| کد مطلب: ۱۲۰۷۱

مسجد یا مدرسه؟

مساجد، رقیب مدارس می‌شوند. براساس مصوبه مجلس قرار است مدارس مسجدمحور به‌طور رسمی وارد سیستم آموزشی کشور شوند. آموزش و پرورش مکلف شده است به درخواست افراد حقیقی و حقوقی که متقاضی ایجاد مدرسه یا مرکز آموزشی و پرورشی به‌عنوان یک مسجد هستند، ترتیب اثر بدهد. مشروط بر اینکه هیئت امنای مسجد با چنین درخواستی موافق باشد و ضوابط فنی برای ساختمان مسجد یا ساختمان درنظر گرفته شده برای مدرسه رعایت شده باشد. بیش از ۱۰ سال است که مدارس مسجدمحور در شهرهای مختلف ایران از جمله قم، مشهد و تهران راه‌اندازی شده‌‌اند. فعالیت مدارس مسجدمحور تاکنون مجوز نداشته و صاحبان این مدارس در همه سال‌های گذشته همواره به‌دنبال مجوز از آموزش و پرورش بودند. متولیان چنین مدارسی عقیده داشته و دارند که می‌توان از ظرفیت طلاب که در مساجد فعالیت می‌کنند برای آموزش و پرورش استفاده کرد. به‌عنوان مثال، روح‌الله ایزدخواه، نماینده مردم تهران با اشاره به اینکه تمشیت امور مسلمین می‌تواند در مسجد انجام شود، اظهار کرده که مساجد کشور از سازه‌های مناسبی برخوردارهستند و طلاب فاضل هم در این مساجد فعالیت می‌کنند. او گفته درحوزه پرورشی، مشکلاتی در کشور وجود دارد که باید از این ظرفیت برای جبران کمبودها استفاده کنیم. اگر مدارس مسجدمجور مجوز بگیرند تحولی در حوزه آموزش و پرورش ایجاد خواهد شد. در سال‌های اخیر شاهد تشکیل ستاد مدارس مسجدمحور در کشور هستیم. دبیر این ستاد، حسینعلی دیلم است. او یکی از نکات شاخص مدارس مسجدمحور را تنوع در آموزش ذکر می‌کند و می‌گوید: آموزش در کشورهای جهان به شکل متحدالشکل انجام می‌شود، اما در مدارس مسجدمحور به دلیل تعلیم و تربیت نهادی، الگوها به یک شکل نیست و براساس وضعیت هر دانش‌آموز تصمیم گرفته می‌شود و روش‌ها متنوع است. او یکی از دلایل رشد مدارس مسجدمحور در مدتی کوتاه را همین تنوع در روش‌های آموزشی ذکر می‌کند.

مدارس مسجدمحور قرار است علاوه بر کتاب‌های درسی به‌صورت ویژه روی مباحت اعتقادی و پرورشی دانش‌آموزان هم کار ‌کنند. ویژگی اصلی این مدارس، رشد و تربیت دانش‌آموزان در سایر ابعاد اخلاقی، اعتقادی، اجتماعی، اقتصادی، شغلی و مهارتی و... تعریف شده است؛ به این امید که انسان‌‌های توانمندی برای آینده جامعه تربیت کنند. در واقع این مدارس تلفیقی از مدارس اسلامی و به‌روز است که وارد میدان می‌شود، میدانی که سعی دارد نظام تعلیم و تربیت را نادیده گرفته و روشی نو را برای کودکان و نوجوانان تبیین کند.

با وجود تبلیغ مدارس مسجدمحور در تریبون‌های عمومی، اما واقعیت این است که چنین مدارسی ساختار، قاعده و چارچوب مشخصی ندارند. کسانی هم که به تعریف و تمجید این مدارس پرداخته‌اند هر کدام براساس نگاه و تجربه شخصی خودشان به این مسئله ورود پیدا کرده‌‌اند. ورود این مدارس به سیستم رسمی آموزش و پرورش کشور می‌تواند تبعات فراوانی بر شیوه تعلیم و تربیت و همچنین پرورش کودکان و نوجوانان کشور داشته باشد. اما تبعات چنین تصمیم و اجرای این شیوه از تعلیم و تربیت چیست؟

پیش از اینکه به برخی از تبعات راه‌اندازی این مدارس بپردازیم، چند پرسش مطرح می‌شود که خوب است آموزش و پرورش به آنها پاسخ بدهد؛ متولیان این مدارس باید چه ویژگی‌هایی داشته باشند؟ نقش طلاب و روحانیون در این مدارس چگونه است؟ برنامه درسی مورد نظر مدارس مسجدمحور چیست؟ چه خانواده‌هایی فرزندان‌شان را به این مدارس فرستاده‌اند؟ معلمان مدرسه چه کسانی هستند و چگونه انتخاب می‌شوند؟ شیوه‌های تربیتی چیست؟ هزینه این مدارس از کجا و چگونه تامین می‌شود؟ آیا مانند مدارس غیرانتفاعی توسط خانواده‌ها پرداخت می‌شود یا مثلاً از طریق وجوهات هزینه‌ها تامین خواهد شد؟ نظارت بر این مدارس به چه صورت است؟

اما نکات دیگری که درباره این مدارس مطرح می‌شود:

۱

 

نظام آموزش و پرورش کشور مبتنی بر مسائل بی‌شماری بنیاد نهاده شده است. آموزش و پرورش یک نهاد بسیار بزرگ و کاملاً تخصصی است که در طرح مسجدمحوری، به شکل کوچک و پیش‌پاافتاده درنظر گرفته شده است. درحالی‌که در تصمیم‌هایی از این دست، باید مسائل بی‌شماری در نظر گرفته شود؛ پذیرش جامعه، نیاز جامعه، برنامه‌های آموزشی، انتخاب معلمان آموزش‌دیده و مسلط و باصلاحیت، روش‌های اجرایی علمی و اصولی، اهداف درست و دقیق فراگیری و تربیت، داشتن فضای آموزشی مناسب، هماهنگی مدرسه با جامعه، مدیریت کارآمد در مدرسه، محتوای درسی و.... تنها بخشی از مسائلی است که باید مورد بررسی دقیق قرار می‌گرفت. اما ناگهان مدارس مسجدمحور چگونه می‌تواند همه اصول علمی و مورد قبول جامعه را در نظر بگیرد؟ درحالی‌که آموزش و پرورش با وجود همه توانمندی‌هایش باز هم در برخی از نیازهای تربیتی دانش‌آموزان با کمبودهایی روبه‌رو است

۲

 

همین حالا و در مدارس کشور، شاهد عقب‌ماندگی نظام تعلیم و تربیت از تحولات و پیشرفت‌های اجتماعی هستیم. چون جامعه به‌طور دائم در حال دگرگونی است و مدارس ما متاسفانه زمانی به نیازهای زندگی می‌رسند که جای خودشان را به شرایط و مقتضیات دیگر سپرده‌اند و بعضاً منتفی شده‌‌اند. حتی در برخی از بهترین نظام‌های آموزشی جهان نیز چنین مسئله‌ای مشاهده می‌شود و تلاش‌ها معمولاً بهنگام نیست و در قالب ضرورت‌های گذشته صورت می‌گیرد. اما با وجود همین عقب‌ماندگی‌ها، باز هم مدارس کشور تلاش می‌کنند این نارسایی‌ها نسبت به تحولات سریع اجتماعی را تاجایی که می‌توانند جبران کنند. اما چه بخواهیم و چه نخواهیم تحولات زندگی در جامعه ما بسیار بیشتر از مجموعه نوآوری‌هایی است که در محتوا و الگوی تربیتی مورد استفاده قرار می‌گیرد. در نتیجه نظام پرورشی و تربیتی ما نمی‌تواند سرعت تحولاتی را که قهراً پیش می‌آید، کنترل کند و به نیازهای روزانه برسد. بنابراین به نظر می‌رسد مسجدمحوری در مدارس با توجه به نوع نگاهی که ترسیم شده است، می‌تواند فعالیتی صرفاً در قالب ضرورت‌های گذشته و نه نگرش به آینده و نوآوری‌های جامعه باشد. چنین سازوکارهایی برای مدارس می‌تواند به بیگانگی مدرسه نسبت به ضرورت‌های زندگی فردا منجر شود. درحالی‌که کارشناسان آموزش و پرورش عقیده دارند برای جدا کردن کودکان و نوجوانان با بطن جامعه باید حصار مدارس را برداشت و از پرورش آنها در الگوی مصنوعی مدارس که عملاً از واقعیت‌های زندگی دورشان می‌کند، پرهیز کنیم، اما این طرح، دانش‌آموزان را در چارچوب‌های دیگری قرار می‌دهد و با اصرار بر نوع متفاوت از پرورش بر پایه برخی پندارها و نظریه‌های خاص، حصار دیگری برای آنها در نظر می‌گیرد.

۳

 

مدارس مسجدمحور، دانش‌آموزان را در یک محیط یکدست و مذهبی قرار می‌دهد. این امر دارای تبعات فردی و اجتماعی است. در نظر بگیرید یک دانش‌آموز چندین سال از عمر خودش را در فضایی بگذراند که متفاوت از آن چیزی است که در مدرسه و جامعه می‌گذرد. کودکان و نوجوانان در یک دوره مهم از زندگی‌شان که مدرسه است، می‌توانند برای ورود به جامعه و زندگی آماده شوند. آیا چنین تصمیمی می‌تواند کودکان و نوجوانان را از اولین مراحل رشد، مقابل پدیده‌های اصلی و واقعی زندگی قرار دهد؟ و شرایط و متقضیات زندگی را در مدارس مسجدمحور فراهم کند؟ آیا این شیوه‌های تربیتی قابل دفاع است؟ به‌خصوص که مدرسه قواعد خاص خودش را دارد و مساجد هم قواعد خاص خودشان را. بگذارید مثالی بزنم؛ در سال‌های گذشته شاهد بوده‌ایم که بین آنچه در سیستم آموزش و پرورش کشور می‌گذرد و آنچه در خانواده‌ها جریان دارد، تعارض به‌وجود آمده است؛ حتی بین تفکر حاکم بر مدیریت کلان آموزش و پرورش و نگاه معلمان نیز تعارض مشاهده می‌شود. طبیعی است که کار بسیار سخت می‌شود و افت آموزش تنها یکی از نتایج آن است. زندگی واقعی دانش‌آموزان و حتی معلمان این سرزمین در نقطه مقابل برنامه درسی پنهان نظام تعلیم و تربیت (القائاتی که به دانش‌آموزان‌اش به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم می‌شود) قرار گرفته است. یک دانش‌آموز وقتی وارد مدرسه می‌شود می‌فهمد که نظام رسمی آموزشی کشور تا چه حد متفاوت با محیط خانوادگی، جمع دوستان، محتوای شبکه‌های اجتماعی، دورهمی‌ها و میهمانی‌های دوستانه و فامیلی است. این تعارض در مدارس مسجدمحور می‌تواند بیشتر خودش را نشان بدهد.

۴

 

در عین حال جدا کردن افراد مذهبی از بقیه اجتماع یک فضای دوقطبی و چندقطبی به وجود می‌آورد. دغدغه طراحان از این مدارس چیست؟ می‌خواهند دانش‌آموزان را مذهبی‌تر بار بیاورند؟ آیا رفتن دانش‌آموزانی با خانواده‌های مذهبی به مدارس مسجدمحور باعث نمی‌شود که مدارس معمولی، غیرمذهبی‌تر شوند؟ مگرنه اینکه دانش‌آموز در دوران مدرسه باید با همه جور افرادی از فکرها و عقیده‌های گوناگون تعامل و هم‌نشینی داشته باشد؟ از طرف دیگر آیا اطمینان دارید دانش‌آموزانی که در مدارس مسجدمحور درس می‌خوانند بعد از مدتی دین‌گریز نمی‌شوند؟ همه اینها در حالی است که مدرسه باید به مثابه یک نهاد مستقل اجتماعی در نظر گرفته شود؛ نهادی که باید به کانون همدلی، همفکری و بستری برای تجربه مشترک افرادی با گرایش‌های گوناگون فکری، دینی، سیاسی، اجتماعی و زبانی در مسیر توسعه و پیشرفت تبدیل شود.

۵

 

چند سالی است که آموزش و پرورش کشور با یک مشکل مهم و اساسی مواجه شده است؛ خصوصی‌سازی و کالایی‌سازی آموزش در ایران. سال ۱۳۶۷ بود که قانون تشکیل مدارس غیرانتفاعی تصویب شد. در طول این سال‌ها به تدریج شاهد افزایش مدارس خصوصی و غیرانتفاعی در شکل‌های مختلف هستیم. وضعیت اقتصادی کشور و متعاقب آن کمبود بودجه در آموزش و پرورش باعث شده که تعداد و تنوع مدارس غیرانتفاعی بیشتر شود. سیستم آموزش کشور متکی به منابع عمومی دولت است و این منابع هم با محدودیت مواجه است. نتیجه اینکه سهم بودجه آموزش کشور از تولید ناخالص داخلی و به نسبت هرم جمعیتی کشور کاهش یافته و متاسفانه با سرعت بیشتری در حال کاهش است. خب این مسئله مشکلات بسیار زیادی برای نظام سیاستگذاری کشور در حوزه آموزش فراهم می‌کند؛ به‌طوری‌که می‌توان گفت در مرز فروپاشی در حوزه آموزش قرار گرفته‌ایم. بی‌پولی و بی‌تصمیمی‌ها، باعث شده یک ساختار ملوک‌الطوایفی حکمرانی به وجود آید. پس طبیعی است که ببینیم بسیاری به‌دنبال راه‌اندازی مدارس غیرانتفاعی با شهریه‌های سرسام‌آور هستند که تبدیل به یک شغل سودآور و کسب و کار پرمنفعت شده است. در چنین شرایطی هر کسی که قدرتمندتر باشد می‌تواند مدرسه مورد نظر خودش را راه‌اندازی کند. همان‌طور که در این سال‌ها دیده‌ایم و شنیده‌ایم که بسیاری از سیاستمداران و صاحب‌منصبان برای خودشان مدرسه غیرانتفاعی تاسیس کرده‌‌اند. در شرایطی که کاهش تصدی‌گری دولت در حوزه آموزش‌وپرورش صورت می‌گیرد، قاعدتاً برخی مساجد که از فضا و امکانات برخوردار هستند، می‌توانند رقیبی جدید برای آموزش و پرورش باشند و البته به انتفاع برسند.

۶

 

چهل‌وچهار سال از انقلاب گذشته است و محتوای کتاب‌های درسی به‌طور کامل در اختیار یک نگاه خاص قرار داشته است. اما همین کتاب‌های درسی پس از چهار دهه نه‌تنها با پذیرش بسیاری از دانش‌آموزان مواجه نشده که ایراد و انتقاد معلمان را نیز به همراه داشته است. بسیاری از معلمان گفته‌اند که در قالب این کتاب‌های درسی قادر به پاسخگویی به نیازهای علمی دانش‌آموزان نیستند. غلبه مباحث ایدئولوژیک در محتوای کتاب‌های درسی و تغییر این کتاب‌ها به نفع سیاست، باعث شده که هویت نظام آموزشی و فرهنگی کشور خدشه‌دار شود و اعتبار مدارس در میان جامعه علمی و فرهنگی کاهش پیدا کند. مدارس مسجدمحور چه محتوایی را آموزش خواهند داد؟ توضیحاتی که در روزهای گذشته توسط برخی از متولیان و علاقه‌مندان چنین مدارسی منتشر شده، می‌تواند نگران‌کننده باشد. به قول یکی از وزرای اسبق آموزش و پرورش اگر امام جماعت یک مسجد تشخیص بدهد بخشی از محتوا حذف شود، تکلیف چیست؟ این احتمال وجود دارد که مدارس مسجدمحور برخی از مواد آموزشی را نافع تشخیص ندهد و درنتیجه به آن موارد بی‌توجهی شود و به اهداف و پایه‌ها نرسیم. آن موقع چه باید کرد؟

۷

 

هدف از تشکیل مدارس مسجدمحور چیست؟ آیا تاسیس چنین مدارسی در چارچوب هدف آموزش و پرورش است؟ هدف آموزش و پرورش را باید در چارچوب نیازها و ضرورت‌های زندگی فردی و گروهی انسان‌ها جست‌وجو کرد. مقاصد تربیتی در هر زمان و برمبنای شرایط خاصِ همان مکان تهیه می‌شود. اما شرایط و مقتضیات این روزهای جامعه ما چیست؟ پاسخ مشخص است، سلسله‌مسائلی که به زندگی روزمره انسان‌ها برمی‌گردد. این موضوع مهم و پیچیده، مستلزم شناسایی دقیق و بازشناسی مستمر نیازها و ضرورت‌های زندگی است. بنابراین گردهم نشستن گروهی خاص و توافق آنها برای قبول و تعیین هدف‌های آموزش و پرورش، هر قدر هم توانا و در مسائل تربیتی و اجتماعی روشن‌بین باشند، کافی نیست. برای تعیین مقاصد تربیتی لازم است نیازها و ضرورت‌ها بررسی شود. اولین مشکل از همین جا ناشی می‌شود که مقتضیات زندگی انسان متنوع است و به سرعت و به صورت پیگیر در حال دگرگونی است. در اثر این ویژگی‌ها بین مقاصد تربیتی و نیازهای اصلی جامعه نوعی فاصله و ناهماهنگی پدید می‌آید و به همین سبب هدف‌های آموزش و پرورش ما اغلب کهنه به نظر می‌رسند و به‌حق می‌توان قبول کرد که گاهی سنتی و نارسا هستند و با ضرورت‌های محسوس و ملموس زمان مغایرند. این ناهماهنگی عملاً ناباوری و شاید هم مقاومت معلمان و دانش‌آموزان را در قبال کار و برنامه مدرسه موجب می‌شود. اکنون مدارس مسجدمحور که به‌شدت به برخی سنت‌های گذشته پایبند هستند، قرار است چه تحولی در جامعه به وجود بیاورند؟ درحال حاضر بسیاری از ارزش‌هایی که شاید در مدارس بیست، سی و چهل سال پیش آموزش داده می‌شد، ممکن است نیازهای زندگی آینده را تامین نکند. برنامه‌ریزی اولین معیار کار مدرسه است و اگر نتواند متناسب با نیازهای روز جامعه پیش برود، طبیعی است که محصول را از مطلوب دور می‌کند. نتیجه اینکه دانش‌آموزانی خواهیم داشت که به ارزش‌های جدید توجهی نمی‌کنند و از برخی واقعیت‌های جامعه دور می‌مانند. در سیر طبیعی باورها، فاجعه آنجا روی می‌دهد که تحجر فکری و تعصب حرفه‌ای و رویه قشری برخی از افراد صاحب نفوذ و دارای قدرت، شرایطی را فراهم می‌کند که معیارها و روان‌های تربیتی، خود معارض و مخالف پیشرفت و مانع ترقی و تحول باشند و آن انعطاف‌پذیری و آمادگی خاص که لازمه تکامل تدریجی و از ضرورت‌های فعالیت‌های تربیتی است، از مدرسه و جامعه سلب کنند. شاید بسیار بدبینانه باشد اما چنین شرایطی می‌تواند به ایجاد گروه‌هایی بنیادگرا در آینده منجر شود. گروه‌هایی که نقد به شیوه‌های آموزش متداول را نه از منظر نابرابری و اصلاح که از منظر غرب و نفی دنبال می‌کنند. درواقع می‌توان دغدغه‌مند بود که تحجر و بنیادگرایی در بستر مدارس مسجدمحور شکل بگیرد. کافی است به برخی از مدارس مذهبی پاکستان توجه کنید. جایی که نبود یک نظام آموزش عمومی و رسمی، زمینه بروز چنین فضایی را به وجود آورده است.

۸

 

مدارس مسجدمحور را می‌توان در ادامه کارکرد پرورش سیاسی آموزش و پرورش تعریف کرد. چون این انتظار از نظام تعلیم و تربیت وجود داشته و دارد که فرزندان این سرزمین را به‌گونه‌ای تربیت کند که به نظام ارزش‌های رسمی عقیده و تعهد داشته باشند. این وظیفه هم به تدریج به تبلیغات – آن هم تبلیغاتی مستقیم و به نحو غیرخلاقانه و چه‌بسا بیزارکننده- تنزل یافته است. مدیران کشور وقتی از مشکلات کشور صحبت می‌کنند بسیار روی این موضوع تاکید دارند که مشکل ما فرهنگی است و اظهار می‌کنند؛ بنا بود مشکلات فرهنگی را آموزش و پرورش و صداوسیما – که برای آن شأن آموزشی تعریف می‌کردند- حل کنند. این روزها همه کسانی که طرفدار مدارس مسجدمحور هستند نیز ادعا می‌کنند که قرار است مشکلات فرهنگی را حل کنند. چون عقیده دارند اگر مشکل فرهنگی کماکان وجود دارد، معلوم می‌شود که این دستگاه‌ها نتوانسته‌اند کارشان را انجام دهند.

۹

 

رضا مرادصحرایی، وزیر آموزش و پرورش می‌خواهد هنگامی که دوره‌اش به پایان رسید چه چیزی را تحویل مدیر بعدی بدهد. به جرأت می‌توان او را عجیب‌ترین وزیر آموزش و پرورش پس از انقلاب دانست. تصمیم‌های بسیار حساس و آسیب‌زایی گرفته و می‌گیرد. به برخی از تصمیم‌های دوره مدیریت او توجه کنید. تغییر ۲۰ هزار مدیر مدرسه در سال جاری، ادغام رشته‌های ریاضی، تجربی و انسانی، تغییر گسترده محتوای کتاب‌های درسی از سال آینده تحصیلی که کارشناسان و فرهنگیان این تغییرات را به نفع سیاست توصیف کرده‌اند، ممنوعیت گسترش تمامی مدارس غیر از مدارس عادی دولتی و اکنون هم که بحث مدارس مسجدمحور مطرح شده است. این موارد تنها برخی از تصمیم‌ها و تغییرات وزیرِ آقای ابراهیم رئیسی است. درباره تبعات این تصمیم‌ها بارها گفته و نوشته شده است.

۱۰

 

 این روزها به معنای واقعی کلمه باید نگران وضعیت آموزش و پرورش بود. دستگاهی عریض و طویل که بیش از چهل میلیون مخاطب از معلمان، دانش‌آموزان و خانواده‌هایشان تا نیروهای صنف و ستاد را در این دستگاه پوشش می‌دهد. اما این نهاد بزرگ و تاثیرگذار با بحران‌های بسیار زیادی روبه‌رو است. کمبود بودجه، مدیریت ناکارآمد، کیفیت پایین آموزش و موارد بی‌شمار دیگر که این نهاد تخصصی را تهدید می‌کند. درعین حال وضعیت عدالت آموزشی نظام تعلیم و تربیت نیز محل سوال است. متاسفانه سیستم آموزش و پرورش کشور به‌تدریج در سال‌های گذشته از عدالت آموزشی فاصله گرفته و افت محسوسی را تجربه می‌کند. این افت جدای از ایدئولوژی‌زدگی برنامه‌های درسی در مدارس ایران است و صدالبته که یکی از مهمترین مشکل نظام آموزشی ما ایدئولوژیک بودن است که منجر به تسلط تفکری می‌شود که وزرایش، نمایندگانش و مسئولانش نمی‌توانند مسائل آموزش و پرورش را درک کرده و برای حل آن چاره‌اندیشی کنند. نتیجه اینکه مشروعیت و مقبولیت نظام تعلیم و تربیت به شدت مخدوش شده است، کارکردهای جانبی آموزش و پرورش از جمله جامعه‌پذیری و انسجام اجتماعی و همچنین هویت‌سازی که از مهمترین آنها به شمار می‌رود را به محاق برده است. متاسفانه آموزش و پرورش کشور نه‌تنها برای حل این بحران‌ها قدمی بر نمی‌دارد، بلکه سیاست‌هایی اتخاذ می‌کند که به بحران‌ها دامن می‌زند، روش‌هایی را بر می‌گزیند که با شرایط زمانه سازگار نیست و سیستم را به سمت کنترل‌گرایی بیشتر می‌برد. در شرایط حال حاضر که هر یک از دانش‌آموزان از طریق شبکه‌های اجتماعی و انواع فناوری‌های نوین درجریان ریزترین مسائل ایران و جهان قرار می‌گیرند، تصمیم‌گیری پشت درهای بسته و سیاستگذاری بدون مشارکت نخبگان و پذیرش معلمان، دانش‌آموزان و خانواده‌هایشان محکوم به شکست است. البته که می‌توانند مجوز برای مدارس مسجدمحور صادر کنند و کار را جلو ببرند، اما متاسفانه حاصل آن از بین رفتن استقلال مدارس و تحلیل رفتن منافع دانش‌آموزان و کشور است. به‌تازگی تحقیقی ارزشمند توسط گروهی از علاقه‌مندان ایران در زمینه مسائل آموزش و پرورش انجام شده که یکی از مهمترین راهکارهای برون‌رفت از بحران‌های آموزش و پرورش را برگزاری یک گفت‌وگوی ملی توصیه کرده‌اند. فراخوانی برای گفت‌وگو بین والدین و دانش‌آموزان، معلمان، مدیران و کادر اجرایی مدرسه، نهادهای صنفی، دانشگاه‌ها، مراکز پژوهشی و اندیشکده‌ها، روزنامه‌نگاران و صاحبان رسانه‌ها، کنشگران رسانه‌های اجتماعی، حوزه صنعت، همه شهروندان دلسوز و صاحب‌منصبان در نهادها و دستگاه‌های مختلف اجرایی و قانون‌گذاری و قضایی. امید که روزگاری چنین شود.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی