روایتی از فوتبالیستی که در حمله اسرائیل به ایران شهید شد
جوان خرمآبادی که روزگاری در زمین فوتبال میدرخشید، در حمله اسراییل به شهادت رسید تا نامش جاودانه شود.
به گزارش هممیهن آنلاین و به نقل از ایرنا، علی مرادی، جوانی اهل خرمآباد که سالها در زمین فوتبال با انگیزه و تلاش درخشیده بود، سرانجام در حمله ددمنشانه دشمن به شهادت رسید و نامش در میان مدافعان وطن جاودانه شد. پدر داغدار اما پرافتخارش در گفتوگو با خبرنگار رسانه ها، از روزهای زندگی علی، علاقهاش به فوتبال و مسیری که سرنوشت پیش پایش گذاشت، روایت میکند؛ داستان پسرکی که میتوانست ستارهای در ورزش باشد، اما تقدیر، سرنوشت دیگری برایش نوشت.
آقای مرادی، پیش از هر چیز شهادت علی عزیز را به شما و خانواده محترمتان تسلیت و تبریک میگویم. میدانم غم بزرگی بر دلتان نشسته، اما بیشک افتخار این راه روشن، در کنار این داغ، برای همه ما و برای ایران عزیز جاودانه است. دوست دارم از حال دلتان بگویید، امروز که نام علی در میان شهیدان وطن جا گرفته، چه احساسی دارید؟
دل ما پر از داغ است، داغی که تا آخر عمر سرد نمیشود، اما در کنارش افتخار بزرگی هم هست. پسر من برای خاک این کشور رفت، برای امنیت مردمش، برای نام ایران.
علی چطور پسری بود؟ چه چیزی او را از دیگران متفاوت کرده بود که این مسیر سخت و عاشقانه را انتخاب کرد؟
علی فقط پسرم نبود، دوست صمیمیام بود، محرم راز من و مادرش بود. هر وقت خانه میآمد با خواهر و برادرش شوخی و خانه را پر از انرژی میکرد. مودب بود، خاکی بود، عاشق مردم. هر کسی میدیدش میگفت: چه پسر نازنینی داری.
از علاقهاش به فوتبال برایمان بگویید، چرا با آن همه استعداد، مسیر نظامیگری را برگزید؟
عاشق فوتبال بود، از بچگی توپ از دستش نمیافتاد. برای استقلال خرمآباد بازی کرد، برای پاس، برای خیبر. حتی مدتی در لیگ آسیاویژن هم بود. استعداد داشت، خیلی زیاد. همیشه به او میگفتم: بمان، همین راه را ادامه بده، شاید روزی ستاره فوتبال ایران شوی. اما...
اما چی؟
علی دوست داشت به امنیت مردم کمک کند و به همین علت، مسیر دیگری را انتخاب کرد.
از لحظهای که خبر شهادتش به شما رسید بگویید، آن لحظه چه گذشت؟
یکی از دوستاش زنگ زد، گفتم چی شده؟ گفت: هیچی، دلم برایت تنگ شده بود. ولی من دلم لرزید. زنگ زدم به علی، جواب نداد، گوشی خاموش شد. زنگ زدم به پسرعمویم که خبری نداشت. اما من فهمیده بودم، مطمئن بودم. تا اینکه شب، پزشک قانونی زنگ زد، گفت: «کارت ملی و شناسنامه رو بیارید.» همان لحظه دنیا روی سرم خراب شد. علی من شهید شده بود.
الان که مردم و همرزمانش از شجاعت علی میگویند، چه حسی دارید؟
افتخار میکنم، همه میگویند چه پسر بااخلاقی داشتی، مؤدب، مهربون، خاکی. علی راحت از فوتبال گذشت، از زندگی گذشت.
آخرین بار چه حرفی بین شما رد و بدل شد؟ آخرین تصویر علی در ذهن شما چیست؟
گفت: بابا، تابستان مامان رو میبرم کربلا. آرزویش این بود. آخرین تصویرش هم با لباس تکاوری جلوی چشمم هست، همان لباسی که عاشقش بود. ما عاشق وطنیم، پسرم رفت، برادرش میگوید من ادامه میدهم. نبودن علی سخته، ولی افتخار میکنم؛ به راهش، به غیرتش، به ایران، علی من در روز ولادت حضرت علی (ع) به دنیا آمد و شهادتش هم در ایام غیرت و مقاومت بود. این تصادفی نبود، خدا خواست. هم تولدش روز حضرت علی (ع) بود، هم شهادتش در روزهای مقاومت. انگار خدا از اول این راه را برایش نوشته بود.
حالا که همه ایران نام علی مرادی را با افتخار به زبان میآورند، به عنوان یک پدر، چه پیامی برای مردم و جوانان دارید؟
به جوانها میگویم علیها هنوز باید باشند، باید غیرت داشته باشند، شجاعت داشته باشند، برای این خاک، برای این وطن. علی رفت، اما راهش هست، هنوز راه ادامه دارد.
امین نظری، مدیر اجرایی باشگاه خیبر خرمآباد و از بستگان شهید علی مرادی، در گفتوگو با خبرنگار ایرنا نیز با اندوهی عمیق از علاقه بیپایان او به فوتبال سخن گفت: علی از کودکی عاشق فوتبال بود. در یکی از تیمهای مطرح تهران هم مدتی بازی کرد، اما دلش برای خرمآباد میتپید. همیشه به او میگفتم در فوتبال بمان، اینجا میتوانی پیشرفت کنی، اما با لبخندی آرام میگفت: دوست دارم نظامی شوم.
او ادامه داد: روز قبل از شهادتش با هم صحبت کردیم. حتی درباره نقلوانتقالات باشگاه خیبر خرمآباد پرسید، انگار هنوز دلش با فوتبال بود، با زمین سبز، با توپ، با پیراهن آبی، اما تقدیر، راهی دیگر برایش نوشته بود.
نظری با حسرت گفت: علی متولد روز ولادت حضرت امیرالمؤمنین (ع) بود و شهادتش هم مصادف شد با ایام غیرت و مقاومت. گویی آمدنش و رفتنش هر دو نشانی از بزرگی و مردانگی داشت.
یاد و نام این بازیکن نجیب و مدافع دلیر وطن تا همیشه در دل فوتبال لرستان و خیبر خرمآباد جاودان خواهد ماند.