| کد مطلب: ۸۶۷۱

مقـرر حوالت تـاریخی دوران

چرخش‌های فکری جلال آل‌احمد شمایلی از دگردیسی‌های روشنفکری ایرانی است

چرخش‌های فکری جلال آل‌احمد شمایلی از دگردیسی‌های روشنفکری ایرانی است

برخی از پژوهشگران تاریخ روشنفکری در ایران، جلال آل‌احمد (1348ـ 1302) را موثرترین روشنفکر ایرانی در دهه 1340 معرفی می‌کنند و بر این گمانند که اگر دهه 1350، این صدای علی شریعتی بود که در جامعه پژواکی عمده پیدا می‌کرد، اما در دهه پیش‌ازآن، حضور و هیبت و سخن جلال، چونان مرشد فکری اعظم جریان روشنفکری ایران، صحنه مناظره‌های فکر و سیاست را رقم می‌زد. چنین قضاوتی البته بهره عظیمی از واقعیت دارد اما می‌توان به‌شکلی دیگر نیز به ماجرای حضور آل‌احمد در فضای فکری ایران در نیمه دوم قرن بیستم نگریست. ازاین‌منظر، آل‌احمد را می‌توان شمایلی عمده از غالب جریان روشنفکری ایرانی در نظر گرفت و چرخش‌های فکری او را نشانه‌ای از گردش‌هایی دانست که در سپهر اندیشه روشنفکری ایرانی طی دوران حکومت پهلوی دوم رخ داد و درنهایت در شکل انقلاب 57، خود را در قالبی سیاسی بروز بخشید. از چنین نمایی می‌توان گفت، از پس روشنفکری نسل اول که اغلب آنها همان روشنفکران تجددخواه عصر مشروطه بودند و روشنفکری نسل دوم که در ادامه نسل اول، خود را درگیر ساخت د ولت مدرن و ناسیونالیسم دولتی در دوره رضاشاه کردند، از شهریورماه 1320 بدین‌سو، نسلی جدید از روشنفکری ایرانی پدیدار شد که در نسبت با جریان‌های سیاسی نظیر حزب توده، جبهه ملی و فدائیان اسلام، سویه‌هایی متنوع از سوسیالیسم تا ناسیونالیسم و اسلام سیاسی را به‌عنوان ایدئولوژی برتر خود برگزیدند. در میان این جریان‌ها، اندیشه ناسیونالیستی جبهه ملی در آغاز رویکردی خلاف تجدد نداشت، اما وقوع کودتای 28مرداد 1332 و نقش بارز دول غربی در آن، نه‌فقط دولت مصدق را سرنگون کرد بلکه در فضای فکری ایران نیز به تقویت گفتمان‌های ضدغربی انجامید و این وقتی با ضعف فکری جریان‌های تجددخواهی همراه شد که در دهه 1340 دولت را در دست گرفتند، اما از تولید اندیشه تجدد و تفسیر موسع از آن که علاوه بر توسعه اقتصادی به تجدد سیاسی و اندیشه دموکراسی نیز تمایلی نشان بدهد، عاجز ماندند. دو دهه 1340 و 1350 را به دهه‌های مقابله روشنفکرانه با تجدد و آنچه مخالفان تجدد خوش داشتند تجدد را با آن به مخاطبان خود معرفی کنند؛ به «غرب» تبدیل کرد. در این گذار تاریخی، نشان و رد جلال آل‌احمد در اکثر بزنگاه‌ها دیده می‌شود؛ از گرایش اولیه‌اش به سوسیالیسم و حزب توده تا جدایی از این حزب، از پیوستن به حزب زحمتکشان در کنار خلیل ملکی و همراهی با جریان ملی‌شدن صنعت نفت تا جدایی از این حزب و تشکیل «نیروی سوم» با ملکی و درنهایت رهاکردن سیاست، سه‌ماه پیش‌از کودتای 28مرداد. درنهایت اما آخرین رونمایی جلال از این سرگیجه گفتمانی، خود را در دهه 1340 نشان داد؛ آن‌گاه که او اولاً دوباره به مذهب امید بست و ثانیاً در «غرب‌زدگی»، یکی از مخرب‌ترین نقدهای جهان سومی بر مدرنیته را عرضه کرد. در ادامه، جلال در «در خدمت و خیانت روشنفکران» خط بطلانی عظیم بر تاریخ روشنفکری ایران کشید و از «شیخ شهید» رونمایی کرد و تقابلی تصنعی را میان روشنفکری ایرانی که او «غرب‌زده» می‌پنداشت و «روحانیت سنتی» که آن را «نگاهبان اصالت» می‌دانست، برساخت و بدین‌ترتیب ضمن بازگشت به ریشه‌های خانوادگی مذهبی خویش، خود را در مقام یکی از مهمترین حامیان «احیای اصالت اسلامی» و «بازگشت به خویشتن اسلامی» نمودار ساخت. با چنین تفسیری، شاید بتوان با وام‌گیری از اصطلاح «حوالت تاریخی» که همچون «غرب‌زدگی»، استاد اعظم آل‌احمد، احمد فردید مبدع آن بود، جلال را نه مرشد روشنفکران زمان که مقرر حوالت تاریخی دوران دانست.

دیدگاه

ویژه فرهنگ
  • شهرت موف از دهه ۱۹۸۰ فراگیر شد؛ به‌خصوص از پس انتشار کتاب دوران‌ساز «هژمونی و استراتژی سوسیالیستی: به سوی سیاست…

  • شاید فیلم مگالوپلیس فرانسیس فورد کاپولا از نظر خیلی‌ها شاهکار نباشد، اما مگر یک فیلمساز قرار است چند شاهکار در…

  • بوروکراسی در جهان مدرن برای نظم‌بخشی به امور جاری زندگی به‌وجود آمده و قرار شده رابطه شهروندان با دولت را سامان بخشد.

آخرین اخبار