روایت محمد فاضلی از هوشمندی حکمرانی: نظام حکمرانی هوشمند نبوده و نیست
محمد فاضلی نوشت: واقعیت این است که نظام حکمرانی هوشمند نبوده و نیست. نظام حکمرانی در این کشور برای اندازهگیری، پردازش، تحلیل، تصمیمسازی و تصمیمگیری بهموقع و مناسب برای مواجهه با فرایندهای کُندرو سازماندهی نشده است. اگر نظام حکمرانی ملزومات درک چنین فرایندهایی را خلق نکند، موریانههای بیشتری بنیانهای زندگی مسالمتآمیز را ذره ذره از بین میبرند و بحرانهایی شبیه بحران آب، بیشتر و بیشتر دامنگیر زندگی ایرانیان میشوند.

به گزارش هممیهن آنلاین، محمد فاضلی در کانال تلگرامیاش نوشت:
اگر از شما بپرسند میزان هوش یا سطح هوشمندی نظام حکمرانی را چگونه اندازه میگیرید، چه پاسخی خواهید داد؟ پاسخ من به این سؤال خیلی روشن است: هوشمندی هر حکمرانی را باید بر اساس پاسخ آن به فرایندهای کُندرو شناخت و اندازه گرفت. بخش مهمی از هوشمندی یا بیهوشی حکمرانی در همین یک خط پاسخ نهفته است.
فرایندهای کُندرو آن نوع فرایندهایی هستند که بسیار تدریجی، با ایجاد تغییرات ناملموس در کوتاهمدت اما با اثرات بزرگ در درازمدت، عمل میکنند. چند نمونه از فرایندهای کُندرو را مرور کنیم. تغییر اقلیم و گرم شدن کره زمین، فرایندی کُندرو است که در طول چند دهه، به تدریج حدود ۱ تا ۲ درجه سلسیوس بر میانگین دمای برخی کشورها و مناطق افزوده است. افزوده شدن ۲ درجه میانگین دما در طول ۳۰ سال به معنای اضافه شدن سالیانه ۰.۰۷ درجه سلسیوس دما است. این میزان افزایش دما اثرات آنی ندارد، اما به تدریج باعث تغییراتی مهیب میشود.
افزایش دما سبب میشود به تدریج بارشها کاهش یابد، و بارشهای برف نیز به باران تبدیل شود. در ضمن، افزایش دما سبب ذوب شدن یخچالهای طبیعی شده و ذخیره آبی را کاهش میدهد. تغییر بارش از برف به باران، باعث تغییرات بزرگ در رژیم روانآبها و رودخانهها شده، بر ذخیره سدها اثر میگذارد. افزایش تدریجی دما، تبخیر از پشت سدها را بیشتر کرده، بر پوشش گیاهی هم اثر میگذارد. بهرهوری محصولات کشاورزی را کم کرده و نیاز آبی آنها را هم افزایش میدهد. افزایش دما، در صورتی که با پاسخ مناسب در معماری ساختمانها مواجه نشود، نیاز به وسایل سرمایشی را افزایش داده و نیاز به انرژی برق را بیشتر میکند. فهرست تغییرات ناشی از افزایش تدریجی دما را میتوان بسیار بیشتر کرد اما برای بحث ما در همین حد کفایت میکند.
حکمرانی هوشمند که به ابزارهای سنجش تغییرات اندک و تدریجی مجهز است (سطح فناورانه)، به دانش و نیروی انسانی ضروری برای درک این تغییرات دسترسی دارد (سطح نیروی انسانی)، ساختار سازمانی و نظام نهادی آن برای پردازش و تحلیل چنین دادههایی آمادگی دارد (ظرفیت نهادی)، و در سطح سیاسی میز کار تصمیمسازان و تصمیمگیران آن با دستورکارهای قلابی، غیرواقعبینانه و انحرافی پر و شلوغ نشده و مدیران و حکمرانانش وقت و تمرکز کافی برای پرداختن به خروجیهای سطوح فناورانه، انسانی و نهادی را دارند، میتواند تغییرات ناشی از فرایندهای کُندرو را درک کرده و به تدریج در برابر آنها واکنش مناسب نشان دهد. اما وقتی این قابلیتها در دسترس نباشد، تغییرات تدریجی مثل تغییر اقلیم و گرمایش زمین، بنیانهای استواری ظرفیت زیستپذیری سرزمین را تضعیف میکند در حالی که خواجگان همه در بند نقش ایوانند.
من ۱۲ سال پیش از مفهوم «همآیندی بحرانها» در وصف روند حرکت ایران استفاده کردم. منظورم این بود که همه بحرانهایی که در کشورهای دیگر به صورت مجزا و در مقاطع زمانی مختلف بروز کرده یا میکنند، در ایران امروز با هم رخ داده یا خواهند داد و به عبارتی همآیند و همگرا میشوند. نقطه اشتراک همه آن بحرانهایی که به سوی ایران امروز همآیند شدهاند، کُندرو بودن آنهاست. بحران در صندوقهای بازنشستگی، فرونشست زمین، ناترازی انرژی، ناترازی بانکی، بحران آب، بحران در روندهای سیاست خارجی، زوال منابع مالی دولت، تضعیف سرمایه اجتماعی، نابودی آبخوانها و کسری تجمعی مخازن آب زیرزمینی، تشدید آلودگی هوا و گشوده شدن رخنههای بزرگ در حفاظهای امنیتی، هیچ کدام فرایندهایی یکباره نبودهاند. همه اینها به تدریج و تحت فرایندهای کندرو رخ دادهاند.
واقعیت این است که نظام حکمرانی هوشمند نبوده و نیست. نظام حکمرانی در این کشور برای اندازهگیری، پردازش، تحلیل، تصمیمسازی و تصمیمگیری بهموقع و مناسب برای مواجهه با فرایندهای کُندرو سازماندهی نشده است. اگر نظام حکمرانی ملزومات درک چنین فرایندهایی را خلق نکند، موریانههای بیشتری بنیانهای زندگی مسالمتآمیز را ذره ذره از بین میبرند و بحرانهایی شبیه بحران آب، بیشتر و بیشتر دامنگیر زندگی ایرانیان میشوند.