نسخه اتمی تندروها/ارزیابی فعالان سیاسی از مواضع طیف رادیکال اصولگرایان پس از طرح اسنپبک
یک اتفاق در عرصه داخلی و یا خارجی کافی است تا بهانهای پیدا کرده و با صدای بلند فریاد بزنند که راهی که ما میگوییم درست است و برای سربلند بودن، باید در مسیری که ما میگوییم قرار بگیرید. روش و منشی که تقریباً تبدیل به عادت برای تندروهای اصولگرا در ایران شده و هرگاه بخشی از قدرت را در اختیار نداشته باشند، بهانهیابی را برای داد و فریاد آرمانهایشان آغاز میکنند.

یک اتفاق در عرصه داخلی و یا خارجی کافی است تا بهانهای پیدا کرده و با صدای بلند فریاد بزنند که راهی که ما میگوییم درست است و برای سربلند بودن، باید در مسیری که ما میگوییم قرار بگیرید. روش و منشی که تقریباً تبدیل به عادت برای تندروهای اصولگرا در ایران شده و هرگاه بخشی از قدرت را در اختیار نداشته باشند، بهانهیابی را برای داد و فریاد آرمانهایشان آغاز میکنند.
اگر سال گذشته داد و فریاد راه میانداختند که چرا عملیاتهای وعده صادق 2 و 3 انجام نشد، پس از توافق ایران و آژانس بینالملی انرژی اتمی در قاهره و چند روز بعد، رایگیری شورای امنیت سازمان ملل درباره پرونده هستهای ایران و بهدنبال آن، با مطرح شدن بحثها پیرامون احتمال فعال شدن مکانیسم ماشه و اسنپبک و بازگشت تحریمهای سازمان ملل، باز هم بهانه پیدا کرده و روی مسائلی تاکید میکنند که رویای دیرینهشان است و عاملی برای دوقطبیسازی سیاسی و حمله به طیف سیاسی مقابل و دولت. طی چند روز اخیر، فضا در بین اصولگرایان تندرو به سمتوسویی رفته که آنها نظام سیاسی را نصیحت میکنند که براساس راه و روشی حرکت کند که آنها رویایش را دارند و در این مسیر، پیشرو مطالبات عنوان شده آنها، افرادی هستند که از دل همین جریانها در ضعیفترین انتخابات تاریخ مجلس ایران توانستند راهی مجلس شوند و حالا عنوان «نماینده مردم» را یدک میکشند.
در این مسیر آنها دو پیشنهاد مهم را مطرح کردهاند که اولین بحث آن خروج از NPT بوده که همچنان هم این بحث ادامه دارد و نمونههای فراوانی را میتوان مثال زد که درباره آن گفتهاند و پیشنهاد دادهاند که نظام به این نتیجه برسد که از این معاهده خارج شود تا دیگر سایه سازمان بینالمللی انرژی اتمی بالای سرش نباشد. اما در کنار پیشنهاد برای خروج از این معاهده، آنها اخیراً اقدام دیگری را هم انجام دادند که سند آن هم منتشر شد.
نامهای را خطاب به شورای عالی امنیت ملی نوشتند مبنی بر اینکه زمان آن رسیده که سیاستهای هستهای نظام تغییر کرده و کشور در مسیر دیگری قرار بگیرد و برخی از آنها نیز مانند احمد نادری در توئیت خود نوشت:«بارها گفتهام و اکنون صریحتر تکرار میکنم: تنها راه حفظ تمامیت ارضی و امنیت ملی ایران، دستیابی به سلاح هستهای است.» به عبارتی آنها صراحتاً گفتند که با توجه به تحولاتی که رخ داده، باید به سمت ساخت بمب اتم رفت. هرچند ساعاتی پس از انتشار این نامه، مقام رهبری در بخشی از سخنرانی خود گفت: «آن 9 کشور دیگر بمب هستهای هم دارند، ما هستیم که بمب هستهای نداریم و نخواهیم داشت.»
حالا باید منتظر ماند و دید امضاکنندگان این نامه چه نظری خواهند داشت و آیا علناً روبهروی نظر رهبری هم قرار خواهند گرفت؟ در کنار موضوعاتی که پیرامون خروج از NPT و ساخت بمب اتم مطرح شده، تندروهای اصولگرا در مجلس تهدیدهایی را هم علیه دولت داشتهاند. برای مثال، پیش از سفر عراقچی به قاهره، حسینعلی حاجیدلیگانی، وزیر امور خارجه را تهدید به برکناری کرده و هم اینکه به مراجع قضایی معرفی شود.
اخیراً و در آستانه سفر پزشکیان به نیویورک هم که بیژن نوباوهوطن رئیسجمهوری را تهدید کرد که در صورت دیدار با ترامپ، بحث عدم کفایتش را مطرح خواهند کرد. اینکه تندروها رویاها و آرزوهای خود را میگویند یک بحث است و بنابر اصول دموکراسی و آزادی بیان هیچ ایرادی ندارد که افراد نظر خود را بگوند. اما بحث دیگر این است که آنها در جایگاه نماینده مجلس و در وضعیت حساس کنونی تمام تلاش خود را انجام میدهند که کشور را وارد مسیری کنند که دلخواهشان است؛ مسیری که در نهایت ایران را در نقطه کره شمالی شدن قرار دهد.
در این میان مشخص نیست که تصمیم کلان نظام سیاسی برای آنها چه جایگاهی دارد و آیا اصولاً آنها ارزش و اهمیتی برای تصمیم کلان نظام سیاسی قائل هستند و یا اینکه تنها میگویند «راه یکی است و آن هم راه تندروی است». در ارتباط با مسائل مطرحشده و فعالیت تندروهای اصولگرا، در نظرسنجی این شماره 4 سوال را از سه فعال سیاسی و حزب مطرح کردهایم. عباس موسایی (سخنگوی دفتر سیاسی حزب توسعه ملی)، غلامعلی جعفرزاده ایمنآبادی (عضو شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه) و امیررضا واعظآشتیانی (عضو شورای مرکزی حزب موتلفه)، سه فعال سیاسی بودند که به سوالات مطرحشده توسط خبرنگار هممیهن پاسخ دادند.
پس از رایگیری شورای امنیت و مطرح شدن بازگشت تحریمهای ایران، تندروهای اصولگرا تاکید میکنند که نظام سیاسی باید از نسخههای قدیمی آنها مانند خروج از انپیتی و تغییر سیاست هستهای استفاده کند، برداشت شما از این موضوع چیست و چرا روزبهروز مواضع آنها تندتر میشود؟
عباس موسایی: برای پاسخ به این پرسش، ابتدا باید مبانی نظری و چارچوب گفتمانی این جریان را شناخت. در منظومه فکری و گفتمانی طیف افراطی اصولگرایان که میتوان آنها را راست افراطی داخلی نام نهاد، منافع و مصالح ملی جایگاهی ندارد. دال مرکزی این جریان ملت و کشور ایران و منافع ملی نیست، از این رو اینکه کنشهای گفتاری و رفتاری آنها، چه تبعات و آثاری بر منافع ملی خواهد داشت، برایشان فاقد اهمیت است.
هرچند به ظاهر این مواضع را برای غلبه بر دشمن، ایجاد ترس در دشمن و... اتخاذ میکنند، اما در واقع بخشی از پروژه و پازلی هستند که خود را نافی و عدوی آن، معرفی میکنند؛ زیرا در واقع دشمن صهیونیستی، برای برساختن و برجستهسازی پروژهی امنیتیسازی ایران، نیازمند سخنان و مواضعی از این جنس است. این مواضع ضدیت آشکاری با راهبرد کلان نظام، پیرامون مسئله هستهای دارد؛ به گونهای که موضع رسمی نظام، بهرهگیری از انرژی صلحآمیز هستهای در چارچوب ظرفیتهای حقوق بینالملل و حرام دانستن تولید، نگهداری و استفاده از سلاح اتمی است، اما اینها صراحتاً خواستار تغییر استراتژی هستهای هستند، خروج از معاهده NPT را تجویز میکنند، بدون آنکه به جوانب امر واقف بوده و پیامدهای اظهارات خود بر امنیت ملی را بدانند.
از آنجا که تصمیمات این جریان در شکلگیری ناوضعیت کنونی سهمی اساسی دارد و افکار عمومی متوجه پیامدهای گفتارها و اقدامات آنها شده است و از طرفی پاسخی منطقی، واقعبینانه و مستدل و معطوف به مسائل ملت و کشور ایران، برای ارائه کردن ندارند؛ به جای پاسخگویی، به فرافکنی، متهم کردن رقیب داخلی، نسخههای خیالین و بیحاصل قدیمی روی آوردهاند. تند شدن کنشهای زبانی و گفتاری آنها، ناشی از بیحاصلی تجویزهای پیشین و پیامدهای مخاطرهآمیزی است که رفتار و اقداماتشان برای ملت و کشور و حاکمیت ایران، در پی داشته است. به زبان گویای مولوی؛ «از قضا سر کنگبینشان بر صَفرا فزود و روغن بادامشان خشکیها را افزون و نمایان ساخت. از هلیله قبض شد، اطلاق رفت و آب آتش را مدد شد همچو نَفت!»
جعفرزاده ایمنآبادی: من نمیگویم نمایندگان مردم نظر ندهند، ولی در این خصوص که خیلی مسئله، بحرانی و حاد است، به نظرم آنها از این داستان خارج شوند و این را به رهبری انقلاب و شورای عالی امنیت ملی بسپارند. چون اصلاً نمیتوان این را در مجلس جمع کرد و تبعات بسیار بدی دارد. بهترین کار این است که رهبری و شورای عالی امنیت ملی تصمیم گرفته و وزارت امور خارجه را هدایت کنند. نمایندهها حرفهای احساسی و ژورنالیستی میزنند و عاقبتنگر نیستند. میگویند از انپیتی خارج شویم. میگوییم خارج شویم، بعدش چه کنیم؟ میگویند نمیدانیم بعدش چه کنیم. میگوییم ما در این دنیا زندگی میکنیم، باید با دنیا چه کنیم؟ میگویند نمیدانیم.
امیررضا واعظ آشتیانی: به اعتقاد من این پویایی فضای سیاسی کشور است که هر کسی در نهایت آزادی نظر خودش را میدهد. البته دلیلی ندارد که هر نظری هم درست باشد. باید نظری مورد توجه قرار بگیرد که به واقعیت نزدیک بوده و پشتوانه کارشناسی داشته باشد. به نظر من، در شرایط فعلی، بحث مکانیسم ماشه بیشتر از هر چیزی ایجاد بحث روانی است.
برخی هم در داخل، آگاهانه یا ناخودآگاه، در مسیری حرکت میکنند که سناریویی که رسانههای معاند نوشتهاند، در همان مسیر قرار بگیرند. این جنگ روانی هم اینطور است که میخواهند بگویند مکانیسم ماشه به اقتصاد کشور، صدمه میزند و یا شرایط اقتصادی را بحرانیتر میکند ولی بیشتر بحث خرید و فروش تسلیحات و مسائل هستهای است و هیچکدام مربوط به شرایط اقتصادی کشور نمیشود ولی در هر صورت تحریم، تحریم است.
اینکه تحریم در حوزه اقتصادی باشد یا دیگر حوزهها، در حقیقت آزار رساندن به یک کشور است. من از این مساله تعجب میکنم که چرا ما هنوز از یکسری اتفاقات درس و عبرت نمیگیریم. آمریکایی که هیچگاه به وعده خودش عمل نکرده و تاریخ هم این موضوع را نشان داده که آنها همیشه طلبکار بودهاند و بهانههای مختلف را تراشیدهاند که با ما چالش داشته باشند. همه شاهد بودند که ما در روند مذاکره بودیم که اسرائیل حمله کرد و در این حمله، حمایت اروپا و آمریکا را همراه داشتند. آیا با چنین موجودی میتوان مذاکره کرد؟ باید عزت کشور را در نظر بگیرند؛ ضمن اینکه اصلاً این مذاکره جواب نمیدهد.
برخی یا خوشباور هستند یا اینکه خودشان را به خوشباوری میزنند. یا اینکه در یک مسیری حرکت میکنند که دشمنان نظام و انقلاب در آن مسیر حرکت میکنند. موضوع بعدی این است که ما اصلاً حضورمان در انپیتی چه خاصیتی برای ما داشته است؟ ما در انپیتی نباشیم چه اتفاقی برای ما خواهد افتاد که حالا که هستیم نیفتاده است. ما اول باید موضوع را مورد بررسی قرار دهیم. ما وقتی وارد یک سازوکار بینالمللی میشویم، باید ببینیم چقدر برای ما سود و استفاده دارد. الان برای هم جا افتاده است که سازمانهای بینالمللی حیز انتفاع افتادهاند.
با شرایطی که امروز آمریکا ایجاد کرده است، سازمانهای بینالمللی بیاثر هستند. به این موضوع توجه کنید که نتانیاهو به عنوان جنایتکار جنگی شناخته شده و حکم برایش صادر شده اما به راحتی سفر میکند. این نشان میدهد که سازمانهای بینالمللی فقط و فقط مختص کشورهایی است که زورشان به آنها میرسد. فلذا امروز سازمانهای بینالمللی هیچ جایگاهی ندارند و خود اروپاییها هم از این بابت نگران هستند و نگرانی هم از این است که در آینده نوبت خودشان شود. من فکر میکنم که نظام اگر به این نتیجه برسد که از انپیتی خروج کند، حتماً به نقاط ضعف و قوت آن فکر شده و براساس این نقاط، تصمیمگیری خواهند کرد.
یکی دیگر از اقداماتی که تندروها انجام میدهند، تهدیدهاست. چندی پیش وزیر خارجه را تهدید کردند و حالا کار به تهدید رئیسجمهور رسیده و میگویند عدم کفایتش را مطرح خواهند کرد. برداشتتان از این تهدیدها چیست؟
عباس موسایی: جریان راست افراطی، ماهیت و موجودیت خود را در فضای بحرانی و موقعیت غیرعادی تعریف میکند و گفتمان استثناگرایانهاش را در بحران، تنش و منازعه، صورتبندی، سامان و سازمان میدهد. از این رو هر نوع گذر از وضعیت استثنایی به وضعیت عادی را برای خود، ویرانگر میداند و بر آن میشورد. از طرفی شاید بتوان گفت که یکی از دلایل اصلی پیروزی آقای دکتر پزشکیان در انتخابات سال گذشته، نظام تفاوت گفتمانی ایشان و تندروها در بحث سیاست خارجی بود، بهگونهای که ترس از رأی آوردن آقای جلیلی که میانهای با مذاکره، تعامل و تنشزدایی نداشت، بخش موثری از مردم را به میدان آورد تا سیاست خارجی دچار انسداد نشود، تحریمها رفع شود و مذاکره و مصالحه، جای تنش و منازعه را بگیرد.
پزشکیان و حامیان ایشان، حل مسائل خارجی را مقدمه حل مسائل اقتصادی و معیشتی مردم میدانستند. بنابراین طبیعی است که ایشان بخواهند از مسیر دیپلماسی و مذاکره، موانع را رفع کنند. حملات سازمانیافته رسانهای جریان بازنده در انتخابات و تهدید رئیسجمهور و وزیر امور خارجه به استیضاح و طرح عدم کفایت را باید معطوف به این موارد، ارزیابی و تحلیل کرد. اینها میخواهند در برابر هر نوع امکان گشایش، مانع ایجاد کنند.
هزینه عادیسازی در سیاست خارجی را بالا برده و منتخب مردم براساس شعارهای کاملاً متفاوت با منظومه گفتمانی خود را وادار به پیگیری از روشهای استثناگرایانه و انسدادی خود کنند. بدیهی است این رویکرد، سیاست بهبودخواهانه و روالمندساز را با مشکل مواجه میسازد.
جعفرزاده ایمنآبادی: من فکر میکنم که اینها متاسفانه از برخی جاها شارژ میشوند. یک هسته تندرو وجود دارد که اگر جمعشان کنید، اندازه انگشتان یک دست هم نمیشوند. حتماً دستگاههای امنیتی کشور باید روی اینها کار کنند که چرا حرکتها و حرفهایی که اینها میزنند در همان جهتی است که نتانیاهو میخواهد. چرا حرفهای اینها، با حرفهای نتانیاهو یکی است. درباره این تهدیدهایی هم که وزیر امور خارجه و یا رئیسجمهور را نشانه گرفتهاند، چند موضوع وجود دارد. یکی این است که آن افرادی که 3درصدی هستند نمیتوانند درباره کل جمعیت ایران حرف بزنند.
اینها اندازه خودشان را بدانند خیلی بهتر است. موضوع دوم این است که درست است استیضاح وزیر، سوال و یا طرح عدم کفایت رئیسجمهور براساس قانون حق نماینده مجلس است اما همانطور که گفتم، بیشتر حرفها و تهدیدهایی که میکنند نمایشی است. اینها در خود مجلس هم پایگاه خاصی ندارند و حتی خیلی از تندروهایی که الان هم در مجلس حضور دارند، از اینها حمایت نمیکنند.
امیررضا واعظ آشتیانی: چندی پیش ظاهراً حرفی زده شده مبنی بر اینکه رئیسجمهور آماده است قدرت را واگذار کند. البته من منشأ این حرف را ندیدهام اما شنیدهام. این حرف اگر زده شده باشد، خیلی معنا دارد و نشان میدهد که دولت اعتراف کرده در رفع مشکلات مختلف با مشکل روبهرو شده و توانایی رفع مسائل را ندارد. اگر در مجلس بحثهایی اینچنینی صورت گرفته است، ما ابتدا باید به قوه مقننه احترام بگذاریم که از اختیاراتی که دارد استفاده کند. استیضاح حق مجلس است ولی اینکه چند نماینده حرفی را بزنند، این معنا را نخواهد داشت که حتماً مجلس چنین کاری را انجام خواهد داد.
در گذشته هم این موضوع بارها وجود داشته و حتی تا پای استیضاح هم رفته است اما در دقایق آخر موضوع منتفی شده است. پس اینطور نیست که حرفی که زده میشود، شامل همه نمایندهها باشد. اگر هم عملی شد حق مجلس است و باید این احترام را برای مجلس قائل شد که به وظایف قانونی خودش عمل کند.
در کنار این مسائل، یکی از موضوعات دیگر این است که تندروهای اصولگرا توهین به اصلاحطلبانی که مدافع گفتوگو هستند را هم با ابعاد بیشتری شروع کردهاند. تحلیلتان از این موضوع چیست؟
عباس موسایی: اصلاحطلبان بهعنوان بخش موثر و زنده جامعه مدنی که منافع و مصالح ملی را در مرکز گفتمان خود تعریف کرده و از همین نقطه عزیمت، جامعه را به مشارکت در انتخابات و رأی به آقای دکتر پزشکیان دعوت کرده بودند، اکنون از سکوی جامعه مدنی بهعنوان حد واسط جامعه و حاکمیت، نظام حکمرانی و مخصوصاً رئیسجمهور مورد حمایت خود را به انتخاب و اتخاذ دیپلماسی و گفتوگو برای حل مسائل کشور با دنیا، فرا میخوانند. همانطور که در پاسخ به پرسش پیشین گفته شد، عادیسازی برای راست افراطی داخلی یا همان بخش افراطی جریان اصولگرا، هویتسوز است.
از این رو علاوه بر تهدید رئیسجمهور و وزیر خارجه، جریانی که از سکوی جامعه مدنی، حاکمیت را به دیپلماسی فرا میخواند را نیز تخطئه و تخریب میکند. از طرفی این جریان، از آنجا که ماهیت و موجودیت خود را در تکصدایی، انسداد و وضعیت استثنایی تعریف میکند، نسبت به پویایی و فعالیت جریانات سیاسی بهبودخواه، عادیگرا و اصلاحطلب، احساس خطر میکند و میکوشد تا بین رئیسجمهور و حامیانش فاصله بیندازد و امید به اصلاح از درون را با چالش مواجه سازد و مردم را نسبت به کارآمدی و وجاهت گفتمان اصلاحات بدبین و ناامید سازد. تخریب و توهین به چهرههای وجیه و آبرومند اصلاحطلب و بهبودخواه، هرچند داٰب(اخلاق) آشکار راستهای افراطی و چهرههای رسانهای آنها بوده است، اما تشدید این رویه در شرایط کنونی برای ایجاد اعوجاج و تند کردن فضا برای ممانعت از گفتوگو و عادیسازی، صورت میگیرد.
جعفرزاده ایمنآبادی: به نظر من اینها که چنین حرفهایی را میزنند یک پشتوانه امنیتی دارند. همین حسین شریعتمداری را نگاه کنید، هر وقت دلش خواسته هر چه که خواسته به اصلاحطلبان گفته است و انواع اتهامات و توهینها را کرده اما شما هیچ کجا پیدا نمیکنید که کسی او را خواسته باشد و از او بپرسد که چرا به فلان فرد مطرح و یا مجموعه اصلاحطلبان اتهام زدهای و یا توهین کردهای و یا بیا اتهاماتی را که به آنها زدهای، ثابت کن. باید این موضوع را قبول کرد که اینها یک پشتوانهای دارند و به نظر هم میرسد که قرار نیست بازخواست شوند.
ظاهراً کل کشور در اختیار اینهاست و هر چه بیشتر تندروی میکنند، با اینکه عامل به وجود آمدن خیلی از مشکلات کشور هم خودشان هستند، اما با همه اینها، نزد برخی از نهادها روز به روز بیشتر از قبل محبوبتر میشوند. چطور است ما کوچکترین مسالهای را میگوییم احضار میشویم اما اینها هر چه که میخواهند میگویند و کسی هم کاری با آنها ندارد. این موضوع فقط سوال ما نیست،همه ملت این سوال را دارند که چطور مثلاً ائمه جمعه و یک فردی مانند آقای... میتوانند هر چه که میخواهد بگوید اما درباره بقیه چنین چیزی وجود ندارد.
امیررضا واعظ آشتیانی: موضوعی که باید به آن توجه کرد این است که در فضای سیاسی کشور ما، گفتمانهایی که وجود دارد باید مبتنی بر حقطلبی باشند و این حقطلبی هم باید مبتنی بر ادبیات مناسب و گفتمانی سازنده باشد. به هر جهت، به کار بردن ادبیات خوب در جهت انتقاد، خودش باعث خواهد شد که یک فضای فرهنگی هم در گفتمان مردم مهیا شود. ما اگر فضای گفتمانمان فضایی همراه با پرخاش، توهین و تهمت باشد، امری پسندیده نیست و جامعه هم به همین موضوع نگاه میکند که گفتمانها و افرادی که در آنها قرار دارند، از چه ادبیاتی در برابر هم استفاده میکنند. اما اگر هم کسی از سر دلسوزی بیاید و انتقادی را مطرح کند اما در مقابل به او انگ تندرو بودن بزنند، این هم مناسب نیست.
برخیها در بین نمایندههای مجلس و یا فعالان سیاسی وجود دارند که خیلی سعی دارند از کنار موضوعات سُر بخورند و خودشان را هم معتدل میدانند ولی اینطور نیست. اعتدال و منطق این نیست که از کنار حقانیت عبور کنی و تماشاگر باشی و در عین حال، از کنار ناکارآمدی هم عبور کنی و بگویی نکند که خدشهای به وحدت وارد شود. وحدت و انسجام لازمه جامعه ماست اما این هم به این معنا نیست که این وحدت منجر به این شود که مطالبات مردم مسکوت بماند به این بهانه که وحدت خراب نشود. مسکوت ماندن مطالبات مردم اسمش اعتدال و وحدت نیست. وحدت آن است که از حقانیت و با زبان خوب دفاع شود. نکته بعدی که در این ارتباط میتوان مورد اشاره قرار داد، این است که به اعتقاد من؛ انتقاداتی هم که مطرح میکنیم باید بوی حقانیت و سازندگی بدهد نه اینکه بخواهیم به اسم انتقاد، انتقام بگیریم.
تصمیم کلان نظام سیاسی برای این طیف از فعالان سیاسی چه جایگاهی دارد؟ چرا اینقدر فضا برای آنها فراهم است که هر چه میخواهند میگویند و برخوردی هم با آنها انجام نمیشود؟
عباس موسایی: بدیهی است که این جریان را نمیتوان با نظام سیاسی کشور، «این همان» دانست. به عبارتی نمیتوان مواضع راست افراطی را مواضع نظام قلمداد کرد. البته اینها به لطائفالحیل میکوشند خود را هسته سخت قدرت و حاکمیت نشان دهند و جریان متفاوت با خود را، مخالف نظام معرفی کنند. نظام حکمرانی از آنچه مانیفست یکدستساز راست افراطی است، عبور کرده و درجاتی از عملگرایی و واقعنگری را نیز در دستور کار قرار داده است. با این حال تندروها میکوشند از هر نوع گشایش در عرصه سیاست خارجی جلوگیری کنند.
البته اگر احساس کنند که راهبردهای نظام حکمرانی با آنچه ایشان مدنظر دارند (و آن سیاست تقابلی است،) متفاوت است، شروع به تخطئه کلیت مذاکره و عادیسازی میکنند؛ حتی اگر از سوی بخشهای دیگری از جریان اصولگرایی، یعنی اصولگرایان میانهرو طرح شده باشد. عدم برخورد با این جریان، شاید به خاطر ابهاماتی است که بر سیاست خارجی حکمفرما شده است. عدم پایبندی طرف مقابل به حقوق و قواعد بینالمللی باعث شده است تا تندروهای داخلی نیز طرح برخی موارد را برای خود واجد وجاهت دیده، سیاست رسمی را نابسنده دانسته و به تخریب سازمانیافته طرفداران عادیسازی بپردازند.
جعفرزاده ایمنآبادی: ظاهراً که هر چه جلوتر میروند، قدرتمندتر میشوند و در نتیحه قدرتمندتر شدن اینها، مردم سرخوردهتر میشوند. من برای انتخابات بعدی خیلی نگران هستم. با روندی که وجود دارد و مردم احساس میکنند که مملکت تحویل جماعتی 3درصدی شده است، انگیزهشان برای مشارکت سیاسی پایین میآید. اینکه چرا اینقدر فضا هم برای تندروهای آنها فراهم شده را جاهای دیگر باید جواب دهند، من هم درباره این موضوع سوال دارم اما هیچ وقت به پاسخ آن نرسیدهام. اینها کشور را به جایی رساندهاند که الان میبینیم بعد از نزدیک به 5 دهه، وضعیت اینطور شده است.
امیررضا واعظ آشتیانی: آنهایی که نماینده مجلس هستند، در این مسیر از حق و حقوق نمایندگیشان استفاده میکنند. آنهایی هم که خارج از مجلس هستند . به عبارتی فعال سیاسی محسوب میشوند، اگر حرفی بزنند که جنبه تهمت داشته باشد، مدعیالعموم باید به آن حرف و اتهام ورود کند و اینطور نباید باشد که کسی بدون سند و مدرک حرفی را بزند و برخوردی هم با او نشود. همین چند وقت پیش شاهد بودیم که آقای کواکبیان یک مطلبی را مطرح کرد، مدعیالعموم او را خواست و نتوانست مدارک ارائه بدهد. باید جلوی این مسائل گرفته شود و هر کسی که بدون سند و مدرک حرف زد، باید مؤاخذه شود.
اینگونه نیست که یک عده بیایند، آمارهای غلط بدهند و یا تحلیلهایی را ارائه کنند که نشانهای از ادب و نزاکت سیاسی در آن نباشد. این دسته از افراد باید پاسخگو باشند. اینکه کسی بخواهد آمارسازی کند، حرف بیمورد بزند و خدمات یک سازمان و یا دولتی را زیر سوال ببرد و جو روانی ایجاد کند، اصلاً موضوع پسندیدهای نیست و باید با برخورد هم روبهرو شود. اینکه بخواهند گزینشی با موضوع برخورد کنند را منصفانه نمیدانم. امیدوارم ما روزی در گفتمانهایمان رعایت انصاف و ادب را داشته باشیم و در عین حال بهدنبال حل مشکلات مردم باشیم.