| کد مطلب: ۴۰۰۱
آینده یک اتحاد

آینده یک اتحاد

ارزیابی سه کارشناس سیاسی از چشم‌انداز روابط اصول‌گرایان و دولت سیزدهم

ارزیابی سه کارشناس سیاسی از چشم‌انداز روابط اصول‌گرایان و دولت سیزدهم

با گذشت نزدیک به 18ماه از آغاز به کار دولت سیزدهم به ریاست سیدابراهیم رئیسی، عملکرد دولت و وجود مشکلات اساسی در کشور به‌خصوص در حوزه‌های اقتصادی و اجتماعی، در کنار تحقق نیافتن وعده‌های مطرح‌شده توسط رئیس دولت، باعث‌شده این گمانه‌زنی روزبه‌روز بیشتر شود که به مرور موج حمایت‌های اصول‌گرایی از دولت رئیسی کم‌کم رو به کاهش گذاشته شود و برخی از طیف‌های اصول‌گرایی سعی کنند خود را از مشکلات کشور جدا کرده و نقشی برای خودشان در مسیر ایجاد بحران‌های جاری کشور قائل نشوند و با خروج از لیست حامیان دولت، به صف منتقدان عملکرد کابینه اضافه شوند و روبه‌روی دولت قرار بگیرند. موضوعی که می‌تواند به‌طور آشکار طی ماه‌های آینده در فضای سیاسی کشور بروز کند و شاید در جریان انتخابات سال آینده مجلس دوازهم خود را به‌صورت واضح‌تری نشان دهد و حتی باعث شود در جریان اصول‌گرایی، تقابل بین حامیان دولت ابراهیم رئیسی و منتقدان اصول‌گرای دولت اوج گیردو عملا آنها را روبه‌روی هم قرار دهد. در این زمینه، خبرنگار هم‌میهن برای نظرخواهی این شماره به سراغ حسین نورانی‌نژاد، عضو شورای مرکزی و قائم‌مقام دبیرکل حزب اتحاد ملت، حمیدرضا ترقی، عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی و ناصر ایمانی، تحلیل‌گیر اصول‌گرا رفته است و نظر آنها را درباره احتمال بروز شکاف در جریان اصول‌گرایی در آستانه انتخابات مجلس به دلیل بروز وضع موجود و مشکلات و بحران‌های مبتلا به جامعه جویا شده است.

۱. ارزیابی شما از ترکیب و موقعیت کنونی دولت رئیسی چیست و کدام‌یک از طیف‌های جریان اصولگرا در آن حضور پررنگ‌تری دارند؟

حسین نورانی‌نژاد: جبهه پایداری، جریان اصلی و محوری در دولت، به‌خصوص در حوزه سیاسی است. البته این جریان فعال مایشاء نیست و رقابت میان طیف پایداری نزدیک به سعید جلیلی و جریان دیگر با رهبری محمد مخبر در دولت سیزدهم در جریان است. تیم قالیباف با تاثیرگذاری اصولگرایان شورای ائتلاف (طیف نزدیک به آقای حدادعادل) هم هستند که آنها هم از یک طرف در دولت نمایندگانی دارند که با آقای رئیسی کار می‌کنند و از سوی دیگر احساس می‌کنند که می‌توانند آلترناتیو دولت رئیسی باشند. این جریان بعد از وقایع اخیر تقویت شده است.
ناصر ایمانی: آقای رئیسی از همان اول و از زمان تشکیل کابینه این بنا را داشت که دولت سیزدهم به‌طور پررنگ هیچ‌یک از طیف‌های مطرح اصول‌گرایی را در کابینه خود همراه نداشته باشد، برای همین هم نمی‌توان به صورت علنی گفت که در ترکیب دولت فعلی از فلان طیف اصول‌گرایی این شخصیت‌ها حضور دارند و این شخصیت‌ها در اکثریت دولت سیزدهم هستند. اما برخی اخبار وجود دارد که براساس آنها می‌توان گفت نه به‌صورت آشکار بلکه در لایه‌های غیرمشهود کابینه دولت سیزدهم، جریان موسوم به جبهه پایداری حضورشان پررنگ‌تر از سایر جریان‌های اصول‌گرایی هستند، البته اینکه چقدر این اخبار قابل اعتنا است، فعلا درباره آن اظهارنظر نمی‌کنم، اما همانطور که گفتم این نشان وجود دارد که جبهه پایداری در لایه‌های دوم دولت به‌صورت غیرآشکار، حضوری پررنگ‌تر در مقایسه با دیگر طیف‌های اصول‌گرا دارد. اما درباره اینکه ارزیابی از موقعیت کنونی دولت چگونه است، نیاز به فرصتی جداگانه و بحثی مفصل دارد و می‌توان درباره آن به اندازه یک کتاب تحلیل داشت و سخن گفت.
حمیدرضا ترقی: از زمان تشکیل دولت سیزدهم و به‌خصوص طی این چند ماه اخیر، با توجه به چالش‌های داخلی، خارجی و توطئه‌هایی که از سوی بیگانگان در برابر دولت اعمال شده و بخشی از این چالش‌ها همچنان ادامه دارد، عملکرد دولت را به‌صورت کلی در خیلی از مسائل می‌توان عملکردی جهادی دانست. دولت سیزدهم طی این مدت توانسته است بخش قابل‌توجهی از مشکلات کشور را در حوزه‌های مهمی حل کند اما مردم به‌طور طبیعی حل مشکلات را وقتی لمس خواهند کرد که این حل شدن را در سفره روزمره خود احساس کنند، اما چون حل مشکلات در سفره مردم احساس نشده است، خیلی توجهی به تلاش‌های دولت در جهت بررسی و رفع مشکلات اساسی کشور نخواهد شد. این عدم توجه به حل مشکلات در حالی است که با اقدامات دولت سیزدهم طی 18 ماهی که روی کار بوده است، مشکلات بزرگی مانند بدهی‌های دولت‌های قبل به قشرهای مختلف مردم حل شده است، در جهت افزایش حقوق و مستمری نیازمندان رشد خوبی شکل گرفته است و بحران‌های مختلف آبی که برخی از استان‌های کشور با آن دست به گریبان بودند هم با تدابیر و برنامه‌های دولت حل‌وفصل شده است؛ اما متاسفانه در سفره مردم چندان محسوس نبوده است. در ادامه راه هم، اگر دولت بتواند با سیاست‌های اقتصادی که در نظر دارد و آنها را دنبال می‌کند و آثاری که از حذف ارز ترجیحی به اقتصاد وارد شده و خواهد شد، مسیر را ادامه دهد؛ نظر کارشناسان داخلی و خارجی این است که شاخص‌های سال آینده در کشور به سمت مثبت شدن پیش خواهد رفت و ما شاهد حل بخش دیگری از مشکلات توسط دولت سیزدهم به ریاست آقای رئیسی خواهیم بود. البته همین الان و با گذشت 18 ماه از فعالیت دولت هم بخشی از این شاخص‌ها به سمت مثبت شدن حرکت کرده است، اما همانطور که گفتم به علت وجود برخی مشکلات فعلا این حرکت‌ها برای مردم قابل لمس نیست که به نظر می‌رسد با گذشت زمان این موضوع هم حل خواهد شد. کارشناسان اقتصادی و حتی کارشناسان بین‌المللی مثل صندوق بین‌المللی پول، امیدواری‌شان نسبت به بهبود شرایط کشور نشان‌دهنده این است که می‌توان به حل مشکلات امیدوار بود. ولی اینکه بخواهیم بگوییم کدام طیف اصول‌گرا در دولت سیزدهم اکثریت دارند و دولت بیشتر در اختیار این جریان اصول‌گراست، مسئله مهمی برای کشور نیست که بخواهیم درباره آن بحث کنیم.

۲. رویکرد اصولگرایان در قبال دولت تاکنون چگونه بوده و با توجه به عملکرد و موقعیت فعلی آن، آیا رویکرد حمایتی اصولگرایان ادامه می‌یابد یا دچار شکاف می‌شوند؟

حسین نورانی‌نژاد: رویکرد حمایتی آنها تا ابتدای تابستان امسال و زمان جراحی اقتصادی و حذف ارز ترجیحی بیشتر بود. در این بین مسئله کالابرگ یک نقطه عطف بود که مجلس و اصولگرایان بر سر آن مقاومت و دولت را وادار به عقب‌نشینی کردند. بعد از وقایع اخیر هم این روند شدت گرفت. آقای قالیباف با بحث حکمرانی نو رسما واگرایی را کلید زد. از طرف دولت هنوز نشانه‌ای که بخواهند با آنها برخوردی داشته باشند، دیده نمی‌شود. البته ظاهرا تذکراتی را آقای قالیباف دریافت کرد که مدتی است با شدت اولیه بحث حکمرانی نو ادامه نمی‌دهد. شاید هم این مسئله به ضعف گفتمانی او و تیمش بازگردد. گاهی واژه‌ای را مطرح می‌کنند اما بعدا از تبیین آن عاجز می‎‌مانند. درباره تیم‌های نزدیک به احمدی‌نژاد هم گفته می‌شود که در شهرستان‌ها برای به‌دست گرفتن مجلس آینده فعال شده‌اند. به نظر من ابتدای سال بعد و آغاز رقابت‌های مجلس محل اختلافات اصلی آنهاست؛ همان اتفاقی که در انتخابات مجلس دهم نطفه پایداری را گذاشت و اختلاف میان آیت‌الله مهدوی‌کنی و آیت‌الله مصباح باعث تشکیل جبهه پایداری شد. به‌یک‌معنا ما وقتی از حمایت اصول‌گرایان صحبت می‌کنیم، باید از حمایت کلیت حاکمیت حرف بزنیم، چون الان ما با حاکمیت یکدست اصول‌گرا مواجه هستیم و این بحث اختلاف که مطرح می‌کنیم، اختلافات درون‌طیفی و درون‌جریانی است. برای مثال، می‌بینیم صداوسیما حمایتی که از مجلس و به‌خصوص دولت انجام می‌دهد؛ تقریبا بی‌سابقه و درست خلاف رفتاری است که با دولت آقایان خاتمی و روحانی داشته‌اند. الان شبکه‌های تلویزیونی در خدمت تبلیغات دولت هستند و نهادها به‌رغم همه ناکارآمدی، از دولت حمایت می‌کنند. به نظر می‌رسد جریان‌های مختلف اصول‌گرا متوجه این هستند که هسته اصلی حاکمیت برای توفیق دولت رئیسی عزم را جزم کرده، اما اینکه به‌رغم همه حمایت‌ها دولت توفیقی نداشته، بعید نیست که در آینده به فکر این بیفتند که در مقابله با نارضایتی‌ها این حمایت کاهش پیدا کند و ما کم‌کم موج انتقادی را از درون خودشان ببینیم. چیزی که باعث شد در این مدت، شکاف‌های داخلی اینها مقداری پر شود و ما شاهد این حمایت یکدست از دولت باشیم، شدت گرفتن اعتراضات مردمی بود، زیرا از اعتراضات که بخشی از آنها رادیکال هم بوده، ترسیده‌اند.
ناصر ایمانی: نمی‌خواهم بگویم به جریان اصول‌گرایی نقدهای جدی وارد نیست، اما در یک زمینه خاص این موضوع را می‌گویم که جریان اصول‌گرایی در گذشته نشان داده است که استقلال‌اش از دولت‌ها و حمایت از آنها نسبت به جریان اصلاح‌طلبی بیشتر بوده است. اگر دقت کنیم در دولت آقایان خاتمی و روحانی که اصلاح‌طلبان سر کار بودند، میزان انتقاد از عملکرد این دولت‌ توسط اصلاح‌طلبان به‌مراتب کمتر از انتقاداتی بود که از دولت احمدی‌نژاد توسط اصول‌گراها صورت می‌گرفت. از اواخر دوره اول احمدی‌نژاد، انتقادهای قابل‌توجهی توسط اصول‌گرایان شکل گرفت و در دولت دوم او هم اصول‌گرایی کاملا رودرو با او ایستاد. از این جهت جریان اصول‌گرایی آزاد‌تر از جریان اصلاح‌طلب است. همه دولت‌هایی که سرکار می‌آیند تا یک مدتی که دولت مستقر شود و سیاست‌هایش را اجرا کند، نقادی‌ها کمتر است، اما از یک مدت که بگذرد، نقادی‌ها شکل تندتری به خود می‌گیرد و درباره دولت آقای رئیسی هم همین قاعده پابرجا خواهد بود و احساس می‌کنم نقادی‌ها درباره عملکرد دولت در حال آغاز شدن است و حداقل اینکه دفاع همه‌جانبه در حال تضعیف شدن است. فکر می‌کنم در مدت باقی‌مانده تا پایان دولت، اگر جریان به همین شکل باشد حتما انتقاد‌های جدی را از سوی اصول‌گرایان شاهد خواهیم بود.
حمیدرضا ترقی: تا الان که نزدیک به 18ماه از عمر دولت سیزدهم گذشته، رویکرد اصول‌گرایان در قبال دولت آقای رئیسی رویکردی حمایتی و نقادانه بوده است. هیچ‌وقت اصول‌گرایان نسبت به دولتی که منتسب به آنهاست تعصب تشکیلاتی نداشته‌اند و نخواهند داشت که براساس این تعصب صرفا از دولت حمایت کرده و هیچ ایرادی به عملکرد دولت نداشته باشند. کما اینکه برای مثال در مجلس یازدهم می‌بینیم که هم دولت را نقد می‌کنند و هم برای رفع مشکلات کشور به دولت سیزدهم کمک کرده و در آینده هم کمک خواهند کرد. اصول‌گرایان در مجموع همین هستند و موضع حمایت صرف و بدون قید و شرط از دولت ندارند و در نقدشان هم سعی دارند منصفانه و در راستای پیشرفت کشور و حل مشکلات عمل کنند.

۳. آیا انتخابات مجلس دوازدهم فرصتی برای بروز دسته‌بندی جدید اصولگرایان حامی و منتقد دولت خواهد بود؟

حسین نورانی‌نژاد: انتخابات مجلس دوازدهم به احتمال زیاد باعث بروز اختلافات جدید خواهد شد و تا اینجا که مشاهده می‌کنیم، اصول‌گرایان سه طیف خواهند شد. 1- حامیان دولت (جبهه پایداری و جریان‌هایی که در دولت احمدی‌نژاد مدیریت‌ها را در اختیار داشتند) که سعید جلیلی هم در اینجا تعریف می‌شود. 2 - اصولگرایان سنتی با رهبری علی لاریجانی3 - جریان شورای ائتلاف که تاکنون آقایان قالیباف، حداد عادل، زاکانی و فدایی با هم یکی هستند. اما اختلافات زیادی هم بین آنها وجود دارد. در واقع ائتلاف قالیباف و زاکانی خیلی شکننده است. همان‌طور که در شهرداری و شورای شهر تهران هم ستیز این دو جریان با هم را شاهد بودیم. اما ائتلاف زاکانی و حداد عادل و فدایی تا حدی مستحکم‌تر است. اما به هرحال یک بخشی از این طیف‌بندی‌ها هم به سمت این خواهد رفت که رئیس مجلس آینده چه کسی خواهد شد. هر کدام از این سه طیف، یک گزینه باید داشته باشند و حول این گزینه هم ائتلافات شکل خواهد گرفت. یعنی تیم دولتی‌ها باید بپذیرند که رئیس آینده مجلس، قالیباف باشد. در غیر این صورت ممکن است سراغ رئیس جدیدی از میان خودشان برای مجلس بروند. البته در این موضوع، زمزمه‌هایی هم وجود دارد که از نیکزاد استفاده کنند. طیف راست سنتی با لاریجانی و باهنر هستند و طیف شورای ائتلاف اگر از قالیباف جدا شود و گزینه نهایی این شورا، رئیس فعلی مجلس نباشد، برای مجلس یازدهم قالیباف افتادنی است. البته تا اینجا اینطور به نظر می‌رسد که قالیباف همچنان گزینه این طیف برای ریاست مجلس است. اگر اینها از قالیباف جدا شوند با لاریجانی و طیف میانه ائتلاف نخواهند کرد. این امکان هم از سمت دیگر وجود دارد که طیف میانه گزینه دیگری را غیر از علی لاریجانی برای پرچمداری جلو بیاورند که ائتلاف قوی‌تری شکل بگیرد. به این معنا که مثلا افرادی مثل ابوترابی‌فرد یا مصباحی‌مقدم و پورمحمدی و امثال اینها و همچنین جامعه روحانیت مبارز هم که مدتی است در حاشیه قرار گرفته، فعال خواهند شد. چون اختلاف اصلی و بزرگ این است که آیا لیست وحدتی که در جریان انتخابات مجلس یازدهم در سال 98 بسته شد و در آن مرتضی آقاتهرانی ذیل اسم محمدباقر قالیباف قرار گرفت، تکرار خواهد شد؟ اینطور به نظر می‌رسد که جبهه پایداری که دولت را هم در دست گرفته است، به این راحتی تن به این ائتلاف نخواهد داد. لذا طیف قالیباف ناچار خواهند شد ائتلاف بزرگتری را برای انتخابات مجلس آینده شکل دهند تا براساس آن در بازی‌های بزرگ قدرت باقی بمانند.
ناصر ایمانی: احتمال این موضوع و به‌وجود‌آمدن دسته‌بندی‌های جدید برای مجلس دوازدهم و انتخابات پیش‌رو زیاد است. اولا خود انتخابات که به‌وجود می‌آید، یکسری افراد به‌خاطر مطرح کردن نام خودشان یا طیف‌شان مواضع آوانگارد خواهند گرفت. این موضوع همیشه وجود داشته است و در آینده هم خواهد بود و تنها مربوط به این دوره و انتخابات مجلس آینده نیست. یکی از دلایلی که می‌گویم نقادی‌ها جدی‌تر خواهد شد؛ هم به‌خاطر عملکرد دولت سیزدهم است و هم به‌خاطر موضوع انتخابات مجلس دوازدهم خواهد بود. البته انتخابات آتی مجلس از حیث تحولات اجتماعی که وجود دارد واقعا یکی از انتخابات‌های مبهم خواهد بود و یک موضوع پیچیده‌ای است و در انتخابات مجلس دوازدهم این موضوع هم به دیگر مسئله‌ها اضافه خواهد شد، یعنی نقادی‌ها در مورد عملکرد دولت جدی‌تر خواهد شد و از طرف دیگر انتخابات مجلس هم به این نقادی‌ها اضافه خواهد شد و این احتمال هم وجود دارد که شاهد طیف‌بندی‌های جدیدی در جریان اصول‌گرایی در جریان این انتخابات باشیم. علاوه بر این، تحولاتی که طی چند ماه گذشته در کشور در جریان بوده است، می‌تواند آغازگر یک دسته‌بندی جدید در جریان اصول‌گرایی باشد.
حمیدرضا ترقی: به‌طور طبیعی عملکرد همه دولت‌ها بر نوع آرایش سیاسی آینده کشور تاثیر خواهد داشت و این موضوع درباره دولت سیزدهم و انتخابات پیش‌رو در مجلس دوازدهم هم صدق خواهد کرد. اما واقعیت این است که از الان زود است که بتوانیم ترسیم کنیم که آرایش سیاسی برای انتخابات مجلس دوازدهم چگونه خواهد بود. هنوز فرصت زیادی برای دولت تا زمان برگزاری انتخابات مجلس آینده باقی مانده است که در این زمان بخش زیادی از اقدامات، وعده‌ها و تعهداتی که به مردم داده را جامه‌عمل بپوشاند؛ عملی شدن این موضوع تاثیر قابل‌توجهی بر آرایش سیاسی خواهد داشت.

۴. اصولا غیرحزبی بودن دولت‌ها در ایران (در دوره‌های مختلف) چه پیامدهای منفی‌ای بر جناح‌های همسو و حامی آن دارد؟

حسین نورانی‌نژاد: درباره این موضوع دو عامل مهم خواهد بود؛ یکی شفافیت و دیگری پاسخگویی است که در ذات جریان اصول‌گرایی نیست؛ اصولا اینها به موضوعاتی مثل حقوق شهروندی و حکمرانی خوب اعتقادی ندارند. از سمت دیگر، اینکه جریان‌های حزبی شفاف نیستند و مرتب تحت عناوین و ائتلاف‌های مختلف تغییر می‌کنند، منجر به این شده که جریان منسجم حزبی که پاسخگوی ادعاها و مواضع قبلی باشد، وجود نداشته باشد و ما با یکسری افراد و محافل که تغییر نام می‌دهند، روبه‌رو هستیم که به دلیل پیچیدگی‌ای که دارند، علاقه‌مندی چندانی هم برای مخاطب ایجاد نمی‌کنند. برخلاف گذشته که آرایش نیروها در بین جریان‌های اصلاح‌طلب و اصول‌گرا مورد توجه حداقل بخش سیاسی افکار عمومی بود، در حال حاضر طیف‌بندی درونی جریان‌های اصول‌گرا توجهی را در بین افکار عمومی ایجاد نمی‌کند، زیرا بین آنها اختلاف مبنایی وجود ندارد و اختلاف بر سر برخورداری از سفره قدرت است. مبانی همه اینها مشترک است و چیزی که منتقدان با آن مشکل دارند همین مبانی است. شباهت‌های این طیف‌ها زیاد است و اختلاف بر سر بهره بردن از منابع مبتنی بر محافل رفاقتی و نه فکری و سیاسی است. در بین این طیف‌ها جریان دموکراسی‌خواه و آزادی‌خواه وجود ندارد، جریان عدالت‌خواه هم که از آنها جدا شده است. در این شرایط انتظار می‌رود که دست‌کم یک نیروی توسعه‌گرا با بقیه تمایز ایجاد کند، اما متاسفانه در این جریان بسته و ایدئولوژیک و رانتی، یک جریان توسعه‌گرای اقتدارگرا هم دیده نمی‌شود. اگر هم از بین گرایش‌های راست کسی علاقه‌مند توسعه بوده، خودبه‌خود به احزاب خارج از شمول اصولگراها مانند حزب اعتدال و توسعه یا کارگزاران کشیده می‌شوند. حتی جریان قالیباف هم توسعه‌گرا محسوب نمی‌شود، بلکه حداکثر طیف مدیر پروژه‌ای هستند و این تفاوت عمیقی با توسعه‌گرایی دارد، زیرا مبانی فکری اصولگرایان ضدتوسعه و در بهترین حالت، بی‌تفاوت نسبت به مسئله توسعه است. این عدم صورت‌بندی حزبی آنها در نبودِ توجه افکار عمومی باعث شده تا عدم شفافیت و پاسخگو نبودن تشدید شود. البته آنها نیروهایی دارند که عنایتی به مسائل حزبی دارند، مثلا برخی از نیروهای نزدیک به موتلفه، یا افرادی مانند آقای باهنر و تا حدی لاریجانی، گاهی به‌صورت ضمنی عنایتی به مسائل حزبی داشته‌اند، منتها با تضعیف این جریان‌ها و دست بالا پیدا کردن طیف‌های تندروتر که هیچ باوری به مسائل تشکیلاتی و پاسخگویی و نهادسازی ندارند، این معضل تشدید شده است.
ناصر ایمانی: این سوال به اساس مسئله تحزب در ایران برمی‌گردد. این موضوع هم درباره دولت‌ها و هم درباره مجالس صدق می‌کند. الان انتخابات‌ها در ایران به شکلی است که احزاب به‌عنوان حزب نمی‌توانند شرکت کرده و کرسی بگیرند، در این زمینه نظرات مختلفی مطرح است که وارد آن نمی‌شویم. برخی مخالف این هستند که احزاب کاندیدا معرفی کنند؛ این بحث کلی است، اما در کشور ما احزاب جایگاه قانونی برای حضور در قدرت ندارند و این خودش مشکلات عمده‌ای را ایجاد می‌کند. البته برخی اعتقاد دارند که محاسنی هم دارد. اما اینکه هیچ دولت حزبی‌ای نداشته باشیم، ممکن است صدق نکند، کما اینکه ممکن است دولت آقای خاتمی یا روحانی را حزبی بدانیم اما رسما حزبی نبودند؛ نتیجه این خواهد شد که هیچ حزب و گروهی مسئولیت دولت و مجلسی را بر عهده نخواهد گرفت و این یکی از معایب جدی است.
حمیدرضا ترقی: ما تا الان دولت‌های آقایان خاتمی و روحانی را داشته‌ایم که حزب، دولت را اداره کرده، دولت آقای خاتمی را جبهه مشارکت اداره می‌کرد و دولت روحانی هم توسط حزب عدالت و توسعه اداره می‌شد، پس این دولت‌ها حزبی بوده‌اند و نیروهای درون دولت هم معمولا از همان حزب چیده شده‌اند، منتها دولت اصول‌گرا هنوز به این باور نرسیده‌اند که به‌صورت حزبی کارشان را اداره کنند. همین مسئله باعث شده در چیدمان دچار مشکل شوند و ممکن است شایسته‌سالاری در همه موارد تحقق پیدا نکند و بعضا در چیدمان نیروها به سرمایه اجتماعی کم‌توجهی شود. لذا نوعا در دولت‌های اصول‌گرا، ما خیلی رفتار حزبی را مشاهده نکرده‌ایم، این یک نقص است و به نظر می‌رسد باید برطرف شود، هرچه بتوانند از نیروهایی که در احزاب مورد قبول رشد پیدا کرده‌اند و تخصص موردنظر را دارند و آزمایش داده‌اند و البته از این آزمایش هم موفق خارج شده‌اند، استفاده کنند، می‌توانند به دولت و حل مشکلات کشور کمک کنند.

دیدگاه

ویژه سیاست
سرمقاله
آخرین اخبار