درسهایی برای دوران تاریک/درباره کتاب درباب تسلاّ نوشته مایکل ایگناتیف
مایکل ایگناتیف؛ داستاننویس، استاد دانشگاه و سیاستمدار سابق در کتاب «در باب تسلاّ» به بررسی مفهوم آرامش در طول قرنها و چگونگی یافتن آن در عصر سکولارتر میپردازد.
![درسهایی برای دوران تاریک/درباره کتاب درباب تسلاّ نوشته مایکل ایگناتیف](https://cdn.hammihanonline.ir/thumbnail/96t1QNelOgOa/Z0T8H9pYUbXo0sZ7HQQFz8DcMGJvkwMdwm6qBw3FUyZOXA7B_VFd8_-vW6wFWbMHhmdfXOTfI3NCeyo0woFaD79kLxmvcp_86atk84Zr3YPYxnRe2I6XNg,,/Banksy_Balloon_Girl_London+%281%29+copy.jpg)
وقتی که جهان در بحران است، در کجا میتوان دنبال آرامش گشت؟ باتوجه به اعتقادات مذهبی روبهزوال بشریت، ما نسبت به نسلهای قبلی کمتر احتمال دارد که زندگی خود را بخشی از یک طرح بزرگ کیهانی بدانیم، یا معتقد باشیم که بهشت در فراسوی مرگ در انتظار ماست. همهی اینها میتوانند تسلّادهنده باشند ـ این ایده که نقطهای برای هستی و درنتیجه تراژدی و رنج ما وجود دارد ـ که پیدا کردنش بسیار سختتر است.
مایکل ایگناتیف؛ داستاننویس، استاد دانشگاه و سیاستمدار سابق در کتاب خود به بررسی مفهوم آرامش در طول قرنها و چگونگی یافتن آن در عصر سکولارتر میپردازد. او توضیح میدهد: «چالش تسلّا در دوران ما تحمل تراژدی است، حتی زمانی که نمیتوانیم امیدی به یافتن معنایی برای آن داشته باشیم و به زندگی با امید ادامه دهیم.» این یک کتاب در مورد چگونگی بهبود سلامت روان یا راهنمایی برای مراقبت از خود نیست، بلکه تأملی در ماهیت تسلّاست که از طریق مجموعهای از پرترههای هنرمندان، نویسندگان و متفکرانی که بر پرتگاه ناامیدی ایستادهاند و در زمانهای سخت بهدنبال تسلّا بودهاند، بررسی میشود.
ایگناتیف در مقدمهاش به یاد میآورد که به ملاقات دوستی میرفت که داغدار مرگ همسرش بود. انگیزه نویسنده این بود که به او آرامش بدهد، اما کلمات برای کاهش رنج دوستاش کافی نبودند، بنابراین اکثراً در سکوت مینشستند. ایگناتیف میگوید: «برای درک تسلّا، باید از لحظاتی شروع کرد که غیرممکن است.» او استفاده امروزی ما از درمان و دارو را نادیده میگیرد و معتقد است که «متخصصان سلامت روان، دردمان ما را بهعنوان یک بیماری میبینند که باید از آن بهبودی پیدا کنیم. بااینحال وقتی رنج بهعنوان یک بیماری درک شود که درمانی دارد، چیزی از دست میرود.» ادعای او این واقعیت را نادیده میگیرد که کسانی هستند که چنین درمانهایی زندگیشان را زیر و رو میکند و در بسیاری از موارد نجاتدهنده هستند.
برای مقابله با رنج بشر، ایگناتیف ترجیح میدهد به گذشته برگردد و نمونههای پیشینیان ما را مطالعه کند، که اولین آنها ایوب است که خداوند مصائب متعددی را بر او تحمیل میکند تا فداکاری او را بیازماید؛ از ذبح گاوها و سوزاندن خانهاش تا ابتلا به طاعون. ایگناتیف، مذهبی نیست اما به سنتها و داستانهای اخلاقی مذهبی احترام میگذارد. از آزمایشهای ایوب، مردی را میبیند که در برابر ناامیدی ایمان خود را از دست نداد.
در جای دیگر، او به سیسرون سیاستمدار و فیلسوف رومی نگاه میکند که رواقیگرایی و خویشتنداری را موعظه میکرد و اعتقاداتش با مرگ دخترش تولیا ـ هنگام زایمان ـ مورد آزمایش قرار گرفت. او همچنین هنر ال گرکو، موسیقی گوستاو مالر، نامههای سنت پل و اعتقادات سیاسی کارل مارکس را مورد توجه قرار میدهد.
موضوعات ایگناتیف بدون شک قابلتأمل هستند، همانقدر که خواندن مطالب او دربارهی ویژگیهای آرامشبخش آهنگ «اوقات خوب» شیک، یا فیلمهای بیلی وایلدر میتواند سرگرمکننده باشد، اما او ترجیح میدهد که بر فرهنگ عامه تمرکز نکند و این انتخاب اوست.
بااینحال اینکه سوژهها عمدتاً سفیدپوست و مرد هستند، ناراحتکنندهتر است و این موضوع که فقط دو زن حضور دارند؛ سیسلی ساندرز، مددکار اجتماعی و پزشک که طرفدار مراقبت بهتر در پایان زندگی است و در سال 1967 آسایشگاه سنت کریستوفر را در لندن تأسیس کرد که در کتاب یک فصل را به خود اختصاص داده است، در حالیکه شاعر روسی آنا آخماتووا، نویسنده کتاب «سوگنامه»، درباره پاکسازی بزرگ سال 1937 استالین سه صفحه ناچیز را در این کتاب دارد. ایگناتیف روشن میکند که انتخابهای او شخصی هستند، اگرچه رویکرد او بهطور عجیبی کورکوانه بهنظر میرسد.
بهنظر قابلتوجه است که این کتاب مدتها قبل از شیوع همهگیری شروع شده است؛ در زمانی که ایدههای مربوط به تسلّا ممکن است بهاندازه اکنون حیاتی بهنظر نمیرسید. پس آیا برای خواننده مضطرب آرامش خواهد داشت؟ خب، هم بله و هم نه. در گالری ایگناتیف از شکستخوردگان و داغدیدگان و از مسیر نهایی که همه ما در آن قرار میگیریم، گریزی نیست. حکایات تلخ نیز فراوان است؛ از اعدام وحشتناک سیسرون با بریدن سر، دستانش و زبانش، تا فولویا، تا میشل دو مونتی که در حال تماشای دهقانان طاعونزده بود که گودالهایی را برای مرگشان حفر میکردند. بهنظر میرسد نویسنده میگوید، اگر فکر میکنید وضعیت ما بد است، سعی کنید یک مرد بیمار را تماشا کنید که وارد قبر خودش میشود.
اما از کسانی که با سختیهای عظیمی روبهرو شدهاند و با درک بیشتری از خود و جایگاه خود در جهان ظاهر شدهاند، میتوان درسهایی گرفت. هدف ایگناتیف از بیان این داستانها این است که به ما یادآوری کند ما اولین نسلی نیستیم که با ناامیدی مواجه میشویم و بهدنبال راههایی از طریق آن هستیم. او میپرسد: «ما چه چیزی یاد میگیریم که میتوانیم در این دوران تاریکی استفاده کنیم؟»؛ «چیزی بسیار ساده. ما تنها نیستیم و هرگز نبودهایم.»
مایکل ایگناتیف، نویسنده پرکار و پروفسور که پیش از این نمایندهی پارلمان کانادا بوده، تبار روسی دارد و در دانشگاه تورنتو تاریخ خوانده است. رمان «جای زخم» او در سال 1994 در فهرست نامزدهای نیمهنهایی جایزه بوکر قرار گرفت. از این نویسنده پیش از این چند کتاب دیگر هم منتشر شده است ازجمله «زندگینامه آیزایا برلین»، با ترجمه عبدالله کوثری. تازهترین اثر این نویسنده «در باب تسلّا: رسیدن به آرامش در وقت تیرهروزی»، با ترجمه فرزانه طاهری در 280 صفحه، توسط نشر مرکز منتشر شده است.
هدف این کتاب غلبه بر اندوههای شخصی نیست، اما یک پروژهی عمیقاً شخصی باقی میماند. قالبی که به خود گرفته بر این مسئله تأکید میکند که چطور ایدهها و معانی در کورهی تجربههایی که همزمان اهمیتی شخصی و جهانی دارند شکل میگیرد. این کتاب بازگشت به کاری است که ایگناتیف در مقام مورخ ایدهها در سال 1984 در کتاب «نیازهای بیگانگان» انجام داد.
نقطه شروع برای هر فردی که در کتاب ایگناتیف نشان داده شده است و اساس تلاش آنها برای تسلی و تسلی دادن – صرفنظر از اینکه مذهبی بودند یا بیخدا - شناخت اهمیت و منزلت آنها بود. جهان آنگونه که ما آن را درک میکنیم دلیلی به ما نمیدهد که فکر کنیم زندگی، تعقیب و آشفتگی ما اصلاً اهمیت یا معنایی دارد. اما به هر طریقی، همه افراد در کتاب - از جمله خود نویسنده - به خوبی فراتر از محدودیتهای عقل نگاه میکنند.
در این کتاب با مردان و زنانی روبهرو میشویم که در دوران فاجعه، زوال آزادی، کارزارهای کشتار جمعی، اشغال دشمن و شکست نظامی فاجعهبار زندگی کردهاند. دوران ما میتواند بستری برای داستانهای آنها باشد و به ما امکان میدهد از روشنبینی پیشینیامان الهام بگیرم.
در باب تسلّا
نویسنده: مایکل ایگناتیف
مترجم: فرزانه طاهری
انتشارات: نشر مرکز
قیمت: 320 هزار تومان
عکس: اثری از بنکسی