| کد مطلب: ۲۴۸۵۲

گفت‌وگو با الکساندر دی لا پاتلیر و متیو دلاپورته درباره‌ روند شکل‌گیری «کنت مونت کریستو»

انتقام هرگز قدیمی نمی‌شود

انتقام هرگز قدیمی نمی‌شود

فیلم «کنت مونت کریستو» محصول ۲۰۲۴ به کارگردانی متیو دلاپورته و الکساندر دی لا پاتلیر، یکی از جدیدترین اقتباس‌ها از اثر ماندگار الکساندر دوماست. این فیلم که با بودجه‌ای هنگفت ساخته شده به‌عنوان یکی از پرهزینه‌ترین آثار سینمایی سال ۲۰۲۴ فرانسه شناخته شده است. بازیگرانی چون پیر نینی در نقش ادموند دانتس، باستین بویون در نقش فرناند و آنا وارتولومی در نقش هیدای در آن بازی کرده‌اند.

فیلم «کنت مونت کریستو» محصول ۲۰۲۴ به کارگردانی متیو دلاپورته و الکساندر دی لا پاتلیر، یکی از جدیدترین اقتباس‌ها از اثر ماندگار الکساندر دوماست. این فیلم که با بودجه‌ای هنگفت ساخته شده به‌عنوان یکی از پرهزینه‌ترین آثار سینمایی سال ۲۰۲۴ فرانسه شناخته شده است. بازیگرانی چون پیر نینی در نقش ادموند دانتس، باستین بویون در نقش فرناند و آنا وارتولومی در نقش هیدای در آن بازی کرده‌اند.

درون‌مایه اصلی داستان، خیانت، زندان، آزادی و درنهایت انتقام است که در آن ادموند دانتس، ملوان شجاع و جسوری است که در اثر توطئه دوستان و یک قاضی فاسد، به جرم ناکرده به زندان فرستاده می‌شود. این زندانی شدن، نقطه عطفی در زندگی اوست و به‌نوعی سرآغاز تغییرات اساسی در شخصیت و اهدافش می‌شود.

روایت دلاپورته و دی لا پاتلیر کاملاً به اصل داستان نزدیک است و فیلمنامه‌نویسان برای ارائه‌ی یک داستان مفصل انتقام‌محور وقت صرف می‌کنند. دانتس به آرامی از یک آدم خوش‌بین با چهره‌ای با طراوت به مردی تودار و تلخ تبدیل می‌شود؛ وقتی شروع به اجرای نقشه‌اش می‌کند، بی‌رحم می‌شود افراد بی‌گناه را به بازی می‌گیرد و آشفتگی عاطفی را در میان شخصیت‌ها تشدید می‌کند. در تمام این مدت، او ثروت خود را به رخ دشمنانش می‌کشد تا با حرص و طمع جمعی‌شان بازی کند.

در مورد سه شرور، عدم پشیمانی و شرم عمومی آن‌ها درحالی‌که سعی می‌کنند جنایات گذشته خود را از طریق جایگاهی که دارند و فساد پاک کنند، آن‌ها را به‌عنوان شخصیت‌های واقعاً نفرت‌انگیز نشان می‌دهند. ویلفور یک آدم به‌خصوص وحشتناک است، فیلمنامه‌نویسان سعی می‌کنند ذهن فریبنده‌ی او را پنهان ‌کنند. این فیلم که در جشنواره کن امسال به نمایش درآمد، پیش از این جایزه‌ی بهترین فیلم جشنواره‌ی ژانر فانتزی کانادا را دریافت کرده بود. 

این دو کارگردان که به همراه هم فیلمنامه‌ی کنت مونت کریستو را نوشته‌اند در گفت‌وگویی با سی‌ان‌سی درباره‌ی روند شکل‌گیری فیلمنامه، همچنین فیلم‌شان صحبت کرده‌اند.

*‌دوست داشتید که اقتباس از کنت مونت کریستو چطور دربیاید؟

متیو دلاپورته: می‌توانیم صادقانه بگوییم که این رمان، کتاب بالینی ما بود. درواقع الکساندر وقت زیادی صرف کرد و سریال اقتباسی که پدرش دنیس دی لا پاتلیر در 1980 با ژاک وبر در نقش اصلی ساخته بود تماشا کرد.

الکساندر دی لا پاتلیر: فکر می‌کنم که در تمام پروژه‌هایمان بدون استثنا، در یک زمانی «کنت مونت کریستو» در زمان نوشتن به صحبت‌هایمان راه یافت زیرا آن شامل ژانرهای زیادی است به نظرم آن یک منبع اصیل است. این اثر یک تراژدی، عاشقانه، یک داستان رمانتیک عالی در خود دارد. این را سر صحنه‌ی فیلمبرداری متوجه شدیم. ما از صحنه‌های داخلی به سکانس‌های حماسی، از صحنه‌های ماجراجویی به صحنه‌های تاریک‌ و تلخ فیلم رفتیم. اما صادقانه بگویم، آوردن آن روی پرده‌ی سینما هرگز به ذهن‌مان خطور نکرده بود.

دلاپورته: به طور مثال برخلاف «سه تفنگدار» ما حتی به این فکر کردیم که آن را روی صحنه‌ی تئاتر ببریم از یک نمایشنامه‌ی آرژانتینی شروع شد، تا این‌که دیمیتری رسام (تهیه کننده) و مارتین بوربولون پیشنهاد اقتباس آن را در سینما دادند. 

دی لا پاتلیر: طی هشت ماه فیلمبرداری، جایی که ما تقریباً هر روز متن را اصلاح می‌کردیم، یک ماجراجویی واقعی داشتیم. ما دقیقاً می‌دانستیم که چه می‌خواهیم بکنیم. بلافاصله، پته (شرکت فیلم‌سازی) و دیمیتری رسام از ما پرسیدند که می‌خواهیم در آینده چه کار کنیم، سپس هر دو یکصدا و بدون فکر پاسخ دادیم: «کنت مونت کریستو». انگار که ناگهان رؤیایی را شکل می‌دادیم که نمایان شده بود و آن‌ها بلافاصله گفتند بله!

*‌کار نوشتن چطور شروع شد؟

دی لا پاتلیر: ما صراحتاً با دیمیتری رسام صحبت کردیم. اما قبل از نوشتن حتی یک خط، با پیر نینی تماس گرفتیم که او را نمی‌شناختیم.

دلاپورته: ادموند دانتس، شخصیت محوری رمان «کنت مونت کریستو» شبیه «سیرانو دو برژاک» [نمایشنامه‌ای فرانسوی نوشته ادمون روستان] است. ما باید قبل از نوشتن می‌دانستیم که کدام بازیگر قرار است نقش او را بازی کند. 

دی لا پاتلیر: ما به بازیگری نیاز داشتیم که در تمام مناطقی که دانتس می‌رود، به‌طور ذاتی راحت باشد. او باید در هنگام فرار از قصر به اندازه‌ی زمانی که نقشه‌ی انتقامش را می‌کشد، باورپذیر می‌بود. در 20 ‌سالگی مثل 40 سالگی باشد. پیر یک انتخاب واضح برای ما بود. تصمیم گرفتیم که مونت کریستو خود را بدون در نظر گرفتن یک بازیگر ننویسیم با اینکه همیشه قبلاً از این روش امتناع می‌کردیم.

با پیر نینی تماس گرفتیم، با او یک قهوه خوردیم و او این نقش را پذیرفت. ما شروع به ساختن این داستان کردیم، با ایده‌ی تبدیل شخصیت مونت کریستو به دانتس با رادیکال کردن او، سپس به‌طور منظم با پیر کار کردیم. بعد از آن، ما واقعاً خوش‌شانس بودیم، زیرا فهرست رؤیایی بازیگران را تهیه کرده بودیم و همه‌ی آن‌ها موافقت کردند که در فیلم ما بازی کنند.

دلاپورته: بله پیر درجا پیشنهاد ما را قبول کرد زیرا آن نقشی است که او مدتی طولانی در آرزویش بود. بنابراین برای اولین‌بار ما شخصیتی‌ را با بازیگری که در ذهن داشتیم نوشتیم. 

دی لا پاتلیر: اولین وظیفه‌ی ما در نوشتن یافتن دیدگاهی درباره‌ی این داستان بود، که مدام گسترده و متعدد می‌شد، همچنین ابزاری برای جا دادن همه‌ی آن دیدگاه‌ها در یک فیلم سه‌ساعته.

دلاپورته: ما تصمیم گرفتیم کل این ماجراجویی را از زاویه دید دانتس داشته باشیم. بنابراین داستانی نوشتیم که به صورت شخص اول روایت می‌شد، اما از طریق شخصیتی که چند نفر می‌شود و در هویت‌های چندگانه‌اش و در میل به عدالت گم می‌شود و درنهایت تبدیل به یک فرد انتقام‌جو می‌شود. «کنت مونت کریستوی» ما یک درام شخصی و عاشقانه است که از دیدگاه مردی ساخته شده که برای عشقی ازدست‌رفته می‌جنگد. حسی که به‌مرور زمان کم‌‌کم متوجه آن خواهد شد. 

دی لا پاتلیر: همچنین به همین دلیل است که ما این ایده را داشتیم که پس‌ پشتِ آماده‌ شدن برای تحول او را نشان دهیم و با این ایده‌ی اسکیزوفرنی بازی کنیم که در آن دو شخصیت درون یک مرد با هم مبارزه می‌کنند تا بدانند کدام‌یک بر دیگری ارجحیت دارد.

دلاپورته: طی این مرحله ما به متن‌مان بر می‌گشتیم و آن را بازخوانی کردیم و متوجه ارتباطش با فیلم‌های قبلی‌مان شدیم. به‌عنوان مثال، در سکانس شامی که مونت کریستو در عمارت خود ترتیب داده است ما خانواده‌ای درهم‌آمیخته را می‌بینیم با رازی ناگفته و تنشی که اوج می‌گیرد با هم مرتبط هستند. بازی نقاب‌های دانتس قهرمان «مشهور ناشناخته‌ای» را تداعی می‌کند که متیو کارگردانی کرده و با هم آن را نوشته‌ایم: این مرد با بازی متیو کاسوویتس که همیشه رؤیای این را داشته که شخص دیگری باشد.

*‌آیا این اثر چیزی را در شما به‌عنوان فیلمنامه‌نویس تغییر می‌دهد؟

دی لا پاتلیر: ما «سه تفنگدار» را برای بوربولون نوشتیم که پیش از این با او «بابا یا مامان» دو قسمتی را کار کرده بودیم، وقتی شروع به نوشتن «مونت کریستو» کردیم، این کار را با این تفکر انجام دادیم که او چه چیز را دوست دارد و چه چیز را دوست ندارد. ما قطعاً این کار را برای فرد دیگری متفاوت انجام می‌دادیم و با همان منطق ما «مونت کریستو» را برای خودمان نوشتیم.

دلاپورته: نوعی اسکیزوفرنی باعث می‌شد ما مدام بین فیلمنامه‌نویس بودن و کارگردان بودن جا عوض کنیم. ما در هر صورت بین خودمان بحث‌ و جدل‌هایی داشتیم. از سوی دیگر چیزی که در مقایسه با «سه تفنگدار» تغییر نمی‌کند، این واقعیت است که منتظر نمانیم تا فیلمنامه را به پایان برسانیم تا درباره‌ی فیلم با تیمی که دور و برمان را می‌گیرد، صحبت کنیم. در اولین جلسه همه‌ی مدیران را دور هم جمع کردیم و به مدت سه‌ساعت از فیلم برایشان گفتیم. یک کار هیجان‌انگیز بود زیرا می‌توانستید در چشمان افراد ببینید که کجا علاقه خود را از دست می‌دهند، کجا مجذوب می‌شوند.

دی لا پاتلیر: این خیال‌مان را راحت کرد. به ما اجازه داد تا زیاده‌روی کنیم، براساس این اصل که اقتباس‌های زیادی از «کنت مونت کریستو» در فیلم و سریال پیش از ما بوده است، ناگزیر پس از آن هم اقتباس‌های زیادی از آن خواهد شد. بنابراین مجبور نبودیم کاملاً به کتاب وفادار بمانیم، زیرا هنوز این اثر وجود دارد و همه می‌توانند هر زمانی که بخواهند با شور و شوق و بدون تعلل شروع به کار کنند.  

*‌وقتی که داشتید می‌نوشتید چه منابع بصری را در ذهن داشتید؟

دی لا پاتلیر: از همان ابتدا، میل به برقراری ارتباط مجدد با شکوه بصری خاصی وجود داشت، مثلاً با تکنی‌کالر (سیستمی در فیلم رنگی که در سال 1922 ارائه شد. این سیستم از یک شکافنده‌ی نور در دوربین استفاده می‌کرد که آن‌ها دو قطعه فیلم می‌تاباندند، نگاتیو سبز در نوار جداگانه‌ی خود قرار داشت و نگاتیو قرمز در نوار دیگر، سپس چاپ می‌شدند و درنهایت نگاتیوها به هم چسبانده می‌شدند و در یک فیلم پروژکتور نمایش داده می‌شد) دهه‌های 1960 و 70.

دلاپورته: در سال‌های اخیر، بسیاری از فیلم‌های با بودجه هنگفت، منوکروم (سیاه و سفید) را انتخاب می‌کنند که اضافه کردن جلوه‌های ویژه به آن آسان‌تر است. بر عکس، اولین تأکید ما به مدیر فیلمبرداری‌مان نیکلاس بولدوک این بود که به رنگ توجه کند. ما قرمزها، آبی‌ها و زردهای روشن می‌خواستیم. 

دی لا پاتلیر: برای همین بود که می‌خواستیم در تابستان فیلمبرداری کنیم.

دلاپورته: به‌طور خلاصه بیشتر دنبال «یوزپلنگ» (فیلم 1963 ساخته لوکینو ویسکونتی) بودیم تا «بتمن».

دی لا پاتلیر: اما هنگام صحبت با مدیر فیلمبرداری می‌توانستیم به «لورنس عربستان»، «کفش‌های قرمز»، «شمال از شمال غربی»، «ظهر بنفش»، «دراکولا» و... اشاره کنیم. ما همچنین درباره‌ی برایان دی پالما (کارگردان صورت زخمی، مأموریت غیرممکن و تسخیرناپذیران) هم از نظر بازیگری و هم حرکت دوربین خیلی زیاد صحبت کردیم. ما داستان مردی را روایت می‌کنیم که به‌نوعی به جنون فرو می‌رود. ما مجبور نبودیم خودمان را در چیزی شیک و زیبا محصور کنیم بلکه دائماً همه‌چیز را با تصور داستانی ساخته‌شده مانند یک اپرای باروک دگرگون می‌کردیم.

دلاپورته: با این کار، اساساً به ریشه‌های فراوان کتاب دوما که از یک داستان واقعی الهام گرفته شده بود، بازگشتیم. ما به این رویداد برگشتیم و به این مرد که واقعاً خودش را ساخته و برای انتقام گرفتن خود را متحول کرده بود. 

دی لا پاتلیر: نمی‌دانیم آیا دوما، مونت کریستوی ما را دوست می‌داشت اما متقاعد شده‌ایم که او دوست داشت فیلم بسازد! 

*‌چگونه این داستان انتقام با زمان ما طنین‌انداز می‌شود؟

دی لا پاتلیر: این داستان بسیار قابل فهم است، زیرا ما با شخصیت یکی می‌شویم با او همذات‌پنداری می‌کنیم و می‌خواهیم با او انتقام بگیریم. اما با گذشت زمان، او از مسیر خود منحرف می‌شود. نقدی بسیار تند از سفر «مونت کریستو» توسط دوما وجود دارد که به تماشاگر اجازه می‌دهد تا با او به این سفر درونی برود. در این دنیایی که در آن زمان خشونت‌بار بود و امروز هم کمتر از آن نیست، متوجه شدیم که ایده‌ی انتقام یک ذره هم قدیمی نشده است.

دلاپورته: همچنین به نظر من رمان دوما در مراحل اولیه‌ی انقلاب صنعتی، در زمان و در جامعه‌ای اتفاق می‌افتد که کمتر آریستوکراتیک بودند و به زودی اصل و نسب اهمیت کمتری از پول پیدا می‌کرد و یک عنصر جالب دیگر این است که مونت کریستو مردی است بی‌دین، بی‌وطن و بدون اخلاق. او رابین هود نیست. او گنجی پیدا می‌کند و به‌جای تقسیم‌اش، آن را برای خود نگه می‌دارد تا اشتیاق انتقامش را برآورده کند.

منبع: سی‌ان‌سی

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی