| کد مطلب: ۷۳۱۵

دوست داشت همه صداها را زنده ضبط کند

گفت‌وگو با بردیا ندیمی درباره عبدی یمینی

گفت‌وگو با بردیا ندیمی درباره عبدی یمینی

بردیا ندیمی از موزیسین‌های قدیمی ایران و از نوازندگان باسابقه سازهای کوبه‌ای است که دهه‌هاست هنرنمایی او در موسیقی ایرانی زبانزد است. او که قریب به 15سال است در ایران زندگی می‌کند، از دوستان نزدیک و از اعضای گروه‌های ارکستر عبدی یمینی بود و درحال‌حاضر نیز به تدریس سازهایی چون درامز، پرکاشن و طبل‌های افروکیوبان (کونگا، بونگو، تیمبالس و کاخن) اشتغال دارد. با او در زمینه زندگی و کارنامه هنری عبدی یمینی گفت‌و‌گویی کردیم که در ادامه خواهید خواند.

‌شما از چه زمانی با عبدی یمینی آشنا شدید؟

شروع آشنایی من با عبدی یمینی در سال1985 اتفاق افتاد. من سال 1984 به آمریکا رفتم. آن‌موقع عبدی در جنوب کالیفرنیا در شهر سن‌دیه‌گو در منزل یکی از اقوامش به‌سر می‌برد و چند واحد درسی دانشگاهش را باید می‌گذراند تا مدرکش را بگیرد. البته عبدی در انگلستان درس خوانده بود اما چند واحد باقی‌مانده را قرار شده بود در سن‌دیه‌گو بگذراند. به‌هرحال سال 1985 هر دوی ما که یکدیگر را پیش‌تر نمی‌شناختیم، به لس‌آنجلس آمدیم و آنجا ازطریق دوستی مشترک به‌نام آلدوش آلپانیان که در کلاب 44 در شهر گلندن و در ارکستر ابی گیتار می‌زد، به این ارکستر دعوت شدیم. آنجا روبرت نقلی هم بود و من و عبدی نیز از اینجا با هم آشنا شدیم. من پرکاشن می‌زدم و عبدی نیز رهبری ارکستر را برعهده داشت. بعد‌ازمدتی نیز من و عبدی با هم آپارتمانی دوخوابه اجاره کردیم و هم‌خانه شدیم و رفاقت طولانی و عمیقی با هم پیدا کردیم.

‌آیا اهالی موسیقی در آمریکا، عبدی را می‌شناختند؟

عبدی را هیچ‌کس در لس‌آنجلس نمی‌شناخت. ولی من را خیلی‌ها مانند منوچهر چشم‌آذر، فرید زلاند و سیاوش قمیشی از دوران قبل از انقلاب ایران می‌شناختند. اینجا من، عبدی را به این دوستان معرفی کردم. فعالیت عبدی در آن کلاب 44 نیز شروع خوبی برای عبدی شد. مردم کار او را روی استیج دیدند و فهمیدند چه هنرمند قابلی‌است و به اهالی موسیقی هم معرفی شد. در آغاز عبدی چند تنظیم برای محمود قربانی انجام داد و بعدازآن چند آهنگ برای علی هاتف تنظیم کرد. از اینجا تنظیم‌های عبدی شروع شد و به‌تدریج سیاوش قمیشی به او سفارش تنظیم داد. کارهایی مانند «شاخه نبات» داوود بهبودی و «کوله‌بار» شهرام صولتی.

‌نقطه‌عطف کارهای عبدی کجا بود؟

همه اینها گذشت تا اینکه عبدی با داریوش آشنا شد. داریوش نه یک‌دل که صددل عاشق عبدی شد. او دید که عبدی چقدر باسواد است و کارش روی استیج چقدر خوب است. جدا از اینها، آدم باسلیقه و هنرمندی است. عبدی ارکستر بسیار خوبی برای داریوش فراهم کرد. من پرکاشن می‌زدم، مشیت صادقی خدابیامرز درامز می‌زد و...گاهی از سازهای بادی استفاده می‌کردیم. سال‌ها اینگونه با عبدی کار کردیم. عبدی هم بیشتر ترجیح‌اش این بود که با داریوش کار کند. با ابی هم البته زیاد کار کردیم اما نه به آن وسعتی که با داریوش همکاری داشتیم. با دیگرانی هم کم‌وبیش کار می‌کردیم. رهبری ارکستر داریوش اما برای عبدی وجهه‌ای ماندگار شد. البته داریوش خواننده عروسی و مهمانی نبود و فقط کنسرت برگزار می‌کرد و به‌همین‌دلیل هم تعدادی تور و کنسرت در آمریکا و اروپا برگزار شد که عبدی رهبر ارکستر آنها بود. بعد از تنظیم آلبوم «امان از» داریوش هم، خیلی بیشتر به او پیشنهاد کار شد. نقطه‌عطف‌اش، لایو زهی‌های او بود که بسیار آنها را زیبا می‌نوشت. برای نمونه آهنگ «دلبر» ابی. پرکاشن‌هایش را من زدم. خیلی زهی‌های زیبایی نوشته است و خیلی هم موردتوجه مردم قرار گرفت؛ خیلی زیاد.

‌اهمیت عبدی یمینی در تاریخ تنظیم موسیقی پاپ ایرانی چه بود؟

عبدی به این‌دلیل تنظیم‌کننده خوبی شد که تنظیم‌هایش با تنظیم‌های زمان خودش تفاوت داشت. آن‌زمان منوچهر چشم‌آذر بود که خدا به او عمر طولانی بدهد. او بیشتر تنظیم‌ها را انجام می‌داد. صادق نوجوکی هم برخی تنظیم‌ها را انجام می‌داد. بیشتر کارهای منوچهر چشم‌آذر پروگرامینگ بود. عبدی اما دوست‌داشت همه صداها را زنده ضبط کند. زهی، بادی و حتی درامز، بیس و... باید لایو می‌بود. تک‌وتوک پیش‌آمد که عبدی بخواهد پروگرامینگ کند؛ یعنی همه را پروگرام کند و یکی، دوتا ساز زنده هم بگذارد داخلش. مثلا آهنگ «شاخه نبات» را عبدی خودش همه را با کیبورد زده بود و تنها ساز زنده آن آهنگ، چهار تراک پرکاشنی بود که من زدم. بالاخره عبدی هم ناچار بود با بودجه جلو برود و هرجا بودجه برای ارکستر زنده نبود، چنین می‌کرد. به‌هرروی، تمام ارزش‌های هنری موسیقی در کارهای عبدی رعایت می‌شد. اینگونه نبود که سرهم‌بندی کند. برای همین بود که من هم به او بسیار علاقه پیدا کردم. من هم استانداردهای قوی برای خودم داشتم و معتقد بودم هر کاری و هر آهنگی را باید جدی گرفت و درست ساز زد؛ قطع، وصل، اکسنت‌هایش، همه. به دوستان هم می‌گفتم اینگونه نباشد، خیانت به موسیقی است. نگویید این آهنگ بازاری است. آهنگ را باید درست بنوازی وگرنه اگر نزنی، بهتر است. عبدی هم چنین حساسیت‌هایی داشت. در بیش از 90درصد تنظیم‌های عبدی، من ساز زده‌ام؛ درامز، پرکاشن، کانگا یا بونگو. یکی از چیزهایی که من را با سایر نوازندگان کوبه‌ای متفاوت کرد این بود که من از موسیقی‌های غربی می‌گرفتم و وارد موسیقی ایرانی می‌کردم. دیگران معمولاً این‌کار را نمی‌کردند. من بسیاری از ریتم‌های آمریکای لاتین را وارد موسیقی ایرانی کردم. عبدی هم چندان موسیقی ایرانی گوش نمی‌کرد. او بیشتر کلاسیک گوش می‌کرد یا موسیقی‌های راک انگلیسی و آمریکایی را دوست داشت. درواقع او هم از موسیقی غرب می‌گرفت و به موسیقی ایرانی وارد می‌کرد. ازاین‌نظر نیز فوق‌العاده بود.

‌عبدی چرا به ایران بازگشت؟

عبدی پسر ارشد خانواده بود و بعد از مرگ پدرش-جناب سرهنگ- باید برای انحصار وراثت به ایران می‌آمد. پدرش نیز مرد ثروتمندی بود. عبدی البته برای سرکشی آمد اما خوشش آمد و ماند. یکی از دلایلی هم که من سال 2007 به ایران برگشتم، وجود عبدی بود. من از عبدی شرایط ایران را می‌پرسیدم. می‌گفت رضایت کامل ندارم اما کسی هم کاری به کار من ندارد. وضع مالی خوبی هم داشت و نیازی نداشت به این‌در و آن‌در بزند.

‌دوری از فضای موسیقی و تنظیم اذیت‌اش نکرد؟

یکی از دلایلی که عبدی در ایران چندان کار نکرد، نبود آن موزیسین‌های باکیفیتی بود که دلش می‌خواست. کل جو موسیقی ایران و دخالت سیستم در کار هنری و... نیز به مذاق عبدی خوش نمی‌آمد. او آدم آزاده‌ای بود و دوست داشت آزاد زندگی کند. اینجا مدام باید دنبال مجوز می‌افتاد و به‌همین‌دلیل هم بی‌خیال شد. حتی وقتی به او پیشنهاد دادم تدریس کند، گفت حوصله سروکله زدن با هنرجویان را ندارد. البته نمی‌گفت اما من چون می‌دانستم از نظر مالی احتیاجی ندارد، سراغ این مسائل هم نرفت.

‌در سفر ارمنستان قرار بود او رهبری ارکستر را به‌عهده بگیرد؟

نه چنین قراری نبود. کلی به من اصرار داشت که برویم ارمنستان. ابی آنجا برنامه دارد و قرار است من و تو را صدا بزند روی استیج و یکی، دو آهنگ برای او بزنیم. مثلاً «دلبر» را. نشد دیگر. از عبدی اصرار و از من انکار و او رفت و متاسفانه اینگونه شد.

دیدگاه

ویژه فرهنگ
  • بوروکراسی در جهان مدرن برای نظم‌بخشی به امور جاری زندگی به‌وجود آمده و قرار شده رابطه شهروندان با دولت را سامان بخشد.

  • خبر آمد صبح جمعه ۲۵ آبان ۱۴۰۳ خورشیدی مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهوری ایران به اتفاق سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ کفش و کلاه…

سرمقاله
آخرین اخبار