پدر دختری
درباره عکسی از کیم و دخترش در آزمایش موشک قارهپیما

درباره عکسی از کیم و دخترش در آزمایش موشک قارهپیما
فرزند پادشاه و دیکتاتور بودن یکی از تلخترین اتفاقاتی است که ممکن است برای یک کودک بیفتد. اینجا همان جایی است که کاری از دست فعالان حقوق کودک هم بر نمیآید. فرقی نمیکند که پادشاهی انگلستان باشد، رهبر کرهشمالی، عراقِ صدام یا... کودکی در سایه قدرت و سیاست طعم تلخی دارد که به این سادگیها وصفشدنی نیست. یکی دو روز پیش عکسی از رهبر کره شمالی به همراه دخترش در آزمایش موشک بالستیک قارهپیما منتشر شد. عکسی شبیه همه عکسهای پدردختری وقتی به پارک یا تفرجگاهی پا میگذارند. انگار کن پدری دست در دست دخترش به شهر بازی رفته باشند با این تفاوت که اسباببازیهای این شهربازی جان هزاران هزار نفر را میگیرد. عکس را که دیدم دلم به حال دختر سوخت. حق این بود که در این سن به همراه گروه همسالانش به دیدن زیباییهای این دنیا میرفت و از ته دل میخندید، بازی میکرد یا عاشق میشد. بعد در یک روز بهاری روی سبزههای پارکی شبیه به عکس از عشقاش برای پدر میگفت و توصیههای آیندهساز پدر را به گوش جان میشنید و زندگیاش را در سایه صلح و صفا میساخت. همه این حرفها و صدپله بالاتر و پایینترش میتوانست بین هر پدر و دختری رد و بدل شود. اما بیایید فقط تصور کنیم دختر کیم از دلدادگیاش به بخت برگشتهای بگوید. بخواهد از مشکلات زندگیاش حرف بزند، بگوید: «پدر جان دلم برای فلانی لرزیده، دلم برای عمو تنگ است، عمه کمتر به من محبت میکند، مادر مدتهاست در عالم خودش است و کمتر توجهی به اوضاشعم نمیکند یا...» گامهای آغازین پدر و دختری دورقمی نشده چشمهای معشوق از کاسه درمیآید. عمو بیماری لاعلاج میگیرد. عمه در حصر خانگی میماند و اگر مادری در قید حیات باشد در سانحهای تلخ جانبهجان آفرین تسلیم میکند. خواستم بنویسم اراجیفی که میخوانید، ساخته تخیلات یک ذهن بیمار است، اما اگر به رفتارهای کیم نگاه کنیم چنین نتیجهگیری استبعادی ندارد. رفتارهای هیجانی از کیم بعید نیست، اما وقتی خاطرات پادشاهان و فرزندانشان را میخوانیم با کمی تغییر دوز چنین رفتارهایی دیده میشود. فرزند پادشاه و دیکتاتور بودن یکی از تلخترین اتفاقات جهان است.