| کد مطلب: ۱۵۶۷

اجرا در چنین شرایطی ویران‌سازی تئاتر است

اجرا در چنین شرایطی ویران‌سازی تئاتر است

علی شمس از نسبت تئاتر و شرایط امروز اجتماع می‌گوید

علی شمس از نسبت تئاتر و شرایط امروز اجتماع می‌گوید

اگرچه اطلاعیه‌ای رسمی از سوی اداره‌کل هنرهای نمایشی برای تعطیلی سالن‌های تئاتر صادر نشده است، اما گروه‌های نمایشی بسیاری ترجیح می‌دهند روی صحنه نباشند و دلیل‌شان هم نبود شرایط مساعد برای حضور تماشاگر است. شرایطی که آن‌چه این روزها و شب‌ها در خیابان می‌گذرد، رقم‌اش زده است و موجب طرح این پرسش می‌شود که اساسا آن‌چه روی صحنه سالن‌های تئاتر می‌رود، میلی یا توانی برای حرکتی هم‌پا با آن‌چه در سطح اجتماع می‌گذرد دارد یا نه؟ و اگر ندارد، لزوم روی صحنه رفتن‌اش چیست؟ سوالی که روزنامه «هم‌میهن» برای یافتن پاسخ‌اش پای صحبت‌های علی شمس، نویسنده، کارگردان و مدرس تئاتر نشسته است.

‌نسبت آن‌چه این روزها و شب‌ها در خیابان رخ می‌دهد را با آن‌چه روی صحنه سالن‌های تئاترمان می‌بینید، چگونه می‌توان ارزیابی کرد و اساسا این دو، هم‌اکنون، نسبتی با یکدیگر دارند یا خیر؟

این اولین بار نیست که نسبت تئاتر و اعتراض، نسبت تئاتر و خیابان نه‌تنها در ایران که در جهان نیازمند بازنگری می‌شود. من تئاتر را طبق تعریف‌مان از هنر اجرا، زیرگونه‌ای از امر اجرا می‌دانم. امری که موجب تحول است، رخدادی که تماشاگر را به خود جلب و کنشی فراذهنی و فراانفعالی ایجاد می‌کند. درحالی‌که تئاتر در بهترین حالت خود، کنشی انفعالی و فردی در تماشاگرِ نشسته بر صندلی به وجود می‌آورد و حتی اگر اینتراکتیو باشد، او را در محیطی محصور قرار می‌دهد.

می‌دانیم که می ‌۱۹۶۸ جشنواره‌ای به بزرگی اوینیون، برای اولین‌بار در تاریخ جهان، توسط بازیگران تئاتر تحریم می‌شود و وقتی گروهی به‌رغم هشدارها به اجرا در خیابان می‌پردازد از پلیس کتک می‌خورد و هنرمندان فرانسوی، اجرای گروه‌های خارجی حاضر در فستیوال را به‌هم می‌زنند و از روی صحنه رفتن آن‌ها ممانعت می‌کنند. چراکه معتقدند اجرا در چنین شرایطی ویران‌سازی تئاتر است. چون خود تئاتر در چنین بحرانی، حتی اگر سیاسی‌ترین حرف‌های جهان را هم بزند، ضداجرا کار می‌کند. وقتی تجربه دهه ۶۰ میلادی، جنگ ویتنام، می ‌۱۹۶۸، برزیل در دهه ۷۰ و... را مرور می‌کنیم، متوجه می‌شویم اجرای انفعالی تئاتر در ساحت سالن، ضداجرایی است که در خیابان اتفاق می‌افتد؛ رخدادی کاملا گسسته، انفعالی و بی‌ربط به یک اَبَراجرا. در حال حاضر یک اَبَراجرا اتفاق افتاده است و مشارکت‌کنندگان آن نه در نقش کسی، بلکه در ساحت یک پرفورمر در حال ایفای نقش خود هستند؛ هم در وجه معترضین و هم در آن سوی قضیه. همه در حال پرفورمینگ شخصی خود هستند و نه نقش بازی کردن. در چنین شرایطی، تئاتر به معنای کلاسیک خود، امری پیش‌پاافتاده و احمقانه به نظر می‌رسد. حتی اگر این تئاتر نسبت به آن‌چه که در بیرون از خودش اتفاق می‌افتد، موضعی داشته باشد و تئاترهایی که کاملا انتزاعی و به شکلی مجزا به مفاهیمی دیگر می‌پردازند که کاملا از دایره بحث خارج‌اند.

بنابراین اصطلاح «خیابان، صحنه است» یکی از درست‌ترین اصطلاحاتی است که می‌توان به کار برد و بر آن مکث کرد. اینجاست که ما می‌توانیم ماهیت و اصل اجرا را از تئاتر بزرگ‌تر و اصل تماشاگر را به مثابه اجراگر از بازیگر بزرگ‌تر فرض کنیم.

‌پس می‌توان گفت اجرایی که در سالن تئاتری در گوشه‌ای از شهر تهران یا دیگر شهرهای کشور روی صحنه می‌رود حتی اگر اشاره‌ای هم به آن‌چه در خیابان می‌گذرد کند باز فرسنگ‌ها از آن عقب است؟

بله، چون این تئاتر در ساحتی تصنعی به زیستی آکواریومی ادامه می‌دهد و به نظر من، هنرمندِ معتقد به چنین فضا و چنین بقا و چنین زیست آکواریومی، درحالی‌که بیرون سرشار از سیل است، در بهترین و مودبانه‌ترین حالت می‌تواند انسانی ناآگاه باشد. من ابدا به این موضوع رویکرد سیاسی ندارم و به این پدیده به مثابه اجرا نگاه می‌کنم. شما نمی‌توانید در یک اَبَراجرا به یک فرآیند، به یک رخداد تصنعی تمرین‌شده بیندیشید. این رخداد تصنعی تمرین شده قدرت همپایی با آن‌چه در آن اَبَراجرا می‌گذرد را ندارد. این تئاتر قرار است چه کند؟ قرار است تهییج ایجاد کند؟! خب! این تهییج با ولتاژی بسیار بالا در خیابان وجود دارد.

قرار است با استعاره‌هایی از شورای نظارت گذشته‌اش لگدی به جریانی فکری بزند یا مخالفتی برانگیزد؟! خب! این هم با صراحت محض در خیابان وجود دارد. شما چطور می‌توانید با یک تصویر مثلی استعاری، با یک سایه، به رقابت با حقیقت کلان کنش‌مند یک امر برخیزید که در جای‌جای جغرافیای یک کشور جریان دارد؟!

‌وضعیت موجود و جاماندن تئاتر سالنی از حقیقت اجتماع شما را نگران ادامه حیات این هنر می‌کند یا خیر؟

خیر. من تئاتر را به دو دسته تقسیم می‌کنم. یکی تئاتر عصیان‌گر و دیگری تئاتر رسمی، دولتی و حکومتی. حکومت، تئاترهای بی‌استعداد خود را هم دارد و از سازندگان آن‌ها با دادن پست و مقام و پول سپاسگزاری می‌کند، کرده و خواهد کرد. منتها تئاتر عصیان‌گر و هنرمندی که به تئاتر عصیان‌گر می‌اندیشد و تئاتر را نه به عنوان حرفه که به عنوان انعکاس وجودی خود می‌نگرد اجرایش را در هر کنش منجر به اجرا، عملی می‌کند. پس تئاتر چرا باید از بین برود؟ مساله این است که در حال حاضر اجرایی بزرگ‌تر از تئاتر در جریان است و چون که صد آید، نَوَد هم پیش ماست.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی