آیین پهلوانی با طعم زنانه / درباره نمایش به زور به نویسندگی و کارگردانی سپیده سروری
نمایش «به زور» تماشایی شروع میشود و مخاطبان خویش را شیفته لحن، فضاسازی و ژستهای بازیگران ورزیده و آمادهاش میکند.
نمایش «به زور» تماشایی شروع میشود و مخاطبان خویش را شیفته لحن، فضاسازی و ژستهای بازیگران ورزیده و آمادهاش میکند. با نگاهی معاصر و طنازانه به شاهنامه فردوسی و روایتی بازیگوشانه از داستان سیاوش و سودابه در کاخ کیکاووس، سپیده سروری روایت خویش را به صحنه آورده است. تلاشی برای نقب زدن به جهان پر رمز و راز قهرمانان شاهنامه و در صورت امکان و ضرورت ساختشکنی از آنان. در طول اجرا بیآنکه کلامی بر زبانها جاری شود این بدنها هستند که باید با مهارت و خلاقیت، بار سنگین فهم مناسبات پیچیده مابین شخصیتهای شاهنامهای را بر دوش کشند.
امری دشوار که به واقع در بعضی صحنهها ناممکن مینماید و فیالمثل به لحاظ روایتمندی، استعداد بدل شدن به پاشنه آشیل نمایش را دارد. از این منظر میتوان استراتژی اجرایی سپیده سروری در رویتپذیر کردن داستانی حماسی از شاهنامه را کنشی جسورانه دانست که در بعضی قسمتها موفق عمل میکند و در بعضی مولفهها کموبیش ناکام میماند.
به دیگر سخن حضور بدنهایی آماده که انرژی فزایندهای را به صحنه تزریق میکنند از نقاط عطف اجرا محسوب شده و در مقابل، نحوه روایتگری بیکلام نمایش چندانکه باید گره از کار نمایش باز نمیکند. پس جای تعجب نخواهد بود که تماشاگران جوان این اجرا بیش از دنبال کردن سیر حوادث، به بدنهای ورزیده بازیگران توجه نشان داده و از ژستها و اطوارهایشان کیفور شوند.
به هر حال سپیده سروری در مقام نویسنده و کارگردان، دانشجویی است جوان که تلاش دارد با رویکردی پژوهشی، قدم به وادی پر فراز و نشیب نمایش ایرانی با لحن و مناسک زورخانهای بگذارد و کسب تجربه کند. اما اگر بخواهد در این مسیر به سلامت طی طریق کند و مرزهای نامکشوف را فتح نماید، لازم است از راهنمایی یک دراماتورژ باکفایت استفاده کند تا ضعفهای این شکل از اجرای بدنمند بدون کلام را مرتفع کند.
یکی از نکات مثبت اجرا، حضور زنان جوان بازیگری است که با مهارت مناسک زورخانهای را از طریق ژستهای بدنی بر صحنه احضار کرده و علیه کلیشه مردانه بودن محیط زورخانه موضع انتقادی میگیرند. رویکردی خلافآمد نسبت به محیط زورخانه و امکانهایی که سالهاست در این زمینه مغفول مانده و به جنسیتزدگی این ورزش دامن زده است.
بدنهای چابک و ورزیده زنان نمایش در سالن ۳ مجموعه تئاتر لبخند هنرنمایی کرده و به همراه بازیگران مرد، تلفیقی از سنتهای نمایش ایرانی، فیزیکال تئاتر و آیینهای پهلوانی را به نمایش میگذارند. اینکه یک زن جوان کارگردان جسارت به خرج داده و یکی از مردانهترین فضاهای ورزشی را به میانجی داستانی از شاهنامه و فرصت برابر دادن به حضور زنان و مردان، به پرفورمنسی تماشایی تبدیل کرده، امر مبارکی است. اما در کنار این نکات مثبت، سپیده سروری بهتر است در باب فرم روایتگریاش بیش از این تأمل کند و برای تماشاگرانی که آشنایی چندانی با داستانهای شاهنامه ندارند تمهیدی راهگشا بیندیشد که قصه نمایش را همگان بفهمند و دچار سوءتفاهم و برداشتهای اشتباه نشوند.
همچنانکه طراحی لباس و صحنه، میتواند تکثر بیشتری را به خود پذیرا باشد و به خستگی بصری تماشاگران منتهی نشود. نمایش «به زور» ترجیح داده فضایی یکدست و یکرنگ را تجربه کند و این قضیه مستعد آن است که به استبدادی شدن اجرا منجر شود. گشودگی به طیف وسیعی از رنگها و استفاده از صحنههای متضاد، به دموکراتیک شدن اجرا میتواند یاری رساند.
درنهایت میتوان این نکته را متذکر شد که در نمایش «به زور» با صدایی تازه در میدان فرهنگی تئاتر مواجه هستیم که قابل تأمل و بررسی است. نمایشی که یک روایت زنانه از فضایی مردانه با استفاده از میراث پهلوانی و امکانهای تئاتر مدرن ساخته و با تمام فرازوفرودها قدمی رو به جلو برداشته است. نقطهای که در آن گذشته با زمان حال اتصال مییابد و نمایشی پسامدرن برساخته میشود.
با صحنهای که یادآور گود زورخانه است و آیینهایی مقدس که میبایست به هنگام ورود و خروج رعایتشان کرد. آن دختر جوان که در جایگاه مرشد بر بالای صحنه نشسته و ماهرانه ضرب مینوازد و گاهی در وضعیت دراماتیک پیشرو، مداخلات طنازانه میکند حضوری موثر دارد. به هر حال از بختیاری ما شاید این باشد که نمایش «به زور» چندان «زور» نمیزند تا فضای زورخانه را به شاهنامه پیوند دهد.