| کد مطلب: ۲۱۹۴۷

درباره نمایش «ستوان آینیشمور»

فاصله‌مندی از مک‌دونای ایرلندی

محمدحسن خدایی، منتقد تئاتر

فاصله‌مندی از مک‌دونای ایرلندی

مارتین مک‌دونا، نویسنده نام‌آشنایی است در ایران و عرصه تئاتر کشور بی‌وقفه به نمایشنامه‌های این نویسنده صاحب‌ سبک ایرلندی اقبال نشان داده و در بازنمایی خشونت فیزیکی و جفنگ‌بودگی آثارش، اهتمام شایان توجهی از خود نشان داده است.

طنز سیاه مک‌دونایی که اغلب رنگ و بوی سیاسی دارد و نگاهی انتقادی می‌اندازد به رابطه پرفرازونشیب مردمان ایرلند با حکومت سلطنتی انگلستان کم‌وبیش در این سال‌ها مشهود بوده است. مک‌دونا ترجیح می‌دهد به وضعیت پرآشوب سیاست در بریتانیای معاصر از یک منظر حاشیه‌ای بپردازد و فی‌المثل مناسبات یک روستای کوچک یا شهری نه‌چندان بزرگ را برای روایت قصه‌اش انتخاب کند.

در نمایشنامه «ستوان آینیشمور» بخشی به‌نام «گالوی» از جزیره آینیشمور مدنظر قرار دارد که شخصیت‌هایی چون دانی، دیوی، پادریک، مِئرید، جیمز، کریستی، برندن و جویی با دوستی‌ها و رقابت‌هایشان، رویدادهای به‌واقع عجیب‌وغریبی را آنجا ترتیب می‌دهند. اینکه کشته شدن یک گربه سیاه می‌تواند مقدمه مرگ عده‌ای از اهالی گالوی شود، در جهان مک‌دونایی به‌راحتی قابل تصور و حتی گریزناپذیر است.

چراکه ایرلندی جماعت از همان کودکی بی‌آنکه فرصت چندانی برای تحصیل کردن و اجتماعی شدن داشته باشد، مجبور شده اسلحه دست بگیرد و برای استقلال موطن خویش تلاش کند. این قضیه بی‌شک در بروز شکلی از خشونت که جایگزین قرارداد اجتماعی شده و مسائل لاینحل را با اسلحه حل‌وفصل می‌کند، بی‌تاثیر نخواهد بود.

بنابراین آدم‌هایی این‌چنین وابسته به خشونت، در پدیدار شدن وضعیت‌های جفنگی که مدام بازتولید می‌شوند، نقشی بی‌بدیل ایفا کرده و گویی این واقعیت تلخ را مدام تکرار می‌کنند که صلح در جزیره بریتانیا ناممکن است و آرامش این روزها موقتی.

حال به اجرایی بپردازیم که این شب‌ها در «خانه هنر دیوار» بر صحنه آمده و پذیرای تماشاگران علاقه‌مند به آثار مارتین مک‌دوناست. هستی حسینی در مقام کارگردان، بعد از مدت‌ها به عرصه کارگردانی بازگشته و تلاش دارد حال‌وهوای تازه‌ای از جهان مک‌دونایی بسازد. سیاست اجرایی این کارگردان جوان، نوعی فاصله گرفتن از کلیشه‌‌هایی است که گروه‌های مختلف اجرایی در این سال‌ها از فضاهای مک‌دونایی بر صحنه تئاتر کشور آورده‌اند.

هستی حسینی ترجیح داده بیش از آنکه به بازنمایی مناسبات مردمان ایرلند بپردازد، به اینجا و اکنون ما نزدیک شده و یادآور رفاقت‌ها و دشمنی‌های جوانان تهرانی باشد. صدالبته نتیجه کار اجرایی است که به‌تمامی نتوانسته از مک‌دونای ایرلندی رها شود و گاهی بر مدار همان کلیشه‌های تکراری می‌چرخد اما در بعضی صحنه‌ها با اجرایی خلاقانه روبه‌رو هستیم که درواقع تماشایی و لذت‌بخش است.

در این میان طراحی صحنه همچون تیغ دولبه‌ای عمل کرده و نوعی از فضای عمومی را به ذهن متبادر می‌کند که مرز میان مکان‌های دربسته و فضاهای عمومی را کم‌رنگ کرده است. این مسئله تمایز مکانی صحنه‌ها را تقلیل می‌دهد اما بر ریتم کار تاثیر مثبت دارد.

  یکی از نکات مثبت اجرا بی‌شک مربوط است به حضور بازیگرانی چون پویا انصاری، امیر باباشهابی، علی دالوند، حمید عاشوری، محمد عبدالوند، عاطفه کوشکی و امیرحسین ویژگی. فی‌المثل نقش پادریک را امیر باباشهابی با آن بازی شهودی‌اش به خوبی اجرا کرده و خشونت کاریزماتیک یک جوان جدایی‌طلب ایرلندی را با شدت‌بخشی به عواطفی چون خشم، باورپذیرتر می‌کند.

همچنان‌که محمد عبدالوند با آرامشی مثال‌زدنی، به خوبی توانسته تناقضات یک مبارز سیاسی را بازنمایی کند که هرچند مبادی آداب است اما به‌راحتی برای رسیدن به اهداف سیاسی‌اش‌، دستور سلاخی‌کردن گربه پادریک را می‌دهد. درنهایت می‌توان اجرای «ستوان آینیشمور» را از این جهت که تلاش دارد از کلیشه‌های مرسوم این سال‌ها در قبال اجراپذیر کردن جهان مک‌دونایی تا حدودی فاصله بگیرد، ستایش کرد و به انتظار آینده برای ادامه دادن این مسیر دشوار نشست.

در لحظاتی از اجرا که به دانشجویان دانشکده «هنر و معماری» اشاره شده و ناگهان اتصالی کوتاه با وضعیت اینجا و اکنونی ما برقرار می‌شود، می‌توان این فاصله‌مندی هوشمندانه را به تماشا نشست و کیفور شد. خشونتی که بازیگران این نمایش بروز می‌دهند چندان بازنمایانه نیست و  واقعی به‌نظر می‌رسد. نکته‌ای بس مهم در نسبت اجرا با خشونت جهان مک‌دونایی.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی