کارآموزی فوکوخوانی
فوکو، فوکو و باز هم فوکو. شاید بیعلت نبود که این فیلسوف و روشنفکر شهیر، در بحبوحه انقلاب ۵۷ به ایران سفر کرد و آن وصفهای معنوی متعالی را درباره جنبش انقلابی م
فوکو، فوکو و باز هم فوکو. شاید بیعلت نبود که این فیلسوف و روشنفکر شهیر، در بحبوحه انقلاب 57 به ایران سفر کرد و آن وصفهای معنوی متعالی را درباره جنبش انقلابی مردمان این سرزمین بهکار برد. میل و اشتهای ما ایرانیان از فوکوخوانی گویی سیریناپذیر است و سالی نیست که کتابی از فوکو یا درباره او پشت ویترین کتابفروشیها جا خوش نکند. از آغاز دهه 1370 که این روند آغاز شد، تا امروز عمدهترین آثار قابل انتشار او در ایران ترجمه شدهاند. بااینهمه، وقتی میبینیم نشر «نی» کتابی با نام «چگونه فوکو بخوانیم؟» منتشر میکند، آن هم به قلم نویسندهای بهنام خانم یوهانا اوکسالا که در دانشگاه لویولا شیکاگو فلسفه درس میدهد و ویراستاری این مجموعه را نیز سایمون کریچلی معروف برعهده دارد، شاید برای طرح این پرسش نیز مجالی فراهم آید: آیا همچنان نمیدانیم فوکو چه گفته است؟ یا بهبیانیدیگر، همچنان و سهدهه پس از مرگ مؤلف، هنوز بر سر فهم و تفسیر آرای او اختلافاتی بنیادین و معضلاتی پیچیده پیش چشم جهانیان ـ و نهفقط ایرانیها ـ وجود دارد؟
طرح این پرسش البته خود بهطور ضمنی دلالت دارد بر اهمیت ایدههایی که فوکو در عمر کوتاهش پراکند؛ چنانکه همچنان این ایدهها منبع الهام، محل مراجعه و مدخل مداخله اندیشمندان، روشنفکران و فعالان سیاسی و مدنی است. در کنار اینها، اما توجه به نکته دیگری نیز لازم است؛ فوکو را باید «چگونه» خواند؟ البته میدانیم این کتاب یکی از آثاری است که در پروژه «چگونه بخوانیم» به سرویراستاری کریچلی تهیه میشود و پیشازآن ترجمههای دیگری از این مجموعه درباره کسانی چون لاکان و نیچه نیز در ایران چاپ شده است.
در زمینه نحوه خواندن متون فلسفی البته اختلافهایی قابل ملاحظه است. عموم خوانندگان ترجیح میدهند بهجای خواندن اصل متنهای فلسفی، تفسیرهایی را که دیگران درباره آثار فیلسوفان نوشتهاند، بخوانند. مخالفان این رویه اما در صحت و سقم این تفسیرها تردید روا میدارند و پیشنهاد میکنند تحمل رنج خواندن متنهای سخت دست اول و دستوپنجه نرمکردن با آنها را بر خود هموار کنیم زیرا در تحلیل نهایی و در بلندمدت، این کار شاق میارزد به مواجهههای وساطتگرانه اما سهلانگارانه با متن، آنهم از زبان مفسرانی که بعید نیست در تشخیص اینکه نویسنده چه گفته و منظورش چه بوده است، جدا از خطا، پیشفرضهای خود را نیز وارد کرده باشند. مایکل روسو درهمینزمینه کتابی دارد بهنام The Problems of Philosophy و آنجا توضیح میدهد که چگونه میتوان با متنهای فلسفی مواجه شد و راههایی برای خواندن و درک بهتر آنها پیشنهاد میکند. از نظر روسو، خواندن فلسفه در وهله نخست نه برای کسب اطلاعات یا لذت، بلکه برای گسترش افقهای فهم ما انسانها از معنای بودن و زیستن است و بههمیندلیل باید کوشید مزه متنهای فلسفی را چشید، آنها را با سرعتی کم خواند، معنای واژگان
تخصصی و دشوار را با حوصله متوجه شد، در بافتار متن تأمل کرد و این تأمل را با ارجاع به منابع بیرونی، غنا بخشید و در مرحله بعدی سراغ مسئله علامتگذاری رفت؛ یعنی زیر برخی کلمات، تعابیر و جملات خط کشید و در کنار بخشهایی از متن که مبهم یا چالشبرانگیز هستند، علامت سوالی قرار داد.
آنچه روسو دراینزمینه میگوید، شباهتی خاص دارد با روشی که کریچلی و همکاران او در پروژه «چگونه بخوانیم» در پیش گرفتهاند، زیرا همانطور که کریچلی خود در مقدمه کوتاهی که در آغاز کتاب نوشته به این نکته اشاره میکند، تفاوت عمده این مجموعه با سایر آثاری که برای آشنایی مبتدیان با متفکران بزرگ منتشر میشود در این است که در آن قرار نیست با خلاصههایی فشرده از نوشتههای عمده فلاسفه یا زندگینامههایی سر و تهزده یا ترکیبی از این دو مواجه شویم، بلکه روش کار متفاوت و از این قرار است؛ هر نویسنده حدود 10 قطعه کوتاه از کارهای متفکری را برمیگزیند، سپس موبهمو آن را حلاجی میکند تا اندیشههای محوریشان را بازنماید و بدین وسیله درهای ورود به کل یک جهان فکری را به روی خواننده بگشاید. گویی بدین ترتیب هر کتاب این مجموعه به نحوی به خواندن نوشتههای یک متفکر در محضر استادی کارآشنا میماند. خواننده این کتاب، متن کوتاه متفکر را میخواند، درباره آن میاندیشد و بعد با کمک استادی که به دقایق اندیشه آن متفکر تسلط دارد، با خوانشی جدید نیز از آن متن در زمینه کلیتر اندیشه او آشنا میشود. مایکل روسو نیز اتفاقاً دراینزمینه معتقد است
بعد از علامتگذاری و خوانش عمیق توأم با تلاش مجدانه، خواننده میتواند و بهتر است از منابع دست دوم و تاریخهای فلسفه و خواندن زندگینامه فکری فیلسوف نیز مدد جوید تا بتواند متن را بهتر بفهمد و سهسطح مطالعه متن فلسفی را تکمیل کند، یعنی بتواند تبیین (explication) کند و بفهمد نویسنده چه گفته است و طرح کلی استدلال او چیست؟ در سطح روشنسازی (Elucidation) دریابد که منظور نویسنده چه بوده است، این متن چه ارتباطی با زمانه ما دارد و درنهایت در مقام ارزیابی (Evaluation) به این پرسش پاسخ دهد؛ آیا نویسنده بر حق بوده است یا نه؟ این کاریاست که بهنظر میرسد با خواندن «چگونه فوکو بخوانیم؟» میتوان لااقل به دو بخش نخست آن نائل آمد و شاید بتوان بههمیندلیل آن را کارآموزی فوکوخوانی نامید؛ متنی جمعوجور اما هدفمند با 10 فصل که به «آزادی فلسفه»، «عقل و جنون»، «مرگ انسان»، «بینامونشانی ادبیات»، «از دیرینهشناسی به تبارشناسی»، «زندان»، «سکسوالیته سرکوبشده»، «جنس حقیقی»، «قدرت سیاسی، عقلانیت و نقد» و «کردارهای خود» میپردازند.