درباره انیمیشن شنگول منگول
صلحاندیشی به زبان کودکانه
انیمیشن سینمایی «شنگول منگول» به کارگردانی برادران دالوند، به جشنواره فیلم برلین راه یافته و برنده بهترین کارگردانی پویانمایی از سیوششمین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان شده است.
انیمیشن سینمایی «شنگول منگول» به کارگردانی برادران دالوند، به جشنواره فیلم برلین راه یافته و برنده بهترین کارگردانی پویانمایی از سیوششمین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان شده است. این اثر تاکنون در جشنوارههایی چون ساندنس، ورشو، کنیا، قاهره، گوا، شارجه و... شرکت کرده و توانسته سه جایزه بهترین انیمیشن، بهترین فیلمنامه و بهترین صداگذاری را از جشنواره فیلم کنیا، همچنین دیپلم افتخار بخش بینالملل فستیوال فیلم کودک ساندنس را به دست آورد.
این انیمیشن را باید عینیت بخشیدن به یکی از اسطورههای داستانی و فولکوریک کودک ایرانی دانست که حالا هویت بصری یافته و به امکانی تازه برای تخیل کودکانه بدل شده است. این فقط بازتولید یک افسانه قدیمی در ساختاری فیلمیک و بصری نیست که ذیل صنعت سرگرمیسازی صورتبندی شود، بلکه درونمایه آن واجد نوعی آگاهیبخشی به کودک امروز هم هست که در معرض تهدیدهای گوناگون در زندگی روزمره خود بوده و تماشای آن میتواند این شناخت و مهارت را در کودکان برسازد که به هر تمنایی از بیرون، پاسخ ندهند.
درواقع قصه «شنگول منگول» را میتوان یک کهنالگوی مراقبتی دانست که به کودکان میآموزد در این دنیای پرمخاطره چطور از خود مراقبت کنند. از این حیث این انیمیشن را میتوان در ذیل فیلمی آموزشی هم قرار داد که به خودتوانگری مخاطب کودک کمک میکند. انیمیشن «شنگول منگول» با تاکید بر مضامینی ازجمله خانوادهمحوری، دوستی، شجاعت و تلاش برای برقراری عدالت، روایتگر داستان سه بزغاله جوان (شنگول، منگول و حبهانگور) است که تلاش میکنند با گرگ شرور جنگل مبارزه کنند و خود را از اسارت او نجات دهند.
این انیمیشن که کیانوش دالوند فیلمنامه آن را با مشارکت نویسندگان آمریکایی و کانادایی نوشته است، اقتباسی آزاد از داستان فولکلور «گرگ و هفت بزغاله» است. این پویانمایی ماجرای سه بزغاله جوان را روایت میکند که میخواهند صلح را در شهر حیوانات برقرار و حفظ کنند. درواقع یک قصه کهن در نسبیتی تاریخی با وضعیت کنونی بازآرایی شده تا در جهانی که سایه جنگ بر سر کودکان پررنگتر شده، به آنها صلحاندیشی را بیاموزد.
از این حیث جنگل در این قصه، استعاره و نمادی از جهان آشفته امروز است که وحشت از شکار شدن در آن میتواند به خوانشی نمادین از آسیبپذیری کودکان از جنگ یا هرگونه رخداد شوم اجتماعی دیگر معنا شود. در این قصه ماجراجویانه و روایت سفر، سه بزغاله متحد میشوند تا به برقراری صلح کمک کنند. فیلم را میتوان تلاش برای تلفیقی از هنر بومی با استانداردهای جهانی دانست که از ظرفیتها و ظرافتهای صنعت پویانمایی برای بازنمایی مفاهیمی دست میزند که میتوان آن را یک پیام صلحآمیز برای همه کوکان دنیا تعریف کرد.
برای تبدیل شدن این قصه به یک انیمیشن سینمایی، نیاز به شخصیتهای بیشتر و پیرنگهای فرعی بود که لذت تماشا و مکاشفه را برای مخاطب فراهم کند که برادران دالوند دست به چنین کاری زدند و با حضور صداپیشگانی مثل محمدرضا علیمردانی و هوتن شکیبا به آن جذابیت کلامی هم بخشیدند. شاید یکی دیگر از تمهیدات مهم دراماتیک در ساخت این انیمیشن، همین شیوه شخصیتپردازی باشد تا کودک امروز با اسطورهها و قهرمانهای کارتونی خود همذاتپنداری همدلانهای داشته و آن را بهمثابه یک الگو در کنشمندیهای روزانه خود بازتولید کند؛ کنشی که بر نوعی آگاهی خودمراقبتی بنا شده و میتواند به آنها در مواجهه با مخاطرات زندگی روزمره کمک کند.
از سوی دیگر انیمیشنیشدن قصه کهن شنگول منگول، یک امکان فرهنگی و سینمایی ایجاد میکند تا یک قصه فولکلور ایرانی در مقیاسی جهانی روایت و رویت شود. ساختن چنین آثاری میتواند فرهنگ غنی ایرانی را به میانجی هنر در سطحی جهانی مطرح کرده و امکانی برای گفتوگوی تمدنی فراهم کند. قصهای که گرچه کودکانه است اما زیرمتن آن مفاهیم بلند نوعدوستی و صلحاندیشی را قوام بخشیده و ترویج میکند و نمایش آن در عرصههای بینالمللی میتواند ایران را بهعنوان پیامآور صلح در جهان اعتبار ببخشد. قصهای نمادین که نهاد ناآرام جهان امروز سخت به شنیدن آن نیاز دارد.
در جهانی که بهقول هابز انسان به گرگ انسان تبدیل شده، این قصه میآموزد که چگونه فریب دستهای پوشالی او را نخورد و از سلامت خود صیانت کند. در جهان فانتزی این انیمیشن میتوان ردپای حقیقتهای بزرگی را پیدا کرد که زیست-جهان انسان امروز و تاریخ معاصر را صورتبندی میکند. گرچه این اثر در ژانر کودکانه قرار میگیرد اما فقط اثری کودکانه نیست، بلکه بزرگترها هم میتوانند به تماشای آن بنشینند و تفکر صلحآمیز را بیاموزند.