اصلاح نکنیم،جا میمانیم/بهزاد اکبری معاون وزیر و مدیرعامل شرکت ارتباطات زیرساخت از ضرورت توسعه متوازن زیرساختهای ثابت و سیار میگوید
درهمتنیدگی و تداخل، پیچیدگی سیاستگذاری، تعارض نهادی و ناهماهنگی و مخالفخوانی، ویژگیهای مشترک میان بسیاری از حوزههاست. از سیاست و اقتصاد بگیرید تا فرهنگ و اجتماع. در میان این حوزهها، حوزه ارتباطات و فناوری اطلاعات وضعیت بهمراتب پیچیدهتری دارد.

علی پیرابی/ روزنامهنگار فناوری: درهمتنیدگی و تداخل، پیچیدگی سیاستگذاری، تعارض نهادی و ناهماهنگی و مخالفخوانی، ویژگیهای مشترک میان بسیاری از حوزههاست. از سیاست و اقتصاد بگیرید تا فرهنگ و اجتماع. در میان این حوزهها، حوزه ارتباطات و فناوری اطلاعات وضعیت بهمراتب پیچیدهتری دارد. نیازی به اثبات هم ندارد.
شب و روز سروکار همه ما با مسائل این حوزه است. پیچیدگیها هم فقط مربوط به مسائل فنی نیست، بلکه راهبری و سیاستگذاریهای کلان نشان میدهد. شرکت ارتباطات زیرساخت بهعنوان رگ حیاتی حاکمیت و ستون فقرات شبکه دیجیتال کشور، نمونهای عینی از اهمیت سیاستگذاری درست در حوزه ارتباطات است. شرکتی که در 10 سال گذشته مسیر پر فرازونشیبی را پشتسر گذاشته و آنگونه که بهزاد اکبری، معاون وزیر ارتباطات و مدیرعامل آن میگوید کارهای زیادی دارد که باید انجام دهد.
او در این گفتوگوی تحلیلی با ماهنامه «مدیریت ارتباطات»، تصویری روشن و دقیق از وضعیت کنونی شبکه ارتباطات کشور ارائه میدهد که هم نگرانکننده، هم امیدبخش است. محور صحبتهای اکبری، آشکارسازی آسیبهایی است که مستقیماً از دل سیاستگذاریهای نادرست، بهویژه در زمینه فیلترینگ، به کشور وارد شده و اقتصاد دیجیتال و توان زیرساختی کشور را به چالش کشیدهاند.
از نظر اکبری در فضای ارتباطات کشور دو موضوع کلیدی و نگرانکننده وجود دارد. یکی کاهش شدید درآمدهای شرکت ارتباطات زیرساخت که حیات مالی این نهاد حیاتی را تهدید میکند و دیگری افزایش شدید ترافیک ناشناخته که پس از فیلترینگ پلتفرمهای خارجی رخ داده و تهدیدی امنیتی برای کشور است. او خطاهای نگرشی و سیاستگذاری متعددی را عامل وضع موجود میداند و معتقد است این خطاها فرصتهای توسعهای را از کشور سلب کردهاند.
شما در دو مقطع در هیئتمدیره شرکت حضور داشتید و بهنظر میرسد حدود یکدهه است که از نزدیک درگیر فعالیتهای شرکت بودهاید. ابتدا در جایگاه یکی از اعضای هیئتمدیره شرکت حضور داشتید و یکسال است که بهعنوان مدیرعامل منصوب شدهاید. تفاوت نگاه و تجربه شما در این دو جایگاه چیست؟ بهنظر شما در این یکدهه، شرکت ارتباطات زیرساخت تا چه اندازه تغییر کرده و جایگاه آن در بستر ارتباطی و حتی سیاسی کشور چه میزان اهمیت یافته است؟
من زمانیکه عضو هیئتمدیره بودم، اکثراً عضو غیرموظف بودم و طبیعتاً اختیارات و نقش اجرایی چندانی نداشتم. وظایفم عمدتاً به حضور در جلسات هیئتمدیره و یکی، دو کمیته فنی محدود میشد. تنها در سال پایانی که همزمان با ایام کرونا بود، فعالیتهایم جدیتر بود. بااینحال جایگاه هیئتمدیره اساساً با جایگاه مدیرعامل که باید کل شرکت را راهبری و مدیریت کند، تفاوت ماهوی دارد.
در جایگاه اجرایی، مسئولیتها بسیار گستردهتر است؛ از معیشت همکاران گرفته تا مأموریتهای شرکت. بههرحال شرکت ارتباطات زیرساخت یک شرکت حاکمیتی است و ملاحظات حاکمیتی و ملی دارد. همه اینها مسائلی هستند که باید میانشان توازن و مصالحه برقرار شود و همین مسئله تفاوت بنیادین این دو جایگاه را نشان میدهد.
آن تصور اولیه چقدر با تصور فعلیتان همپوشانی داشت. فکر نمیکردید پیچیدگیهای امور اجرایی بیشتر است؟
چون در هیئتمدیره عضویت داشتم، تا حدود زیادی نسبت به پیچیدگیهای شرکت آشنایی و آگاهی داشتم؛ چراکه مسائل و موضوعات شرکت در هیئتمدیره مطرح میشد، اما زمانیکه شخصاً درگیر اجرا میشوی، تجربه کاملاً متفاوت است.
واقعیت این است که نه بار اول، نه حتی حالا چندان به پست اجرایی دولتی علاقهای نداشتم؛ چراکه فردی تکنیکال و فنی هستم و فعالیت آکادمیک و دانشگاهی هم دارم. علاوه بر اینها در بیرون نیز فعالیت گستردهای داشته و در پروژههای طراحی شبکههای بزرگ کشور نقش داشتهام. زمانیکه شرکت ارتباطات زیرساخت تازه مستقل شده بود و میخواستند شبکهشان را طراحی کنند، مدیریت تیم طراحی شبکه زیرساخت در مرکز تحقیقات مخابرات را برعهده داشتم.
با بسیاری از اپراتورها و شبکههای بزرگ کشور نیز همکاری داشتهام. بنابراین صرفاً فردی آکادمیک نبودهام، بلکه همزمان در صنعت و حوزههای فنی نیز فعال بودهام. از دوران دانشجویی نیز در صنعت حضور داشتهام و کار میکردم. حتی در دانشگاه نیز جزء استادانی هستم که بیشترین ارتباط را با صنعت دارم.
اکنون پس از گذشت یکسال، ارزیابیتان از عملکردها چیست؟ آیا مطابق انتظاراتتان پیش رفته است؟
فکر میکنم بخشی از آنچه انتظار داشتیم، تحقق یافته است. دستاوردهای خوبی هم داشتهایم. زمانی که ما شرکت ارتباطات زیرساخت را تحویل گرفتیم، با مشکلات متعددی مواجه بود.
ممکن است بیشتر توضیح دهید؟
ببینید، ما امروز در عصر دیجیتال به سر میبریم. حوزهای که ذات و ماهیت آن به گونهای است که رشد سالیانه دارد. بااینحال در مقطعی بهدلیل برخی سیاستها، نهتنها رشد این صنعت متوقف شد، بلکه میتوان گفت سقوط کرد. شرکت ارتباطات زیرساخت، بهدلیل جایگاه ویژهاش در زیستبوم دیجیتال و بخش آیسیتی کشور، بیشترین آسیب را متحمل شد. بهطوریکه درآمد این شرکت تقریباً به یکسوم کاهش یافت. دلیل اصلی این مسئله نیز آن بود که شرکت، وابسته به فروش خدمات ارتباطی در بخشهای ارتباطات بیناستانی و اینترنت بینالملل است. حال تصور کنید وقتی مصرف به یکسوم کاهش یابد، درآمد شرکت نیز بهشدت افت میکند.
ازسویدیگر، در سالهای اخیر نوسانات ارزی جدیای را به چشم دیدهایم. افزایش شدید نرخ ارز باعث فشار شدید هزینههای ارزی شرکت شده است. ضمن اینکه طی این سالها سطح تورم نیز پیوسته در حال افزایش بوده است. در چنین شرایطی، نهتنها درآمد شرکت افزایش پیدا نکرد، بلکه کمتر نیز شد. این امر چالش بزرگی برای شرکت ایجاد کرد، تا جایی که حتی در پرداخت حقوق کارکنان نیز دچار مشکل شد.
ازسویدیگر، شرکت ارتباطات زیرساخت همواره نیازمند پرداخت تعهدات ارزی است؛ چه در قبال خدمات بینالمللی که دریافت میکند، چه در زمینه توسعه سرویسها و خدمات که نیازمند هزینههای ارزی هستند. متأسفانه توان ادای این تعهدات پرداختی، از دست رفته بود و همین مسئله نیز آسیب جدی به شرکت ارتباطات زیرساخت وارد کرد. کل اندازه بخش آیسیتی کشور شامل اپراتورها، هرکدام با ۶۰ تا ۷۰ میلیون مشترک، شرکت ارتباطات زیرساخت، شرکتهای آیتی و... حدود ۲۵۰ همت برآورد میشود. این عدد در مقایسه با صنایع دیگر بسیار کوچک است. برای مثال، فقط فروش یک کارخانه بزرگ فولاد بیش از ۴۰۰ همت است؛ بنابراین کل بخش آیسیتی، با تمام گستردگی و اهمیت استراتژیکاش، در قیاس با صنایع دیگر کشور سهمی اندک دارد.
چرا چنین شد؟ دلیل آن سیاستهای کلان حاکمیت است؟
رویکرد و نگاههای ضدتوسعهای به این بخش آسیب وارد کرد. شفافتر بگویم، در دنیا «سرانه مصرف دیتا» شاخصی مهم برای سنجش سطح توسعهیافتگی دیجیتال است.در سطح جهانی، میانگین نرخ مصرف داده سالانه حدود ۳۰ درصد افزایش مییابد، یعنی همان نرخ رشد مرکب سالیانه (CAGR).
اما در کشور ما چه اتفاقی افتاد؟ مصرف دیتا به یکباره یکسوم کاهش یافت. پس از آن هم رشد بسیار ملایم و کُندی داشتیم و در عمل سهسال رشد متوقف شد. جالبتر اینکه ما در مهرماه سال گذشته به سطح تیرماه ۱۴۰۱ بازگشتیم. بعد از آن هم هرچند قصد داشتیم مسیر رشد را ادامه دهیم، اما موانع متعددی سر راهمان قرار داشت. بهطور طبیعی وقتی چنین کاهش شدیدی اتفاق میافتد، بخش توان سرمایهگذاری خود را از دست میدهد؛ چراکه اساساً سرمایهگذاری جدید صورت نگرفت و گسترش پیدا نکرد.
بعد از توسعه شبکههای 3G و 4G در فاصله سالهای ۱۳۹۳ تا ۱۳۹۸، شاهد رشد بسیار خوبی در کشور بودیم. در آن مقطع، پوشش این دو نوع فناوری در ایران بهحدی گسترده شد که بهجرأت میتوانم ادعا کنم وضعیت ما از بسیاری از کشورهای اروپایی بهتر بود، اما یک اشکال جدی وجود داشت؛ یعنی توسعه صرفاً در بخش ارتباطات سیار بود و در مقابل، بخش ارتباطات ثابت چندان توسعه نیافت. نتیجه این توسعه نامتوازن این بود که بیشترین حجم دادههای کاربران ایرانی در شبکه موبایل مصرف شد، یعنی شبکه ثابتی وجود نداشت که قادر به جذب درخواستها باشد؛ شبکههای ثابت همچنان متکی بر فناوریهای از ردهخارج، مانند ADSL بودند.
چرا چنین اتفاقی افتاد؟ اپراتورها اصرار داشتند که شبکه سیار توسعه داده شود؟
به نظر من اشتباهی تاریخی بود که بهدلایل متعددی رخ داد. ازجمله دامپینگ اپراتورهای موبایل و ارزانبودن سرویسهای موبایل نسبت به شبکههای ثابت موجب شد که تقاضا برای موبایل افزایش یابد و ترافیک عمده به سمت شبکههای سیار منتقل شود. بهطوریکه ۷۰ درصد ترافیک دیتای مصرفی به سمت شبکه موبایل رفت. ازطرفدیگر، جذابیت سرمایهگذاری در بخش ثابت ایجاد نشد؛ ضمن اینکه ما فاقد اپراتورهایی بودیم که توان سرمایهگذاری در زیرساختهای شبکه ثابت را داشته باشند. بزرگترین اپراتور کشور، مخابرات ایران بود، اما متأسفانه در سالهای گذشته، دیدگاه درستی برای توسعه ارتباطات ثابت نداشت.
مخابرات ایران با تحولات فناوری جهانی همگام نشد و استراتژیهای لازم برای بهرهبرداری از داراییهای ارزشمند خود مثل کابلها، داکتها و فیبرهای درونشهری را تنظیم و اجرا نکرد و نتوانست سرویس مناسب و کیفی به مردم ارائه بدهد. دیگر اپراتورها نیز زیرساخت لازم را نداشتند و درنتیجه توانایی ایجاد شبکههای موازی با مخابرات را نداشتند. علاوه بر این، مسئله تعرفهها و نقش رگولاتوری نیز اهمیت دارد. متأسفانه نبود رقیب قوی برای مخابرات ایران، مسئله را پیچیدهتر کرد. هرچند معتقدم، وزارت ارتباطات نیز میتوانست نقش پررنگتری در توسعه سریع ارتباطات ثابت ایفا کند.
آقای اکبری، در مناطق مرزی مانند منطقه دشتیاری در سیستانوبلوچستان مثلاً با جمعیت حدود ۲۰۰ هزار نفر، ایجاد چند دکل موبایل مقرونبهصرفهتر است یا توسعه فیبر نوری؟ در مناطق پراکنده، کدام روش از نظر اقتصادی و عملیاتی بهینهتر است؟
در همه کشورهای جهان، پوشش نقاط پرجمعیت با ارتباطات ثابت انجام میشود و نقاط کمجمعیت از طریق شبکههای بیسیم پوشش داده میشوند. اتفاقاً نقدی که به پروژه فیبر نوری کشور در سالهای اخیر وارد است، این است که شاید نیازی نبود این پروژه با این ابعاد و گستردگی آغاز شود؛ چون بسیاری از شهرهای کوچک در گام اول نیازمند سرویس بهتر بودند و این سرویس میتوانست با فناوریهایی مانند Fixed Wireless Access (FWA) فراهم شود. مثلاً برای شهری با جمعیت حدود ۵۰ هزار نفر، با چند دکل میتوان سرویس باکیفیت پهنباند ارائه داد، بدون آنکه نیاز باشد بلافاصله سرویس پهنباند پیشرفته با فیبر نوری گسترده ایجاد کرد.
شاید اگر در گام اول، تمرکز بر کلانشهرها بود و کلانشهرها را سروسامان میدادیم و بخشی از ترافیک موبایل به شبکههای ثابت منتقل میشد، شبکههای موبایل ما سبکتر میشد و کیفیت سرویس برای مردم بهبود مییافت. آنگاه میشد در شهرهای کوچک با فناوری مناسبی مانند FWA یا شبکههای سلولی همین سیاست را دنبال کنیم و در گامهای بعدی سراغ رساندن فیبر به تمام نقاط کشور میرفتیم.
به اعتقاد من برنامه معقولتر این بود، اما متأسفانه پروژهای که تعریف شد، کلانتر بود و ایراداتی داشت و آنچنان که انتظار میرفت، مشکل ارتباطات ثابت را حل نکرد. امیدواریم در دولت فعلی با رویکرد تمرکز بر اتصال بهجای پوشش، تغییرات ملموسی در وضعیت شبکه ثابت کشور صورت گیرد. واقعاً رویکرد باید بر اتصال باشد، اپراتورها نیز به این سمت میروند که هرجا تقاضا وجود داشته باشد، همان را متصل میکنند. این امر در سراسر دنیا وجود دارد و یک قاعده عمومی است.
دولت قبلی رویکرد پوشش را دنبال میکرد؟
بله. مثلاً گفته میشد تنها شرط برخورداری اپراتورها از تسهیلات و حمایتهای دولتی این بود که فیبر نوری را تا شعاع ۳۰۰متری مصرفکننده برسانند. نتیجه این رویکرد این بود که حجم زیادی فیبر کشیده شد، اما به ارائه سرویس به مردم منجر نشد. برای اینکه سرویس به دست مردم برسد، باید فراتر از کشیدن فیبر رفت. یعنی اپراتور باید برنامهریزی داشته باشد تا واقعاً خدمات به کاربر نهایی ارائه شود و درآمد خود را از محل سرویس کسب کند.
به پوشش ارتباطات بیسیم اشاره کردید. آیا اجرای این طرح در شهرهای کوچک برای بخش خصوصی توجیه اقتصادی داشت؟
بله. اپراتورهای دارای پروانه میتوانستند این طرح را اجرا کنند. بسیاری از این اپراتورها مجوز فرکانس نیز در اختیار دارند. همین اپراتورهای فعلی مانند ایرانسل، مبیننت و هایوب میتوانستند فناوری FWA را بهسرعت در شهرهای کوچک عملیاتی کنند.
سازوکار این طرح چگونه است؟
سازوکار این طرح هم ساده است. چند دکل نصب میشود و اینترنت ثابت باکیفیت به مودمهای ثابت خانگی ارائه میشود. این همان فناوری Fix Wireless Access است که امروز با نسلهای جدیدتر مانند FWA مبتنی بر 5G یا LTE عرضه میشود. درحالحاضر آنچه در کشور ما وجود دارد FWA مبتنی بر LTE است. موضوع این است که اگر مصرف به سمت شبکههای ثابت منتقل شود، بار از روی شبکههای موبایل برداشته خواهد شد و درنتیجه کاربران موبایل نیز کیفیت خدمات بهتری را تجربه میکنند.
آقای اکبری، بُعد فرهنگی این نوع پوشش نیز مهم است. طی سالهای اخیر مردم آنچنان به استفاده از اینترنت همراه عادت کردهاند که بازگرداندن آنها به استفاده از سرویسهای ثابت کار آسانی نخواهد بود.
با سیاستگذاری صحیح در حوزه قیمتگذاری، این تغییر امکانپذیر است. رگولیشن در این موضوع بسیار تعیینکننده است. در دنیا نیز الگوی مصرف با سیاستگذاری قیمتی تعیین میشود. چرا در دنیا حدود ۷۰ درصد ترافیک اینترنت بر بستر شبکههای ثابت است و فقط ۳۰ درصد متکی به شبکههای موبایل است؟ مهمترین عامل این تفاوت، قیمتگذاری درست است.
یعنی شما معتقدید اگر ما به سمت توسعه ارتباطات ثابت حرکت کنیم، علاوه بر ارتقای کیفیت اینترنت ثابت، کیفیت اینترنت همراه نیز بهتر میشود؟
بهطور قطع. ببینید شبکه موبایل بهطور ذاتی محدودیت فرکانسی دارد؛ بدیننحو که هر فرکانس یکبار بیشتر قابل استفاده نیست. برای مثال، اگر باند فرکانسی ۱۸۰۰ مگاهرتز تا ۱۹۰۰ مگاهرتز را در یک شهر به اپراتوری اختصاص دهید، دیگر نمیتوان همان باند را به اپراتور دیگر واگذار کرد. بنابراین هر اپراتور باید شبکه خود را بهگونهای طراحی کند که از آن فرکانس بهترین استفاده صورت گیرد.
برخلاف فیبر نوری که ظرفیت آن با افزودن رشتههای بیشتر قابل افزایش است، فرکانس چنین قابلیتی ندارد. در دنیا برای استفاده بهینه از این ظرفیت محدود و مدیریت آن، سلولهای شبکه سلولی را با کنترل توان آن کوچکتر میکنند. این امر البته مستلزم افزایش قابل توجه تعداد سایتهای BTS است. ما اگر بخواهیم مشکل کیفیت پوشش و سرویس موبایل در تهران را حل کنیم، باید تعداد بیتیاسها را افزایش دهیم. همین الان با فناوری LTE موبایلی میتوانیم بهسرعت انتقال ۲۰۰ مگابیت بر ثانیه برسیم. یعنی بهلحاظ فنی امکان دستیابی به بیتریت بالا وجود دارد، اما پرهزینه است. یعنی در مناطقی که چگالی شهری بالاست، لازم است تعداد بیتیاسها را افزایش داد و سلولها را کوچکتر کرد تا تداخل فرکانسی اتفاق نیفتد.
درنتیجه برای استفاده بیشتر از بیتیاسها، باید هزینههای سرمایهای (CAPEX) سنگین در شبکه انجام شود؛ چراکه همه این سایتها باید با یک شبکه فیبر به هم متصل شوند. این تغییرات نیازمند سرمایهگذاری عظیم است. بههمیندلیل اگر بخواهیم در همین تهران شبکه موجود را به فناوری 5G ارتقاء دهیم، دستکم به ۱۰ برابر تعداد فعلی بیتیاسها نیاز داریم که طبیعتاً سرمایهگذاری بسیار بزرگی میخواهد، اما در شبکههای ثابت این مشکل وجود ندارد؛ بنابراین سیاست و راهکار اصلی برای حل مسئله کیفیت سرویس شبکه، چیزی جز توسعه ارتباطات ثابت مبتنی بر فیبر نوری نیست.
در این فناوری چه راهکاری برای دسترسی کسانی که بیرون از خانهاند و به مودم دسترسی ندارند، اندیشیده شده است؟
وقتی این فناوری پیادهسازی شود، وضعیت پوشش متحول میشود. هماکنون ۷۰ درصد ترافیک ایرانیان بر بستر شبکههای موبایلی است، یعنی منابع شبکه موبایل بهجای اینکه صرف اتصال کاربران در حال حرکت یا خارج از خانه شود، برای کاربرانی که در خانه یا محل کار پشت میز نشستهاند، مصرف میشود. اگر این بخش به سمت شبکه ثابت مهاجرت کند، شبکه موبایل سبکتر خواهد شد و کاربران در خیابانها و در حال حرکت، کیفیت بسیار بهتری را تجربه خواهند کرد.
پس نخستین گام، اصلاح نظام قیمتگذاری است؟
بله. اصلاح قیمت و توسعه فیبر؛ هیچ راهی جز این وجود ندارد. این مسیری است که دنیا هم آن را فهمیده است. آلمان نیز با همین مشکل ما مواجه بود. آنها نیز متوجه شدند، اما زود مسیرشان را تغییر دادند. آنها امروز بودجههای هنگفتی به توسعه سراسری فیبر اختصاص دادهاند و شرکتهای متعددی در حال اجرای طرح هستند.
به نظر شما آیا باتوجه به چالشهایی مانند تحریمها، نوسانات ارزی و محدودیت منابع در کشور، میتوانیم از پس طرح توسعه فیبر برآییم؟
بنا به همین ملاحظات بود که «صندوق توسعه فیبر» در کشور تأسیس شد. بخشی از درآمدهای دولت از محل حق امتیازی که به اپراتورها اعطا شده، به این صندوق واریز میشود تا برای سرمایهگذاری در توسعه، هزینه شوند. منتها اگر این روند بهدرستی مدیریت نشود، دچار مشکل خواهیم شد. معتقدم منابع این صندوق نباید حیفومیل شود، بلکه باید با هدفگذاری و اولویتبندی صحیح، صرف رفع مشکلات واقعی مردم، بهخصوص در کلانشهرها شود.
ما باید ترکیبی از فناوریها را استفاده کنیم؛ یعنی ارتباطات ثابت مبتنی بر فیبر، ارتباطات ثابت مبتنی بر ارتباطات بیسیم نسل جدید مانند 5G FWA، همچنین ارتباطات سیار نسلهای چهارم و پنجم. ترکیبی از این فناوریها را باید بهکار بگیریم تا کیفیت سرویس برای مردم در شهرها و کلانشهرها بهبود یابد.
بحثهای فنی و تکنیکال بدون تردید در توسعه کل کشور اهمیت بنیادی دارند. همانطور که خودتان هم اشاره کردید، بدون توسعه زیرساختهای ارتباطاتی و توسعه دیجیتال، اساساً امکان دستیابی به توسعه امکانپذیر نخواهد بود. در وزارت ارتباطات و بهطور مشخص در شرکت ارتباطات زیرساخت، علاوه بر این مسائل تخصصی، درگیر حواشی و موضوعات دیگری نیز هستید، یعنی حاشیهها از متن پررنگتر است. بااینحال پرسشم این است که آیا به نظر خودتان انحصار یک شرکت بر توزیع سراسری اینترنت در دنیا پذیرفته شده است؟ الگوهای جهانی دراینزمینه چگونهاند؟
در دنیا نمونههایی مشابه وضعیت کشور ما وجود دارد، منتها کشورهایی که اقتصاد آزادتر دارند، بیشتر تلاش میکنند با ابزار تنظیمگری، روابط میان بازیگران بخش ارتباطات را ساماندهی کنند. در مورد کشور ما، بههرحال این موضوع حاصل یک تصمیم بوده است. زمانیکه شرکت مخابرات در حال خصوصیسازیشدن بود، تصمیم بر آن شد که بخشی از زیرساختها بهعنوان زیرساختهای حاکمیتی حفظ شود؛ ازجمله ارتباطات بیناستانی، ارتباطات برخی نقاط خاص مانند جزایر و ارتباطات بینالملل. در همین چارچوب نیز شرکت ارتباطات زیرساخت شکل گرفت.
واقعیت این است که مشکل اصلی بخش ما انحصار شرکت زیرساخت نیست. برای توضیح بیشتر عرض میکنم. خودم همان زمان جزو مخالفان این مدل بودم. در آن مقطع مشاور مرکز تحقیقات مخابرات بودم و زمانی که خصوصیسازی مخابرات در دستورکار قرار گرفت، ما در مرکز تحقیقات مخابرات کشور نامهای به وزیر وقت نوشتیم و هشدار دادیم که تکهتکهکردن شبکه کشور بهنفع کشور نیست. اما نتیجه این شد که «هسته شبکه» در اختیار حاکمیت باقی ماند و سایر لایهها واگذار شد. مشکلی که درحالحاضر در بخش آیسیتی کشور داریم، چندان ارتباطی به انحصار ندارد، چون ما تجربه سالهای گذشته را داریم، گرچه بخش خصوصی در لایه هسته شبکه مجاز به فعالیت نبوده، اما در لایههای شبکههای دروناستانی و شبکههای شهری فعالیت داشته است.
میخواهم بگویم عامل و بانی مشکل توسعه ارتباطات ایران شرکت ارتباطات زیرساخت نبوده است. اتفاقاً شرکت ارتباطات زیرساخت بهدلیل حمایت دولت و سرمایهگذاری گسترده روی توسعه زیرساختها، چند گام جلوتر از دیگر ارائهدهندگان خدمات قرار دارد. شبکه عظیم فیبر نوری که در کشور شکل گرفته است، از نظر پوشش و کیفیت منحصربهفرد است. بهطور مشخص منظورم، نه در لایه دسترسی، بلکه هسته شبکه فیبر نوری است که در منطقه بینظیر است.
مشتریانی که از خدمات ترانزیت شرکت استفاده میکنند، بهوضوح کیفیت بالای شبکه ما را احساس میکنند. در حوزه شبکههای اپتیکال انتقال نوری، شرکت ارتباطات زیرساخت همواره یک گام جلوتر در توسعه بوده است. بنابراین به نظر من دولتیبودن مانعی در توسعه زیرساخت دیجیتال کشور نبوده است. شاید در آینده بتوان به موضوع واگذاری آن به بخش خصوصی فکر کرد، اما مشکلات کنونی نباید به گردن ساختار فعلی انداخته شود. اتفاقاً من میگویم در همین ساختار فعلی، این شرکت بیش از هر بخش دیگری به امر توسعه توجه کرده است. بنابراین من آن را مانع توسعه نمیدانم.
برای روشنتر شدن بحث به این مثال توجه کنید. تا سال ۱۳۹۷، ارتباطات صوت بینالملل در انحصار شرکت زیرساخت بود. در آن سال تصمیم گرفته شد، این خدمت به اپراتورها واگذار شود و شرکت زیرساخت فقط نقش حاکمیتی داشته باشد و صرفاً ترافیک صوت از سوئیچ آن عبور کند؛ یعنی آوردن ترافیک و بردن آن به سایر مقاصد توسط اپراتورها انجام میشود. از زمان واگذاری، کیفیت ترافیک صوت بینالملل بهشدت کاهش یافته و این روند همچنان ادامه دارد.
چرا؟ مگر غیر از این است که باید به مشتریان خدمت باکیفیت ارائه دهند تا بتوانند آنها را نگه دارند؟
این موضوع را باید از خودشان بپرسید. دلیل این امر این است که بسیاری از اپراتورها برای کاهش هزینهها، ترافیک را از مسیرهای ارزانتر و بیکیفیتتر عبور میدهند. نتیجه این اقدام افزایش شدید قاچاق ترافیک و کاهش کیفیت خدمات برای مشتریان بوده است. همان افرادی که اکنون میگویند انحصار شرکت زیرساخت در پهنای باند بینالملل مشکلزاست، روند افت کیفیت صوت بینالملل از سال 13۹۷ به اینسو را بررسی کنند. چه تضمینی وجود دارد که اگر مسئولیت تأمین اینترنت بینالملل را به اپراتورها واگذار کنیم، از تأمینکنندگان ارزان و فاقد کیفیت خدمات نگیرند؟ همین الان تأمینکنندگانی که ما از آنها سرویس میگیریم، از فراهمکنندگان ردهیک هستند.
اگر اپراتورها مشتریان بینالمللی داشته باشند، وضعیت چگونه خواهد بود؟ این همان بحث کریدور بودن ایران در حوزه آیتی است، یعنی اگر ما بتوانیم سرمایهگذاریهای خارجی را جذب کنیم، در نقش یک کریدور و ترانزیتکننده از آسیای غربی بهسمت اروپای شرقی ایفای نقش خواهیم کرد. به نظرتان اگر شرکتهای بزرگ فناوری جهان وارد ایران شوند، وضعیتمان بهتر میشود؟ از نظر حاکمیتی و امنیتی مسئلهای ندارد؟
وضعیت ما بهطور قطع بهبود خواهد یافت. از نظر امنیتی و حاکمیتی هم مشکلی ندارد و اتفاقاً بهنفع ماست. ما هرچقدر بتوانیم کشورمان را به مسیر ترانزیت و تبادل داده تبدیل کنیم، در جهت منافع و امنیت ملیمان گام برداشتهایم.
در بحث دیپلماسی فناوری، آیا میتوان با شرکتهای بزرگ دنیا وارد تهاتر شد و در ازای توسعه زیرساختها، به آنها خدمات ترانزیتی ارائه بدهیم؟
ما آمادگی داریم که با شرکتهای خارجی همکاری کنیم. مهمترین مسئله ما در بحث ترانزیت داده، تحریمهاست. برای غولهای فناوری دنیا که حجم ترافیک بالایی دارند، مسیر ایران بهلحاظ جغرافیایی بهترین مسیر است. آنها ترجیح میدهند ترافیک خود را از این مسیر عبور دهند و به مشتریان خود برسانند، اما بهدلیل تحریمها، آنها ترجیح میدهند مسیرهای جایگزین و هزینهبر را انتخاب کنند. بنابراین مشکل اساسی ما، نه دولتیبودن شرکت ارتباطات زیرساخت است، نه انحصار آن؛ بلکه مسائل تحریمی است که اجازه فعالیت گسترده به اپراتورها و بخش خصوصی در عرصه بینالملل را نمیدهد.
ما به اپراتورها اعلام کردهایم که میتوانند در منطقه شبکه بسازند و با شرکت ارتباطات زیرساخت شریک شوند و از منابع ما استفاده کنند و به نقلوانتقال ترافیک بپردازند. متأسفانه اپراتورهای ما در بخش بینالملل فعالیت چندانی نداشتهاند.
با توجه به محدودیتهای تحریمی، آیا فعالیت بینالمللی برایشان امکانپذیر است؟
کشور ما که همیشه تحریم نبوده است. در مقاطعی مثل برجام که فرصتهایی وجود داشت، چرا اپراتورهای ما وارد سرمایهگذاری در فیبرهای دریایی خلیجفارس و دریای عمان نشدند؟ متأسفانه سهم کشور از مسیرهای بینالمللی عملاً صفر باقی ماند.
این یکی از مهمترین کمکاریهای حوزه آیسیتی در کشور در هر دو بخش دولتی و خصوصی است. متأسفانه توجه بیش از اندازه ما به مسائل پیشپاافتاده مانع تمرکز بر امور استراتژیک شده است. بهعنوان مثال، من در مقام معاون وزیر، بیشترین زمان خود را صرف حل مشکلات کیفیت اینترنت و امور جاری میکنم، درحالیکه باید وقتم را به توسعه و افزایش اندازه بازار آیسیتی، جذب سهم از بازار بینالملل، تبدیل ایران به مسیر ترانزیت و حضور کسبوکارهای بینالمللی و جذب سرمایهگذاریهای خارجی اختصاص دهم. با چنین اقداماتی است که اکوسیستم دیجیتال ما رشد پیدا میکند و پرورش مییابد و بزرگ میشود.
از سال گذشته، تلاشهایی جدی در راستای همین بحثها انجام دادهایم. بهعنوان نمونه، پروژه توسعه فیبر و ترانزیت در دستورکار قرار گرفت؛ چراکه ما بهجد به درآمد ارزی نیاز داریم. الان هم با جدیت همین موضوعات را دنبال میکنیم. هرچند کمی سخت است؛ چون فیبرها کشیده شده و کنسرسیومها شکل گرفتهاند. از سویی، مسئله تحریم نیز مزید بر علت است. با همه اینها ما تلاش میکنیم که خودمان فیبرها را بکشیم یا با کنسرسیومها مشارکت کنیم، چون این موضوع به ما کمک خواهد کرد، ارتباطات بینالمللیمان را مطمئنتر میکند و باعث میشود مسیر ترانزیتی کمهزینهتر از ایران باز شود.
گسترش ترانزیت راهی است که در پیش گرفتهایم و دنبال میکنیم. خوشبختانه در این مسیر، موفقیتها و دستاوردهای خوبی هم حاصل شده است. سال گذشته، «ایرانکریدور» را با همین هدف برگزار کردیم. ما یکروز پیش از کنفرانس «ظرفیت» که بزرگترین رویداد تلکام در منطقه است، در یک محل مستقل، ایرانکریدور را با دعوت از تمام بازیگران منطقهای برگزار کردیم. حضور و استقبال بسیار خوبی صورت گرفت و تقریباً همه حضور داشتند.
در این رویداد سیاستمان را اعلام و تأکید کردیم که از مرزهای ایران به هر نقطهای قادر به ارائه خدمات هستیم. آنها باور نمیکردند که ما چنین ظرفیتهایی داریم. حتی گفتیم حاضریم مدارهای ۱۰۰ گیگ را با یکماه سرویس تست رایگان در اختیارشان بگذاریم. پس از رویداد جلسات بسیار خوبی برگزار شد. درمجموع در یکسال گذشته، ترانزیت بینالملل کشور ۶۰ درصد افزایش یافته که رشد قابل توجهی است. این تحول به ما کمک کرده تا بدهیهای ارزیمان را پرداخت کنیم و بهتر بتوانیم خریدهای پهنای باند کشور را مدیریت کنیم، یعنی ما با استفاده از ظرفیت شبکه موجود، توانستیم ۶۰ درصد فروش ترانزیت بینالملل شرکت را افزایش دهیم.
در این مسیر چه عوامل و زمینههایی به شما کمک کرد؟
ایده دیپلماسی فناوری و رویداد ایرانکریدور بسیار به ما کمک کرد. درحالحاضر در منطقه، ترافیکهای مختلفی را از کشورهای همسایه دریافت و منتقل میکنیم. ترکمنستان، آذربایجان، ترکیه، عراق، ارمنستان، افغانستان و قطر در این کریدور حضور دارند و همچنان نیز در حال توسعه است. هدف ما این است که کشورهایی مانند پاکستان را وارد کریدور کنیم و ظرفیتهای ترانزیتی از شمال به جنوب یا شرق به غرب را تقویت کنیم و به معنای واقعی کریدور داده را ایجاد کنیم. اجرای پروژه فیبر دریایی بسیار به ما کمک خواهد کرد؛ فیبرهایی که از سمت هند میآیند و در صورت اتصال به کشور ما و کشورهای همسایه جنوبی، نقش مهمی در توسعه شبکه ایفا خواهند کرد.
در منطقه کشورهای رقیب برای ایران وجود دارند؟
قطعاً در منطقه، کشورهایی هستند که به لحاظ ژئوپلیتیکی میتوانند رقیب ما باشند، ولی ما در برخی حوزهها بیرقیب هستیم و در برخی دیگر جایگزین خوبی برای مسیرهای اصلی نظیر کانال سوئز هستیم. در ایرانکریدور، ما اعلام کردیم که مسیر ایران به اروپا یک مسیر جایگزین برای کانال سوئز به سمت اروپاست. اگر شنیده باشید در روزهای اخیر، بهدلیل مشکلات کابلها در کانال سوئز و بابالمندب، سرویسهای بسیاری ازجمله سرویسهای گوگل و مایکروسافت با اختلال مواجه شدند؛ بنابراین برای برخی مقاصد، مسیر ایران یک آلترناتیو بسیار مناسب است و در برخی دیگر اصلاً جایگزین نداریم.
کشورهایی که در همسایگی جنوبی ما سرمایهگذاری زیادی در حوزه دیجیتال انجام دادهاند، بهطور قطع این کشورها تمرکزشان صرفاً روی بازار داخلی نیست، بلکه میخواهند به بازارهای خارجی دسترسی پیدا کنند. در عصر 5G، یک شاخص کلیدی به نام Latency یا تأخیر وجود دارد، اگر مسیر لازم برای انتقال یک بسته داده از مسیر ایران به کشورهای آسیای میانه ۳۰ تا ۴۰ میلیثانیه تأخیر داشته باشد، همان مسیر از طریق دریای مدیترانه و سیاه به ۱۴۰ میلیثانیه نیز میرسد که برای بسیاری از سرویسها قابلقبول نیست؛ بنابراین ایران بهدلیل موقعیت جغرافیاییاش، در اتصال اکوسیستم دیجیتال منطقه به یکدیگر، نقشی منحصربهفرد دارد و جایگزینی برای ما وجود ندارد.
با وجود فناوریهایی مانند اینترنت ماهوارهای، وضعیت چگونه خواهد شد؟
اینترنت ماهوارهای فناوریای برای دسترسی است که نمیتواند جایگزین اتصال مراکز داده شود. ارتباط و اتصال دیتاسنترها با این نوع فناوریها ممکن نیست و اساساً هیچ محلی از اعراب ندارد. ما دارای جایگاه ویژهای بهلحاظ موقعیت جغرافیایی هستیم و اعلام کردهایم که حاضریم ظرفیت و موقعیت استراتژیک جغرافیاییمان را برای اتصال اکوسیستم دیجیتال منطقه بهعنوان بستر ارائه دهیم.