامران میرزا به اینجا ختم نشد و سال‌ها پس از آن و بنا به نقشه کامران میرزا و به واسطه و نیرنگ آقابالاخان و همراهی میرزا آقا درویش ملاقاتی مستقیم بین آن دو صورت گرفت که میرزا در آنجا از نایب‌السلطنه خواست که سید جمال را به کشور بازگرداند و موجبات روی‌آوری مردم به خود را فراهم آورد، سپس خود به جای پدر به سلطنت بنشیند، که پس از درخواست توأم با سوگند کامران میرزا جهت اطمینان خاطر برای نگارش پیشنهادات و به تله انداختن میرزا، او که هرچه گفته بودند از جمله ظلم و تعدیاتی که به مردم می‌شود و... را نوشته بود، سپس جویای همراهان و همدستانش شدند که خودداری او و سپس شکنجه او جهت اقرار و معرفی همدستان، منجر به اقدام به خودکشی میرزا رضا و جراحت شدید او گردید که البته این قضایا منجر به صدور فرمان دستگیری میرزا و عده‌ای دیگر از مظنونان به اسم جمهوری‌خواه و... گردید که البته پس از آزادی همه زندانیان پس از چند ماه، زندانی شدن میرزا تا 4 سال و 4 ماه به درازا کشید تا جایی که همسرش غیابی از او طلاق گرفت.

عده‌ای نیز این ترور را بنا به تحریک و تشجیع سیدجمال‌الدین اسدآبادی، مراد و مرشد میرزارضای کرمانی دانسته‌اند و به مقارنت محل وقوع آن در حرم شاه عبدالعظیم حسنی استناد می‌کنند که چند سالی پیش از آن و در همان مکان ماموران حکومتی شاه، سیدجمال را که از فرمان شاه مبنی بر خروج از کشور استنکاف ورزیده بود و در آنجا بست نشسته بود را به وضع خشونت‌آمیزی از حرم بیرون و از کشور اخراج کرده بودند که این اقدام آنان منجر به اعتراض شدید میرزا رضا و سپس دستگیری و زندانی شدن او گردید و البته اظهارات خود میرزا مبنی بر عقوبت شاه در همان مکان را برای تقویت فرضیه خود و اقدام انتقام‌جویانه میرزا مطرح می‌کنند که البته خود وی نیز در بازجویی‌هایش ضمن اذعان به اطلاع تنها سیدجمال از این اقدام، ولی فقط نظر سیدجمال درخصوص لزوم کشتن نایب‌السلطنه کامران میرزا که ستم‌های فراوان به وی تحمیل کرده بود را عنوان می‌دارد و حتی سخن سرزنش‌گر و تحریک‌آمیز سید را نیز نقل می‌کندکه:«چه جان سخت بودی و حب حیات داشتی، به این درجه ظالمی که ظلم کند قابل کشتن است»، اما سخنی از دستور یا تشویق سیدجمال جهت ترور شخص شاه به زبان نمی‌آورد.

البته میرزا در اعترافاتش علت عدم ترور نایب‌السلطنه را اینگونه شرح می‌دهد که: «همچو خیال کردم که اگر او را بکشیم، ناصرالدین‌شاه با آن قدرت هزاران نفر را خواهد کشت». اما در مجموع آنچه باعث شد تا این ظن تحریک سیدجمال در اذهان اشاعه یابد این بود که نقل شده بود میرزا حین شلیک گلوله گفته بود«به انتقام سیدجمال»، که البته همسرش نیز در دفاعیاتش گفته بود:«من نمی‌دانم شما در عقب چه هستید، هرچه به این مرد کرد سید کرد و این عمل را هم او به دوستی سید کرد».

سوءظن به سید جمال تا به حدی بود که دولت ایران خواستار استرداد سید جمال بود و حتی دولت عثمانی را تهدید می‌کردند که تا سید در استانبول است، صلح و صفا و محبت میان دولتین نخواهد بود و این تهدیدات تا جایی پیش رفت که دولت عثمانی به فکر سر به نیست کردن سید نیز افتاد تا هر دو دولت از شر او خلاص بشوند که البته مظفرالدین‌شاه مخالف آن بود.

عده‌ای نیز ناخرسندی روزافزون و عوارض جنبش تنباکو را عامل غیرمستقیم ترور ناصرالدین‌شاه دانسته‌اند. عده‌ای نیز این ترور را حاصل توطئه‌ای از جانب فراماسونری نفوذ کرده در داخل ایران دانسته‌اند. عده‌ای از جمله تاج‌السلطنه دختر ناصرالدین‌شاه نیز امین‌السلطان صدراعظم ناصرالدین‌شاه را صحنه‌گردان پشت پرده ماجرا دانسته‌اند، چراکه ناصرالدین‌شاه قصد برکناری وی و جانشینی اعتمادالسلطنه را داشته و او با دسترسی به صندوقچه اسرار ناصرالدین‌شاه که کلیدش همیشه به گردنش بوده، از این تصمیم وی باخبر گشته و سعی در قتل شاه داشته و این عده، درز خبر محرمانه حضور شاه در حرم حضرت عبدالعظیم را که معدود افراد نزدیک به شاه از جمله صدراعظم از آن مطلع بودند و همچنین بنا به روایتی اظهارات میرزا در روز اعدام مبنی بر خلف عهد عده‌ای که قرار بود نجاتش دهند و نیز ارسال دو نامه حاج سیاح که از هم بندهای میرزا در زندان بود، یکی به واسطه معین‌التولیه حرم و دیگری به واسطه مشیرالملک به صدراعظم امین‌السلطان پس از بازگشت ناگهانی میرزا رضا از استانبول، مبنی بر بیم احتمال اقدام خطرناک او و مسکوت و ناشنیده ماندن آن نامه از سوی صدراعظم و اساساً پنهان نبودن بازگشت میرزا به ایران و اقامت او در حرم شاه عبدالعظیم که قطعاً به اجازه تولیت حرم بوده و ارسال نامه او به نایب‌السلطنه جهت امان دادن به او و سپس ارسال نامه به پادشاه و امین‌السلطان که همگی بی‌جواب ماند و دیدار اتفاقی با آقابالاخان در حرم و نیز ارسال نامه ولیعهد، مظفرالدین‌میرزا از تبریز به امین‌السلطان و وعده ابقای او در صدارت و تداوم صدارت امین‌السلطان در دوران مظفرالدین‌شاه و نیز مرگ مشکوک اعتمادالسلطنه را از جمله دلایلی بر اثبات این مدعا و فرضیه خود دانسته و حتی عده‌ای هم مظفرالدین‌میرزا ولیعهد نسبتاً سالخورده ناصرالدین‌شاه را که قریب به 4 دهه در انتظار سلطنت نشسته بود را پشت پرده ترور شاه دانسته‌اند که این عده طفره و استنکاف مظفرالدین‌شاه از صدور دستور اعدام، آن هم با توجیهات بنی‌اسرائیلی از جمله اینکه: «من اگر بخواهم انتقام بگیرم باید تمامی اهالی کرمان را از دم تیغ بگذرانم!»را دلیل اثبات این مدعا دانسته‌اند.

حتی شواهد و قرائن محکمی از دخالت سلطان عثمانی وجود دارد که مهمترین و مستندترین آن، اعترافات خود میرزا رضا در بازجویی‌هایش است که سلطان عثمانی که تحت تاثیر سید جمال، سودای احیای خلافت اسلامی را در سر می‌پروراند و درصدد بود که او را امیرالمومنین بلاد اسلامی بنامند و در این راه ناصرالدین‌شاه را مانع تحقق این هدف می‌دانست، به سید جمال گفته بود:«تو درباره او هر چه می‌توانی بکن و از هیچ چیز اندیشه مدار».

اما با وجود اهمیت تمام این فرضیه‌ها و قوت و ضعف‌های هرکدام، اگر بخواهیم مطابق متن بازجویی‌ها و اعترافات ضد و نقیض و البته محتاطانه و جوانمردانه میرزارضا و همچنین مصائب و مظالم تحمیل‌شده به وی به بررسی و تحلیل و ریشه‌یابی علل محرکه وی برای این اقدام پی ببریم، قطعاً کفه ترازو به سمت ادعا و فرضیه نخست مبنی بر کینه او از نایب‌السلطنه و وکیل‌الدوله آقا بالاخان سنگینی خواهد کرد.

اما با وجود معذوریت‌های میرزا و استنکاف او از نام بردن از دیگران و بیم به دام افتادن آنان که به صراحت در بازجویی‌هایش عنوان می‌کرد و با توجه به روح حاکم بر اعترافات وی و نیز سایر علائم و نشانه‌ها، عدم دخالت و تحریک سیدجمال و حتی افراد ذینفوذ حاکمیت بسیار بعید به نظر می‌رسد. اما جدای از بررسی علل و احتمالات دست زدن میرزا رضا به آن اقدام، بدون شک آن ترور نقش بی‌بدیلی در وقوع و پیروزی انقلاب مشروطه داشت.

مشروطه که سرآغاز گسست تاریخی و سیاسی جامعه ایران از سنت به تجدد بود، گرچه که دارای ریشه‌های بسیار قوی اجتماعی و فرهنگی بود، ولی این انقلاب با وجود همراهی بخش شهرنشین جامعه، هیچگاه به یک خیزش عمومی و فراگیر تبدیل نشد و بیشتر ماحصل روشنگری‌های روشنفکران و اقدامات تشکیلاتی فکری، فرهنگی و سیاسی آنان و البته همراهی طبقه الیت و تحول‌خواه جامعه ایران بود که در نهایت هم با پرداخت کمترین هزینه و تلفات اجتماعی، بیشترین تاثیر و ژرف‌ترین تحولات را در ساختار سیاسی ایران رقم زد.

اما آیا این انقلاب درصورت تداوم سلطنت ناصرالدین‌شاه و سلامت جسمانی او در برابر بیماری و ضعف جسمانی مظفرالدین‌میرزا که 10 سال بیشتر پس از پدر عمر نکرد و احتمال عمر طولانی‌تر او با توجه به اینکه 64 سال بیشتر نداشت و انتقال سلطنت به فرزندان دیگرش از جمله ظل‌السلطان مسعود میرزا که مرد جلاد و سرکوبگری بود و یا نایب‌السلطنه کامران میرزا که او نیز شخصی نظامی و وزیر جنگ بود، آیا باز هم وقوع انقلاب مشروطه لااقل در آن مقطع محتمل بود؟

گرچه که شاید میرزا رضا نسبت به این امر و اتفاقات پس از آن تأملی نکرده بود تا جایی که در بازجویی‌هایش در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه، کدام انوشیروان عادلی را پشت دروازه تهران سراغ داشتی که ناصرالدین‌شاه را کشتی؟ پاسخ منفعلانه‌ای داده و گفته بود که این بهترین سخنی است که در این چند روز شنیده‌ام، اما قطعاً دست‌های پشت پرده‌ای که پشت میرزا رضا بودند، از مرام مداراجویانه و روحیات مرعوبانه ولیعهد بیمار و سست اراده ناصرالدین‌شاه بی‌اطلاع نبودند و این ضعف و جبن حاکم بر روحیات مظفرالدین‌میرزا را مفر و روزنه‌ای مغتنم برای پیروزی و تسهیل تحقق انقلاب مشروطیت و این گسست تاریخی می‌دانستند.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه تیتر یک
پربازدیدترین
آخرین اخبار