| کد مطلب: ۱۱۵۷۵
عمری ترانه

عمری ترانه

19 دی‌ماه 1324، زادروز میلاد ایرج جنتی‌عطایی است؛ شاعر، نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتری که نام او بیش از هر چیز با موسیقی پاپ و موج نوی ترانه ایران پیوند خورده و بعید است کسی با ترانه‌های ماندگار او، از «قصه وفا» تا «یاور همیشه مؤمن»، از «پل» تا «پرنده مهاجر»، از «قصه گل و تگرگ» تا «ستاره‌های سربی»، از «چکاوک» تا «شب نیلوفری» و... خاطره‌ای نداشته باشد. موج نوی ترانه همگام با موج نوی سینما، و  از پسِ شعر نوی نیمایی، و متأثر از تحولات عمده سیاسی، اجتماعی و فرهنگی که در ایران این دوران رخ داد، در اواخر دهه 1340 بالید و در این نشو و نما، ایرج در کنار شهیار قنبری، اردلان سرفراز، زویا زاکاریان، مسعود امینی، فرهاد شیبانی و... زبانی نو با نگرشی نوین را به موسیقی پاپ ایرانی تقدیم کرد. در  این رویکرد تازه، جدا از ابداعات ساختاری و زبانی، محتوایی اجتماعی و سیاسی نیز ظاهر شد و در این خلق خارق‌العاده، ایرج یکی از مؤثرترین‌ها بود؛ ترانه‌سرایی که در مسیری پیش‌رونده و همراه با کاروانی از آهنگ‌سازان و تنظیم‌کنندگان و خوانندگان جوان و جسور، پیشتاز عرضه آثاری متمایز از ترانه‌های رسمی و سنتی شد و چه در ترانه‌های عاشقانه‌ و چه در ترانه‌های سیاسی خود، جهان‌بینی جدیدی را ارائه کرد که از سویی ندای وجدان جمعی جامعه جوان و مدرن ایرانی بود و از سوی دیگر نجوای نقدی معترض به ساختارهای سیاسی را  به گوش‌های حساس می‌رساند. بدین‌سان او در موفق‌ترین نمونه کارهای خود، شمایلی از هنرمندی مدرن و عصیانگر را به تماشا گذاشت و بیش از آنکه هنر را به محمل ارائه تصویر انسانی منزوی یا تسلیم محیط بدل سازد یا بکوشد کلام‌های کهن را در زرورق زبانی نو بپیچد، از انسانی مسئول و در عین حال برخوردار از حس و عاطفه و مهر و وطن رونمایی کرد که در خیل «شب‌زده‌ها» و در هنگامه‌ای که «چراغا خوابیده بودن شعله‌شونو باد برده بود» قلبش او را بدین رسالت رهنمون می‌کرد که در «رگ یخ‌بسته شب»، «نبض چراغ» باشد، «رو سایه‌های یخ‌زده دست نوازش» بکشد و «تگرگ» را با «اقاقیا»، «آشتی» بدهد. 

افت و خیز ترانه ایرج با بالا و پایین آنچه بر وطن و مردمان ایران می‌گذرد پیوند می‌خورد اما ورای همه تفاسیر و منازعه‌های سیاسی، و حتی اگر با جهان‌بینی او موافقتی نداشته باشیم، ترانه و ادبیات او تاثیر شگرف خود را بر نگاه و ادبیات کارورزان جوان ترانه برجای گذاشته و می‌گذارد و اینک پس از شش دهه جوشش و کوشش، نگریستن به راه درازی که او در ترانه پیموده و نقد و بررسی کارنامه هنری او، ضرورتی دوچندان دارد؛ باشد که بدین طریق امیدوار بود آتیه‌ای خوش‌تر و والاتر برای ترانه فارسی رقم بخورد.

 

 

نگاه منتقد / ۱

 

 

یک قطره دریا

مروری بر کارنامه ایرج جنتی‌عطایی در سه‌دهه نخست  مهاجرت

 

 

 

noviri محمد نویری

محمد نویری

ترانه‌سرا و منتقد ترانه

19دی‌ماه، زادروز ایرج جنتی‌عطایی است، قله‌ رفیع ترانه‌ی فارسی و از پیشگامان مسیر درخشانی که با عنوان«ترانه‌ی نوین» از آن یاد می‌شود. او با تکیه بر زبانی فخیم و استوار، با لحنی صمیمی و در عین حال حماسی، شیوه‌ای خاص از ترانه‌نویسی و روایتگری را (در تألیفات خود، به‌عنوان زبان و سازوکار شخصی) پیش گرفت که بستری شد برای خلق برخی از ارزشمندترین و خوش‌عیارترین آثار هنری دوران معاصر.

 

خالق خوش‌ساخت‌ترین ترانه‌های روایی فارسی

با احترام به کارنامه رشک‌برانگیز شهیار قنبری، زویا زاکاریان و اردلان سرفراز، به‌گمانم جنتی‌عطایی خالق خوش‌ساخت‌ترین ترانه‌های روایی فارسی است؛ ترانه‌هایی با طرح‌واره‌هایی به‌اندازه و خوش‌ساخت، میزانسن‌هایی دقیق، بیانی موجز و لحنی هنرمندانه. کافی‌است ترانه‌های «درخت»، «بن‌بست»، «خونه» و «ماه‌پیشونی» را یک‌بار دیگر در ذهن مرور کنید.

آثار ایرج از حیث درونمایه، صدای راستین زمانه‌ خود هستند (دست‌کم، دهه‌های متمادی این خصوصیت را داشته‌اند)، گاه زبان گویای اجتماع‌اند (بن‌بست، جنگل، هم‌غصه)؛ گاه واگویه‌‌هایی شخصی (خاکستری، کندو، برادرجان)، گاه از زبان زنی خانه‌دار روایت می‌شوند (آشپزخونه، هم‌خونه) و گاه زبان حال مردی عاشق‌پیشه‌اند (خاتون، خورجین، شب‌خون). او با تکیه بر تجربیات همین طیف وسیع از شخصیت‌پردازی است که این‌گونه ملموس آینه روبه‌روی تناقضات و تمایزات طبقات اجتماعی می‌گیرد (پرنده‌ مهاجر)، به مسئولیت‌های اجتماعی جامعه تاکید می‌کند (به من چه، بگو آره، بگو نه) و از عمقِ جانِ راوی مهاجرِ ترانه‌‌ «از ماه تا ماهی»، از پس هزاران دغدغه‌ و دل‌مشغولی، دست پرسش بر می‌آورد که «کجای قبله‌ مادربزرگو رد کنم از مرز؟»

توجه شما را به دقت و ظرافت انتخابِ «مادر بزرگ» در بستر همین مصرع جلب می‌کنم که خود اشاره‌ای ضمنی به سن فرد مهاجر، خاستگاه اعتقادات مذهبی خانواده‌ها و شدت باورمندی رده‌های سنی و نسل‌های مختلف به این مقوله دارد. ترانه‌های ایرج، مملو از چنین ظرایفی است که پرداختن به آنها مستلزم داشتنِ مجال و مقال جداگانه‌ای است.

 

پیشنهادهای تازه زبانی

زبان ایرج در ترانه‌ها، یکدست و خوش‌آهنگ است؛ توجه وسواس‌گونه‌ او به هم‌نشینی و هم‌آوایی واژگان، کم‌نظیر است: «سر وعده‌گاه ریتم و رنگ و رقص و روشنی/ جای ترس نه! جای شک نه! جای تو نه! جای ماست». او علاوه بر ترکیب‌سازی‌های معمول و بهره‌گیری از امکانات زبان خودکار، گاه دست به قاعده‌کاهی واژگانی می‌زند و واژه‌ای تازه خلق می‌کند: «نذار از رفتنت ویرون شه جانم، نذار از خود به خاکستر بریزم/ کنار من که «وا می‌پاشم» از هم، تحمل کن تحمل کن عزیزم». یا در جایی دیگر: «دلبرکم چیزی بگو به من که گرم هق‌هقم/ به من که «آخرینه»‌ی آواره‌های عاشقم.» او گاهی با قاعده‌کاهی نحوی، ساختی تازه به زبان پیشنهاد می‌دهد: «کسی از من تورو پرسید و من از تو، خبر خاکستر آینده‌مو دادم» و گاهی استادانه واژگان دیگر زبان‌ها را در زبان ترانه‌ خود حل می‌کند: «بلیطِ یکسره، پاسپورتِ بی‌ویزا و ترمینال/ منو «چک اینِ» پروازی به اسم مرگ در تبعید» و نیز «تمام عشقِ رو به واپسین حس، روی سکوت پرجنجال بارون/ چه واژه واژه واژه سرنگون شد، تو «اسلوموشن» گنگ خیابون.»

 

4 دوره ایرج

با نگاهی گذرا به لیست بالابلند آثار منتشرشده‌ ایرج، با مقداری تساهل - و لحاظ کردن زمان تولید تا انتشار ترانه‌‌ها – می‌توان سال‌های ترانه‌سرایی او را به چهار دوره کلی تقسیم کرد:

دوره اول:  همکاری‌های سال‌های میانی دهه 1340 تا 1349 با الهه، عارف، ضیا، گیتی، ویگن، سلی، گوگوش و... که حتی اگر گاهی هنجاری را می‌شکستند یا سعی در پرداخت یا تألیفی خلاقانه داشتند، از حیث درون‌مایه یا هماهنگی محتوا و فرم، چندان آثار پیشرو یا چشم‌گیری به شمار نمی‌آیند. «خواستگار» با اجرای مشترک ویگن و رامش یا «عمو زنجیرباف» با صدای رامش از این دسته‌اند.

دوره دوم: همکاری‌های یک بازه‌ پرثمر حدوداً 9ساله او با آهنگسازانی چون بابک بیات، واروژان، فرید زلاند، پرویز مقصدی و... طی سال‌های1349 تا  1357 که منجر به تولید ده‌ها اثر ماندگار، پیشرو و ارزشمند در تاریخ موسیقی پاپ ایران شده و به گمان اغلب منتقدان دوران بالندگی و بلوغ هنری ترانه‌ جنتی‌عطایی است، سقف، پل، بن‌بست، سایه و... همگی حاصل آفرینشگری‌های او و همکارانش در این دوره هستند.

دوره سوم: دوره‌ همکاری‌های طولانی‌مدتِ پس از مهاجرت ایرج، با فرید زلاند، سیاوش قمیشی، آندرانیک و... طی سال‌های 1357 تا 1384 (پایان همکاری با خواننده‌های طراز اول موسیقی پاپ)، است که آلبوم‌های «ستاره‌های سربی»، «شب نیلوفری» و «راه من» حاصل این دوره‌اند.

 دوره‌ چهارم:  1384تاکنون که دوره‌ همکاری با خوانندگان یا آهنگسازانی جوان‌تر از جنتی‌عطایی است. آثار منتشرشده با صدا و موسیقی بیژن مرتضوی (با این توضیح که آلبوم «یه قطره دریا» 1382 منتشر شده است)، مهرداد آسمانی، توکا، فرهاد بشارتی، مجید کاظمی، گلشیفته فراهانی و... در این دسته قرار می‌گیرند و در بخش اعظم آن‌ها جنتی‌عطایی فضای زبانی و روایی نسبتاً تازه‌ای (در قیاس با آثار پیشین خود) در پیش گرفته است. این‌ آثار از حیث اجرا و گاهی حتی از حیث کلام، به پای موفقیت‌های چشمگیرِ همکاری‌های او با خوانندگان طراز اول هم‌دوره‌ خود، نمی‌رسند. البته بخشی از این عدم‌موفقیت نیز برآمده از تفاوت توانمندی و جایگاه خوانندگان یادشده در قیاس با ابرستاره‌هایی چون گوگوش، ابی و داریوش، نزد مخاطبان ترانه است.

 

محتوای ترانه‌های دوره سوم

این متن در ادامه می‌کوشد نگاهی گذرا به محتوای ترانه‌های جنتی‌عطایی در دوره سوم داشته باشد:

الف- ترانه‌های اجتماعی: ترانه‌های اجتماعی او در این دوره به 4 دسته کلی تقسیم می‌شوند:

1-ترانه‌‌های روایتگر/ نظاره‌گر: که طی آن‌ها شاعر با افسوس یا خشم روایتی را نقل می‌کند و به همین روایتگری نیز بسنده می‌کند: «با شما آیندگانم ‌ای جهان‌سازان خشنود/‌ای برابرهای فردا قرن ما قرنی چنین بود» یا «وقتی تو نباشی، من به من مشکوکم، به هر گل به هر سایه روشن مشکوکم/ مشکوکم به اشک کبوتر مشکوکم، مشکوکم به خواب خاکستر، مشکوکم».

2-ترانه‌های اعتراضی: دسته دیگر ترانه‌های اجتماعی او در سال‌های ابتدایی این دوره، ترانه‌هایی اعتراضی هستند که شاعر هم‌تباران خویش را به فریاد کشیدن و نعره‌زدنِ درد جمعی‌شان دعوت می‌کند: «اگر سرخورده ازخویشم من مغرور دشمن شاد/ برای فتح شهر خون تو را کم دارم‌ ای فریاد» یا «نعره کن ‌ای سرزمین جان سپردن، نعره کن».

3-ترانه‌های امیدوار: این آثار نوید آینده‌ای روشن می‌دهند یا دعوتی به سوی آینده‌ای روشن دارند. برای نمونه ترانه «میعادگاه» (که سه اجرای ناموفق با صدای راد، داریوش و فرهاد بشارتی دارد) و در آن می‌خوانیم: «میعادگاه ما، انسان و آبادی/ تاریخ آینده، میدان آزادی» یا «هنوزم می‌شه قربانی این وحشت منحوس نشد/ هنوزم می‌شه تسلیم شب و اسیر کابوس نشد» یا «رو تن سخت درختا، بنویس و دوباره بنویس/ که شکست یک شقایق، مرگ گل، مرگ بهار نیست.»

4-ترانه‌های مهاجرت: ایرج در دوره چهارم در همکاری با مجید کاظمی و در آلبوم «ایزوله» به‌طور ویژه به موضوع مهاجرت/ تبعید پرداخته است اما در دوره سوم کاری نیز او ترانه‌هایی دارد که در آن‌ها از زبان یک مهاجر/تبعیدی به روایتگری می‌پردازد، ترانه‌های «پرسه»، «با من از ایران بگو»، «مرا به خانه‌ام ببر» و «زیبای در زنجیر» از این دسته‌اند و در آنها چنین می‌خوانیم: «هجوم لرزه و رگبار، من و عریانی غربت/ گدارِ پشتِ سر مهلک، پناهِ پیش‌رو وحشت»، «برام از خاطره سنگری بساز، بید بی‌ریشه رو شن‌باد می‌بره/ نسل بی‌گذشته رو خاک غریب مثل شخم کهنه از یاد می‌بره».

ب-ترانه‌های عاشقانه: دسته دیگر ترانه‌های جنتی‌عطایی، ترانه‌های عاشقانه او هستند که به سه‌دسته کلی تقسیم می‌شوند.

1- ترانه‌هایی که از غیاب معشوق می‌گویند: «می‌شکنم بی‌تو و نیستی، به سراغم نمیایی که ببینی/ بی‌تو می‌میرم و نیستی تو کجایی تو کجایی که ببینی»، «لحظه در لحظه عذابه، لحظه‌های منِ بی تو/ تجربه‌کردنِ مرگه زندگی کردنِ بی تو».

 2- ترانه‌هایی که از حضور معشوق می‌گویند: «تو اینجایی بگو گم‌شه ستاره/ بگو شب تا دلش می‌خواد بباره»، «دقیقه‌ها غزل می‌گن وقتی سکوتو می‌شکنی/ قناریا عاشق می‌شن وقتی تو حرف می‌زنی».

 3- ترانه‌هایی که فارغ از حضور/ عدم‌حضور معشوق به ستایش عشق می‌پردازند و برخی‌شان از لطیف‌ترین ترانه‌های زبان فارسی به شمار می‌آیند: «برای گلدون دستات یه سبد رازقی دارم/ بهترین قلبو تو دنیا، برای عاشقی دارم» و «لب‌خنده‌ تو جانمو مغلوب رویا می‌کنه/ انگار جهان وا میسته و ما رو تماشا می‌کنه». مخلص کلام آنکه نام ایرج جنتی‌عطایی، اعتبار ترانه‌ و موسیقی معاصر ایران است، پرداختن به خصوصیات و ظرایف زبانی ترانه‌های او کاری بایسته است که مجالی وسیع‌تر و نگارشی دقیق‌تر می‌طلبد. آنچه نگاشته شد، فقط قطره‌‌ای است از دریای رنگین ترانه‌های او!

 

 

نگاه منتقد / ۲

 

 

مقدمات ایرج شدن

از تصنیف‌سرایی دهه 1340 تا پیوستن به ترانه نوین دهه 1350

 

 

 

WhatsApp-Image-2022-08-30-at-14.24 حسین قلی پور

حسین قلی‌پور

پژوهشگر ترانه

 

1

 

اگر بناست چهار رسالت برای هنرمند در هر عصری برشماریم، رسالت اجتماعی، تاریخی، جغرافیایی و هنری سزاوار انتخاب‌ هستند. کارنامه‌ هر هنرمند فارغ از شعارهای ایدئولوژی‌زده میانگینی از تلاش‌اش در راستای این چهار رسالت است. جنتی عطایی در دوره نخست فعالیت خود (دهه‌های 40 و 50) تبلوری از توجه به این چهار رسالت است.

2

 

ترانه نوین در تمامیت خود اتفاقی است زبانی در تاریخ ترانه ایران‌زمین. به تعبیر سعید کریمی: «استراتژی زبان در ترانه نوین به‌گونه‌ای‌است که ازیک‌سو می‌کوشد با بهره‌گیری از تمام امکانات موجود در زبان عامیانه صمیمی و دور از تکلف زبان معیار با مخاطب ارتباط برقرار کند و ازسویی‌دیگر به گسترش و بسط فرهنگ واژگانی در ترانه می‌اندیشد و در این رهگذار به وجهه ادبی آثار نیز توجه می‌کند.» (1) ایرج جنتی‌عطایی در این معنا نماینده‌ بسیار موجهی برای جریان ترانه نوین است. 

3

 

اگرچه گواه اسناد مکتوب آثار ایرج جنتی‌عطایی را عمدتاً از سال 1346 به بعد ثبت نموده، اما آن‌چنان که خود جنتی‌عطایی در مصاحبه با یغما گلرویی می‌گوید، نخستین ترانه‌های ایرج را باید در سال‌های 1342 و 1343 و در همکاری با میلاد کیایی و سلیمان اکبری جست‌وجو کرد. آثاری مانند جوانی و شکوه.(2) آثاری که هنوز از نظام تصنیف‌نویسی دهه‌های ابتدایی قرن جدید جدا نشده‌اند و البته سبک غالب عمده آثار سال‌های ابتدایی ایرج را در بر می‌گیرند. او در این سبک ادامه‌دهنده تفکر تورج نگهبان، بیژن ترقی و... است.

4

 

عشق به دیگر طرز و سخن! باید گفت که گفتمان مسلط دهه نخست فعالیت ایرج جنتی‌عطایی معطوف به بیان‌مندی او درباره رابطه عاشق ـ معشوق است. اگرچه کم‌کم در همین دهه آنچه از تفاوت شعر و ترانه در ذهن دارد، پیاده می‌کند: «به‌نظرمن یکی از وجوه مهم تفاوت ترانه با شعر، خاصیت زمزمه‌پذیر بودنش است».(3) و «هیچ‌کس نمی‌تواند به شاعر بگوید با زبان خودت فکر کن اما وقتی می‌خواهی این فکر را روی کاغذ بیاوری آن را به زبان کتابی ترجمه کن.». (4)

دریغا که دستان ما / جدا مانده از هم/ دریغا که در چشم ما/ شکفته گل غم (مرغان غمگین، 1349)

5

 

به شهر کشاندن اعتراض اما از چندسو همزمان صورت می‌گیرد. هم آشنایی با ترانه و موسیقی جهان، هم ارث بردن از تاریخ ادبیات عامیانه ایران. این‌جاست که پیوستن به استودیو طنین کارستان می‌کند و دهه دوم فعالیت ایرج به بازتاب رنج و ظلمی که می‌رفت و می‌دید می‌گذرد. ایرج به‌خوبی دریافته بود موقعیتی که در ترانه خلق شده برای بازتاب این رنج یکتاست و این رسانه در انتقال آگاهی به توده جامعه بسیار اثربخش و کاری است. این شعور در کنار شعر البته زیباست؛ جایی که دریافته بود: «من منظورم کلمه نیست، چون کلمه به خودی‌خود هیچ‌چیزی را نمی‌سازد و این روابط کلمات هستند که یک ترانه را خلق می‌کنند.» پس نیاز بود هم در محور جانشینی، هم در محور هم‌نشینی جادویی متناسب با زمانه در کلام بیافریند که بعد از همراهی با موسیقی دل‌نشین و زمزمه‌پذیر شود.

آخه آدم غم‌شو به کی بگه؟/ قصه‌ ماتم‌شو به کی بگه؟ (آخه آدم غم‌شو به کی بگه؟ 1350)

6

 

این‌جاست که قصه‌گوی شهر پیر، هم عشق را بر بستر اجتماع درک و باز می‌نماید، هم تاریکی را هدف می‌گیرد و چراغ بر ظلم و ظلمات می‌تاباند. از ترانه‌هایی چون «تو دروغاتم قشنگه» که ورد زبان مردم می‌شود عبور کنیم، به ترانه درخشان «شرقی غمگین» می‌رسیم که براساس یک ملودی یونانی نوشته شده و فریدون فرخزاد اجرا کرده است. این کار یعنی کلام گذاشتن روی ملودی‌های خوش‌صدای غربی مدت‌ها بود که بعد از آشنایی ایرانی‌ها با موسیقی غرب متداول شده بود و پیش و پس از این کار خود ایرج هم، دیگر هم‌نسلانش بارها ترانه‌هایی شنیدنی با این روش خلق کرده‌اند: ‌ای شرقی غمگین/ تو مثل کوه نوری/ نذار خورشیدمون بمیره! (شرقی غمگین، 1352)

7

 

دو ترانه «جنگل» و «علی کنکوری» در تابستان 1352 مسیر ترانه‌های سیاسی ـ اجتماعی ایرج را ادامه می‌دهند و پیوند ترانه روز ایران را با اتفاقات خیابان مستحکم‌تر می‌کنند. این مسیر در پنج سال آینده هیچ‌گاه از قدرت ترانه‌های عاشقانه ایرج کم نمی‌کند. کارهای درخشانی نظیر «همسفر»، «قصه گل و تگرگ»، «سایه»، «خاتون» و «پوست شیر» (1354 گواهی بر این مدعا هستند. تصویرسازی خیلی دور، خیلی نزدیک ایرج، هم‌کلامی باورپذیر و ملموس برای ایرانی دهه 50 خلق می‌کند و به سرعت میان جوانان محبوب می‌شود و هم در عین حال وفادار به بلاغت تصویر سنت شاعری ایرانی است. این موضوع در ترانه «پل» در سال 1355 به اوج خود می‌رسد: تو رو می‌شناسم ‌ای شب‌گرد عاشق!/ تو با اسم شب من آشنایی/ از اندوه تو و چشم تو پیداست/ که از ایل و تبار عاشقایی.(پل، 1355)

8

 

از ایرج دهه 50 نمی‌توان گفت مگر با خطی پررنگ کشیدن زیر ترانه «ماه‌پیشونی». ایرج حداقل در سه ترانه «ماه‌پیشونی»، «مرد من» و «آشپزخونه» کوشیده دغدغه‌های عاشقانه و اجتماعی را از منظر زنانگی بیان کند. «ماه‌پیشونی» به‌طور مشخص پیوندی است ناگسستنی میان ادبیات عامیانه و ترانه نوین. به‌روشنی در این ترانه طرحی از دو نگاه به عشق و جانب‌داری از یکی، بر رسالت اجتماعی ترانه تأکید می‌کند. اگر بخواهیم درخصوص «ترانه عاشقانه در بستر فضای اجتماعی» سخن بگوییم کافی‌است بارها و بارها روایت «ماه‌پیشونی» را بازخوانی کنیم: از خواب قصه بلند شو!/ اسب چوبیت ‌و رها کن!/ ماه‌پیشونی مال قصه‌س!/ مرد من! منو صدا کن! (ماه‌پیشونی، 1355)

9

 

شکل‌گیری موج نوی سینمای ایران در دهه‌های 40 و 50 یکی از مهم‌ترین بسترهای ارائه‌ ترانه نوین بوده و تأثیرگذارترین ترانه‌سرایان آن زمانه هرکدام ترانه‌هایی شنیدنی در متن فیلم‌ها دارند. از این منظر باید گفت ترانه‌هایی چون «پوست شیر» ( فیلم ذبیح)، «همسفر» (فیلم همسفر)، «فریاد زیر آب» (فیلم فریاد زیر آب) و... نیز بخش مهمی از کارنامه ایرج‌اند که در بستر فیلم‌های مهم آن دهه شکل گرفته‌اند.

10

 

 تمام آن‌چه گفتیم مقدمه‌ای بود برای راوی کلماتی جسور که تا آخرین روزها تنها فکر یک سقف ساده برای زیستی شریف و آگاه بود اما دریغ که در پاییز خانه‌ سرخ چاره برای پرنده مهاجر تنها رفتن بود و رفتن.

1ـ جریان‌شناسی موسیقی مردم‌پسند ایران، سعید کریمی، نشر ماهریس، ص 247

2ـ مرا به خانه‌ام ببر، به کوشش یغما گلرویی، نشر دارینوش، سال ۱۳۸۴، صفحه ۲۱

3ـ جوانان، ۲۹ آبان‌ماه ۱۳۵۱

4ـ هفته‌نامه اطلاعات بانوان، ۳۰ مردادماه ۱۳۵۳

 

 

نگاه منتقد / ۳

 

 

پایانه پریشان‌شدگی

نگاهی به ترانه‌سرایی ایرج جنتی‌عطایی در ۱۵ سال گذشته

 

 

1689349903224 آرش افشار

آرش افشار

منتقد ترانه

۱

 

افول یا دست‌کم سکون و ایستایی هنرمندان در دوران سالمندی اتفاقی دور از انتظار و بی‌سابقه نیست. نقاشان، آهنگسازان و نویسندگان بزرگی را می‌شناسیم که بعد از رسیدن به پختگی و عبور از تجربه‌ اوج، کم‌‌وبیش خودشان را تکرار یا آثاری عرضه کرده‌اند که فاصله‌ای جدی از بهترین‌های کارنامه‌شان داشته است. این فاصله از دوران درخشش و اوج تا اندازه‌ای پذیرفته و حتی قابل پیش‌بینی است. درواقع می‌شود گفت کمتر هنرمندی از چنین سرنوشتی مصون است اما گاهی این فاصله‌گیری به‌حدی می‌رسد که دیگر واژه‌ افول بیانگر واقعیت قضیه نیست و عملاً باید آن را با کلمه‌ سقوط توصیف کرد. متاسفانه در سال‌های اخیر چنین اتفاقی در میان هنرمندان سرزمین ما به‌نوعی همه‌گیر شده‌است. کارگردان‌های بزرگ و جریان‌ساز سینمای ما آثاری ارائه می‌کنند که نتیجه‌ تماشای آن‌ها تنها حیرت و ناباوری می‌تواند باشد و خوانندگان نامدار با تولید آهنگ‌هایی بی‌کیفیت در مقابل عملکرد و سلیقه‌ چندین‌ساله‌ خود علامت سوال می‌گذارند. میزان تفاوت بین آثار دوران اوج این بزرگان با چیزهایی که در یکی، دو دهه‌ گذشته تولید کرده‌اند، با عباراتی همچون کاهش خلاقیت و افت توانایی‌ها قابل توصیف و توجیه نیست. چنان شکافی در این میان وجود دارد که گویی با دو هنرمند متفاوت روبه‌روییم یا دست‌کم آثار یک هنرمند را با مقلد دست‌چندم خودش مقایسه می‌کنیم.

۲

 

نیمه‌ دهه‌ی80 شمسی پرجنب‌وجوش‌ترین و شاید تاثیرگذارترین دوران برای ما تازه‌کاران عرصه‌ ترانه بود. رونق «خانه‌ ترانه» که به همت افشین یداللهی احیا شده بود در کنار گسترش اینترنت و رواج وبلاگ‌نویسی،‌ فضایی تازه و پویا برای علاقه‌مندان به ترانه ایجاد کرد. گفت‌وگو و نقد و نظر بین ترانه‌سرایان و منتقدان اغلب جوانی که داخل کشور فعالیت می‌کردند، بخشی از ماجرا بود و قسمت دیگر امکان ارتباط با ترانه‌سرایان پیشکسوتی بود که اکثراً در ایران زندگی نمی‌کردند و تا پیش از آن ارتباط مستقیم با مخاطبان یا علاقه‌مندان خود را تجربه نکرده بودند. طبیعتاً یکی از این چهره‌های موردتوجه و اگر بخواهیم دقیق‌تر بگوییم، موردتوجه‌ترین چهره در بین این ترانه‌سرایان، ایرج جنتی‌عطایی بود. خلق‌وخوی خاص شهیار قنبری و گوشه‌گیری اردلان سرفراز باعث شده بود جنتی‌عطایی بین آنچه مثلث ترانه‌ نوین نامیده می‌شد، یکه‌تاز باشد. یغما گلرویی در این سال‌ها کتاب «مرا به‌خانه‌ام ببر» را منتشر کرد که علاوه بر گزیده‌ای از ترانه‌های جنتی‌عطایی، گفت‌وگویی با او و نیز نقد و نظر درباره‌ این ترانه‌سرا و آثارش را در بر می‌گرفت. در همین حوالی وب‌سایتی با عنوان «گل سرخ ترانه» شکل گرفت که به‌طور اختصاصی به ایرج جنتی‌عطایی اختصاص داشت و با مطالبی درباره‌ی آثار او به‌روز می‌شد. علاوه بر این‌ها جشن بزرگداشتی نیز برای این ترانه‌سرا برگزار شد که با پیام صوتی او و حضور بابک بیات همراه بود.

۳

 

ایرج جنتی‌عطایی که از سال ۱۳۵۲ تا سال ۱۳۸۵ در عین پرکاری روان‌ترین، منسجم‌ترین و بی‌غلط‌ترین ترانه‌های پرمخاطب موسیقی پاپ ایران را نوشته بود، با انتشار آلبوم «معجزه‌ خاموش»/داریوش، اولین ضربه را به ما (مخاطبان جدی و کارورزان ترانه) وارد کرد. چهار ترانه‌‌ جنتی‌عطایی در این آلبوم مثل آب سردی بود که بر سر داغ ما ریخته باشند. «آواز پری‌ها» ترانه‌ تازه‌ی او بود یا چارپاره‌ای از دفترهای نوجوانی فروغ؟ «دلتنگم» و «ساعت شوم» اصلاً چه می‌گفتند؟ و چرا؟ تنها خود ترانه‌ «معجزه‌ خاموش» بود که سوسوی امیدی را در دل‌های‌مان روشن نگه می‌داشت. شعله‌ کم‌سویی که البته در سال ۱۳۸۹ و با انتشار دو آلبوم «موسیقی و من»/بیژن مرتضوی و «طعم رویا»/مهرداد آسمانی، دود شد و به هوا رفت!

۴

 

اسم بخش نقد و نظر کتاب «مرا به خانه‌ام ببر» را می‌شد گذاشت: بخش ستایشنامه. مطالب سایت «گل سرخ ترانه» هم تفاوت چندانی نداشت. من و دوستانم نوشته‌های زیادی تولید کردیم که در آن‌ها نشان‌دادیم «ایرج جنتی‌عطایی چرا و چگونه این‌قدر خوب است»! در این دوران تنها یک نقد را به آثار جنتی‌عطایی وارد می‌دانستیم. یادم نیست که چنین نقدی مکتوب هم شد یا فقط در گفت‌وگوهای اینترنتی و تلفنی به شاعر منتقل شد. به‌هرحال حرف‌مان این بود که چه خوب می‌شود اگر استاد در ترانه‌هایش دری به مفاهیم تازه و واژه‌های متفاوت و استفاده‌نشده باز کند و رنگ‌وبویی امروزی‌تر به آثارش ببخشد. از کجا می‌دانستیم که در سال ۱۴۰۲ ممکن است به این‌جا برسیم: بعد امشب چه ضجه‌شنبه‌گیه/ توی تقویم مردگی مردن/

به کجا می‌رسیم از این مچالگی/ رو به بانک و حواله خط خوردن.

در ۱۵ سال گذشته ترانه‌های جنتی‌عطایی روزبه‌روز از واژه‌سازی و واژه‌بازی پر و پرتر شده‌ و پیچیده‌واری و دشوارگویی به‌‌شکل مؤلفه‌ آثار تازه‌ او درآمده‌اند. هرچند پای «آمبولانس» و «ماگنولیا» به ترانه‌ او باز شد اما کشف و عاطفه از دری دیگر بیرون رفتند. ترانه‌سرا از یاد برد که اثری برای شنیده‌شدن همراه با موسیقی، آن هم موسیقی پاپ تولید می‌کند و سادگی و سرراستی لوازم کار او هستند. البته منظورم این نیست که اگر آثار اخیر جنتی‌عطایی قرار بود همچون شکل سنتی شعر، روی کاغذ خوانده شود در سر هم کردن معنادار آن موفق‌تر می‌بودیم و از نتیجه بیشتر لذت می‌بردیم: توی این سرزمین منتشر/ تو رگ پیر شب رو به زجر و زخم و کارتن‌خوابی/ بچه‌ها ارتش فقر و رنج و بردگی/غم‌نامه‌ بی‌گذشته‌ بی‌آینده/ کودکان کار رو به بن‌بست حراج زندگی/ رج به رج کنار هم گم و طرد و در‌به‌در/ هدف منفعت حراج غم.

دیدگاه

ویژه فرهنگ
  • بوروکراسی در جهان مدرن برای نظم‌بخشی به امور جاری زندگی به‌وجود آمده و قرار شده رابطه شهروندان با دولت را سامان بخشد.

  • خبر آمد صبح جمعه ۲۵ آبان ۱۴۰۳ خورشیدی مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهوری ایران به اتفاق سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ کفش و کلاه…

سرمقاله
آخرین اخبار