| کد مطلب: ۳۰۷۳۱

ابهام‏ زدایی از یک مفهوم / بررسی وفاق و نسبت آن با امروز و آینده ایران

انجمن ایرانی اخلاق در علوم و فناوری با همکاری انجمن ایرانی تاریخ اجتماعی علم و فناوری و اتحادیه انجمن‌های علوم اجتماعی ایران اقدام به برگزاری سلسه‌نشست‌هایی با عنوان «وفاق و مسائل امروز و آینده ایران» کرده است که اولین نشست از این سلسه‌نشست‌ها روز یازدهم دی‌ماه در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.

ابهام‏ زدایی از یک مفهوم / بررسی وفاق و نسبت آن با امروز و آینده ایران

12 اصل اخلاقی وفاق

مصطفی معین وزیر علوم دولت اصلاحات

انجمن ایرانی اخلاق در  علوم و فناوری با همکاری انجمن ایرانی تاریخ اجتماعی علم و فناوری و اتحادیه انجمن‌های علوم اجتماعی ایران اقدام به برگزاری سلسه‌نشست‌هایی با عنوان «وفاق و مسائل امروز و آینده ایران» کرده است که اولین نشست از این سلسه‌نشست‌ها روز یازدهم دی‌ماه در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد؛

مصطفی+معین copy

نشستی که مدیریت و اجرای آن بر عهده هادی خانیکی (عضو هیئت علمی رشته علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطیایی) بود و مصطفی معین (وزیر علوم دولت اصلاحات)، حسین سراج‌زاده (عضو هیئت علمی جامعه‌شناسی دانشگاه خوارزمی)، ابوالفضل دلاوری (عضو هیئت علمی علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی) و حمید بهلولی (استاد سیاست‌گذاری دانشگاه تهران) سخنران‎‌های این نشست بودند. آنچه در زیر می‌خوانید، محورهایی است که توسط سخنران‌ها در این نشست بیان شده است.

شرایطی که در کشور طی یک دهه اخیر شاهد هستیم، شرایطی وخیمی از جهات مختلف است. با وجود انزوای جهانی کشور، تحریم‌ها، فقر، تبعیض و نابرابری باعث شده سرمایه اجتماعی پایین بیاید، تحمل مردم کمتر و درگیری‌ها و خشونت‌ها بیشتر شود. این نشان می‌دهد در شرایط ویژه‌ای هستیم. در این شرایط ویژه با توجه به اضطراری که پیش آمد و به این دولت جدید تن دادند، «وفاق» اهمیت بیشتری پیدا کرد.

البته اینطور نیست که اولین بار از این زبان، موضوع وفاق مطرح شده باشد. حداقل تا جایی که من خبر دارم، در برخی جمعیت‌های فرهیخته، یکی از مشکلات مهم مسئله ایران بی‌اعتمادی و سرمایه اجتماعی به عنوان یکی از آفت‌های توسعه یاد شده است و در همین راستا مسئله وفاق و اهمیت آن مطرح بود اما رسانه‌ای نشده بود. به من پیشنهاد شده که درباره «ابعاد اخلاقی وفاق» حرف بزنم، زیرا وفاق اتفاقی نیست که فقط یک مسئله سیاسی باشد. 

صحبتم را با این شعر از حافظ شروع می‌کنم که می‌گوید: «آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است/ با دوستان مروت با دشمنان مدارا» در این بیت می‌توان فلسفه اساسی و اهمیت و چگونگی وفاق را پیدا کرد. وفاق به لحاظ واژه، اسم مصدری از باب مفاعله است و یک نوع رابطه دوطرفه را مطرح می‌کند و از این نظر بین وفاق و موافقت فرقی وجود ندارد.

لایه اخلاقی وفاق هم این است: «همکاری، اجماع و توافق داوطلبانه و آگاهانه افراد بر اصول و ارزش‌های اخلاق که لازمه زندگی اجتماعی است.» ما انسان هستیم، اجتماعی خلق شده‌ایم و در کشورمان احتیاج به وفاق یعنی جمع شدن افراد است، منتهی اینجا پیمان می‌بندند که در یک چارچوب اخلاقی دور هم جمع شوند و به حل مسائل و معضلات جامعه خودشان بیاندیشند. 

می‌توان مبانی اخلاق برای شکل‌گیری وفاق را در 12 اصل خلاصه کرد. به عبارتی افرادی که می‌خواهند وفاق را داشته باشند، باید حائز ویژگی‌ها و معیارهایی باشند:

1- احترام به کرامت انسانی: یعنی به رسمیت شناختن حقوق و استقلال دیگران، به رسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت برای آحاد جامعه و همزیستی مسالمت‌آمیز با دیگران سطح نظر از پیشینه، باورها و عقاید. 

2- برابری و عدالت: یعنی رفتار عادلانه با همه شهروندان باشد و اطمینان از اینکه همه شهروندان از حقوق و فرصت‌های برابر برای مشارکت در امور جامعه خودشان بهره‌مند باشد. 

3- همدلی و دلسوزی: این اصل برای افزایش اعتماد و احترام متقابل بین افرادی که عضو شبکه وفاق هستند، نیاز است. یعنی همدلی و اظهار محبت برای تشویق به میل سازش و همکاری برای هدف مشترک و خیر عمومی.  

4- پرهیز از خشونت: باید معتقد باشند که ما نیاز به عدم خشونت داریم و این موضوع از آسیب‌ها پیشگیری می‌کند. همچنین باید روش‌های مسالمت‌آمیز حل اختلافات را با انجام گفت‌وگو ترویج کرد و همچنین درک متقابل و مدارا و صلح‌طلبی به جای زور داشت.

5- ضرورت احترام متقابل و تسامح: که برای نیل به همزیستی مسالمت‌آمیز به آن نیاز است و پذیرش تفاوت‌ها و تلاش برای یافتن فرصت‌ها، اهداف و نقاط مشترک داشت. 

6- تاکید بر خیر عمومی برای تامین منافع مشترک: کمک باید برای به هم پیوستن جوامع باشد و اینکه منافع مشترک را بر منافع فردی و گروهی ترجیح داد. 

7- صداقت و شفافیت: یعنی اینکه انگیزه و رفتار ما در یک جهت باشند و هیچ تناقضی نداشته باشد. ما باید در همه امور اجتماعی، مدنی، سیاسی، حکومت و مدیریت، شفافیت داشته باشیم. الان شفافیت اصلی ضروری در مدیریت و اخلاق است و نباید با مردم پنهان‌کاری داشت. حکومتی که در آن شفافیت وجود داشته باشد، هر نوع سوءتفاهم و سوءبرداشت از آن برداشته می‌شود، پاسخگویی‌ها افزایش پیدا می‌کند و هیچ چیزی به فراموشی سپرده نمی‌شود. 

8- مسئولیت‌پذیری و پاسخگویی: یعنی پذیرش مسئولیت اقدامات و تعهدات خودمان از سوی همه و البته هر چه سطح مسئولیت بالاتر باشد، باید پاسخگویی بیشتری نسبت به جامعه داشته باشد. این موضوع باعث می‌شود انجام توافقات و رعایت استانداردهای اخلاقی بیشتر شود. 

9- همبستگی و مشارکت: یعنی اتحاد و حمایت متقابل در مواجهه با چالش‌های مشترک، همکاری برای تقویت احساسِ داشتن هدف و مسئولیت مشترک. 

10- به رسمیت شناختن استقلال و اراده آزاد افراد و گروه‌ها: یعنی رعایت داوطلبانه بودن عضویت آنها و رعایت آزادانه نظر دادن آنها بدون محدویت‌های غیرمنطقی و غیرقانونی و همچنین به استقلال افراد و گروه‌ها به لحاظ انتخاب تصمیم آگاهانه احترام گذاشت و همچنین باید به اصول دموکراسی باور داشت. همچنین باید بر هر نوع استبداد رای و خودکامگی در همه جایگاه‌ها ایستادگی کرد.

11- انجام آشتی و مصالحه: برای التیام زخم‌های مزمن گذشته و کدورت‌های قدیمی و جلوگیری از شکل‌گیری چرخه انتقام به این اصل نیاز داریم. 

12 – نسبیت فرهنگی و هنجاری: یعنی به رسمیت شناختن و احترام به هنجارهای اخلاقی که تنوع و تکثر فرهنگی کشورمان در رأس آن است. البته این موضوع باید در چارچوب اصول اساسی اخلاق و قانون اساسی باشد. 

موضوع بعدی که باید اشاره شود، سطوح و دامنه‌های وفاق است. وفاق یک واژه ارزشمند و فراتر از مرزبندی‌ها است. بنابراین وفاق با این نگاه دربرگیرنده آفاق و آرمان‌های بزرگ انسانی و الهی است، یعنی فراتر از مسائل و اختلافات سیاسی، در جهت رشد و تکامل اخلاقی آحاد جامعه باید حرکت کند. بنابراین عالی‌ترین سطح وفاق در یک جهان اخلاقی است و این جهان اخلاقی دارای ویژگی‌هایی است. این ویژگی‌ها را در 5 اصل می‌توان خلاصه کرد: 

1- داشتن صداقت و راستی: یعنی همان شعار اخلاقی آیین باستانی ما «پندار، گفتار و کردار نیک» اگر کوچکترین ناهماهنگی‌ی صورت گیرد، همان نفاق است. 

2- عمل به اصل طلایی اخلاق: به گونه‌ای با دیگران رفتار کنید که دوست دارید همانگونه با شما رفتار کنند. 

3- حقیقت‌طلبی: یعنی هیچ چیزی را ما برتر از حقیقت نبینیم و تن به هیچ مصلحت‌اندیشی ناحق ندهیم. 

4- عدالت‌خواهی: یعنی احترام به حقوق همه افراد، دفاع از حقوق مظلوم و ایستادگی و مخالفت در برابر ظالم که حق مظلوم را زیر پا می‌گذارد.

5- نوع‌دوستی: در فرهنگ ملی و مذهبی ما به نوع‌دوستی بیشترین تاکید شده و این افتخار ماست. در مجموعه حکمت‌های زرتشت پیامبر سه وظیفه بزرگ را تاکید می‌کند: اول – وظیفه تبدیل دشمن به دوست. دوم – تبدیل آدم‌های بد و تبهکار به آدم‌های خوب. سوم – تبدیل نادان به دانا.

پیش‌شرط برای حل منازعه

ابوالفضل دلاوری استاد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی

ابهام‌زدایی از مفهوم وفاق کار خوبی است اما انتظار اینکه ما به یک تعریف مشترک و اجماع معنایی برسیم، انتظار دور از دسترسی است. ما برای هم‌فهمی از هر چیزی، نیاز به سطح نسبتاً مشترکِ هم «دانش» و هم «تجربه زیسته» داریم و تا این دو نباشد، ما معنی واژگان را متفاوت می‌فهمیم. برای معنی کردن مفهوم وفاق، به تجربه زیسته خودم اشاره خواهم کرد. 

ابوالفضل+دلاوری copy

بنده به دلایل گرایش‌ها و گرفتاری‌هایی که برایم در ابتدای انقلاب پیش آمده بود، مدت مدیدی از عرصه سیاست فاصله گرفته بودم اما با بازگشت به دانشگاه و شروع تحصیلات تکمیلی، توجه‌ام به یک مسئله اساسی در سیاست ایران جلب شد و آن تنازعی بودن سیاست در ایران معاصر است و اینکه این تنازعی شدن سیاست، چه ویرانی‌هایی به بار آورده و چه سرمایه‌هایی بر باد داده است.

بنابراین در همین حوزه‌ها کار کردم و می‌توان گفت شاید حدود 35سال است در موضوع حل منازعه در عرصه سیاست مطالعه می‌کنم و می‌نویسم. در واقع دغدغه چند دهه من این بود که در این سیاست تنازعی دنبال حذف، تخریب و بلوکه کردن برنامه‌های دیگران هستند؛ این وجه قالب سیاست به‌خصوص در سال‌های پس از انقلاب است.  رویدادهایی اتفاق افتاد، مثلاً در دهه 70 اصلاحات مطرح شد اما دیدم که اصلاحات پروژه یک طرف دعوا بود. اصلاحات زمانی ممکن است که اجماعی در هیئت حاکمه برای تغییر باشد، اگر بنا باشد یک طرف دعوا اصلاحات را به‌عنوان پروژه خودش مطرح کند و آن طرف دعوا هنوز سیاست تنازعی دارد، مطمئن باشید به نتیجه نخواهد رسید.

چند سال دیگر یک نفر اعتدال را مطرح کرد اما باز به همان نتیجه رسیدم که همان داستان است. این مفاهیم لازم بود اما وقتی گفتمان یک طرف سیاست این می‌شود که توجهی به طرف مقابل نداشته باشد، دچار مشکل می‌شویم. اما زمانی که یک نفری آمد و بلافاصله بعد از ورود به عرصه انتخابات گفت «دعوا نکنیم» و بعداً سیاست وفاق شد، یعنی اینکه به طرف مقابل توجه می‌کند و این همان گمشده من در زبان، ادبیات و تاریخ سیاسی ما بود. اینجا بود که من احساس کردم باید ورود کنم چون این را پادزهر سیاست تنازعی دیدم که در مقابل سیاستی مطرح شد که طرفین فقط کارشان تخریب یکدیگر است و منافع ملی را وجه‌المنازعه کرده‌اند و منازعه را اصالت داده‌اند.

بحث دیگر این است که در همین تجربه زیستی اخیر ما از خرداد تاکنون، چه معنای میدانی و عملیاتی پیدا کرده و ما اسمش را چه چیزی می‌توانیم بگذاریم چون اگر اسم مناسبی نگذاریم، آن وقت انتظارات بی‌ربطی پیدا می‌کنیم. آن چیزی که اتفاق افتاده، وفاق و توافق نیست. توافق استراتژی در حل منازعه است که ویژگی‌اش این است که هر کدام از طرفین باید از بخشی از خواسته‌هایشان عبور کنند تا بتوانند به خواسته مهم برسند اما آن چیزی که طی ماه‌های اخیر اتفاق افتاده، هیچ موضوع مشخص و توافق صریحی نبوده است اما اتفاق‌هایی افتاده است.

به صورت ضمنی، اتفاقی که افتاده چیزی است که من اسمش را «کاهش سطح منازعه» می‌گذارم. این روشی در حل منازعه است که زمانی که طرفین هنوز به خودآگاهی کامل، روشن و شفاف نرسیده‌اند که بنشینند و حل منازعه کنند، یک طرف دعوا می‌فهمد که ادامه این وضع خیلی خطرناک است. کاهش سطح منازعه، استراتژی در مدیریت منازعه است و ما در این وضعیت هستیم و ما الان حتی در سیاست خارجی خودمان هم در این وضعیت قرار داریم که سطح منازعه را پایین بیاوریم.  کانون اصلی قدرت چند سالی است به این نتیجه رسیده که این رَه که می‌رود به ترکستان است و نشانه‌هایی از این هم وجود دارد. این یک وضعیت بسیار عجیب است که اصطلاحاً به آن «وابستگی به مسیر طی شده» می‌گویند، مانع از تغییر و اصلاح بوده است. سیستم در چند سال اخیر، اینقدر بحران‌های انباشته عینی داشته که بفهمد وضع خطرناک است.

انباشت بحران‌ها و در هم فرورفتن بحران‌ها و هم‌جهت شدن بحران‌ها، در تاریخ وحشتناک است. ما برای اولین بار به صورت روشن وارد مرحله مدیریت منازعه شده‌ایم و این شرایطی دارد و نیاز به ملزوماتی دارد که از این مرحله به مرحله حل منازعه حرکت کنیم. در وضعیت مدیریت منازعه، هدف اصلی کاهش سطح تنش است. ما در کاهش سطح تنش سه مرحله داریم:

1- یک طرف دعوا باید پیش‌قدم شده و برای این پیش‌قدم شدن باید از خیلی از اولویت‌هایش بگذرد و لازمه‌اش این است که زیر یک خم خیلی‌ها نرود. البته شاید آن طرف ماجرا هم زودتر این قضیه را شروع کرد، همانطور که آقای پزشکیان تایید صلاحیت شد و یا از سلامت انتخابات مراقبت کردند و یا در بحث ترکیب کابینه دیدیم.

2- اهداف مشخص و محدودی مطرح شده و بر سر آنها بحث و جدل شود و روی ارزش‌های اساسی نباید رفت زیرا ارزش‌های اساسی واکنش‌های شدید ایجاد می‌کند. مثلاً در موضوع عفاف و حجاب، منِ آکادمیک می‌گویم که این اصلاً قانون نیست اما آقای پزشکیان در مرحله کاهش منازعه، نمی‌گوید این قانون نیست، می‌گوید من نمی‌توانم آن را اجرا کنم.

3- گذار از وضعیت موجود سومین مرحله است. بحران‌های ما خیلی انباشته‌تر از این حرف‌هاست. سریع‌تر باید درباره برخی موارد تصمیم گرفت و سطح منازعه در منطقه و جهان را پایین آورد. 

نیروهایی که با هم جمع شده‌اند و مترصد ضربه‌های بزرگ به موجودیت این کشور هستند، خیلی بیشتر از این به ما نزدیک شده‌اند که آرام حرکت کنیم و ما وضعیت منحصربه‌فردی داریم. 

وفاق ملی از شعار تا عمل

حسین سراج‌زاده جامعه شناس و عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی

حسین سراج زاده copy

من نمی‌دانم آقای پزشکیان و تیم اطراف ایشان، درباره «وفاق ملی» چه فکر می‌کردند و منظور آنها از این مفهوم چه بود اما براساس شواهد و شناختی که ما از شخصیت آقای پزشکیان داریم، می‌دانیم که این فقط یک شعار مردم‌فریب در دوره انتخابات نیست. اگر اینطور باشد چند سوال مطرح می‌شود؛ اول اینکه، منظور ایشان از وفاق ملی چه بوده است و فکر می‌کنند راه‌های تحقق آن چیست؟ دوم اینکه، در بین تفسیرهای مختلفی که از این مفهوم مطرح می‌شود، کدام‌یک به نظر ایشان نزدیک‌تر است؟ سوم اینکه، با توجه به بار مفهومی و تاریخ و شناسنامه‌ای که کلمات و مفاهیم دارند، کدام تفسیر و معنی از وفاق ملی می‌تواند مناسب‌تر و درست‌تر باشد؛ و بالاخره اینکه، در شرایط امروزِ ایران چگونه می‌توان به سمت عملی کردن مفهوم شعار ملی حرکت کرد.

من با دو سوال اول کاری ندارم و موضوع بحثم نیست و تمرکزم روی این است که اگر به کلمه و شناسنامه آن دقت کنیم، چه استنباطی از این مفهوم قابل قبول‌تر است و اینکه در شرایط امروز ایران چگونه می‌توان آن را محقق کرد.  ما با دو مفهوم «وفاق» و «ملی» روبه‌رو هستیم. همه می‌دانیم که در لغت‌نامه، وفاق به معنای همدلی، همراهی، همسویی و توافق است اما با توجه به رشته خودم، اشاره‌ای داشته باشم که کلمه وفاق در بین جامعه‌شناسان یک سازه مفهومی است و فراوان به کار برده شده و معنی و مفهوم خاصی از آن مورد نظر است.

در بین کلماتی که در علوم اجتماعی به کار برده می‌شود، کلمات متداول در گفت‌وگوها فراوان است اما برخی از آنها یک معنی تخصصی پیدا می‌کند که وفاق یکی از آنهاست. این کلمه به یک گفت‌وگوی مجادله‌آمیز بین دو سنت نظری در جامعه‌شناسی برمی‌گردد که معروف به رویکرد و نظریه «وفاق» یا «اجماع» و رویکرد و نظریه «تضاد» هستند و هر کدام از آنها مفروضات هستی‌شناسانه متفاوتی دارند و متناسب با همین مفروضات، این مفهوم می‌تواند مطرح شود. در رویکرد یا نظریه‌های وفاقی، یک فرض هستی‌شناسانه درباره جامعه وجود دارد و این فرض این است که جامعه مجموعه‌ای از گروه‌های اجتماعی است که اینها هدف مشترکی را دنبال می‌کنند و ارزش‌های مشترکی را دارند و برای رسیدن به آن ارزش‌ها و اهداف مشترک، کوشش می‌کنند.

در واقع فرض بر این است که جامعه همواره یک هماهنگی دارد و گاهی این هماهنگی و وفاق به هم می‌خورد که حالت‌های آسیب‌شناسانه می‌شود. در رویکرد تضادی، فرض هستی‌شناسانه برعکس است؛ یعنی می‌گوید جامعه متشکل از گروه‌های مختلف است که اینها همیشه بر ارزش‌ها و منافع متعارض، دائم در حال جنگ و جدال هستند؛ منتهی اینطور نیست که به سمتی برود که تمامیت جامعه را به هم بزند.

در عین حال، گاهی این گروه‌ها بر سر موضوعاتی توافق می‌کنند و نتیجه این توافق‌ها حفظ جامعه می‌شود. آن چیزی که برداشت من است، این است که واقعیت جامعه، سازگاری‌ها با مفروضات هر دو نظریه دارد.  صرف‌نظر از اینکه این توافقی که از آن حرف می‌زنیم، ناشی از منافع و ارزش‌های مشترک باشد و یا ناشی از احساس تهدید و خطر باشد؛ بالاخره وضعیت‌هایی پیش می‌آید که این گروه‌های مختلف و متکثر و گاهی متعارض، بر یک مبناهایی با هم توافق می‌کنند.

با این فرض اگر بخواهیم به موضوع وفاق ملی که دکتر پزشکیان مطرح کرده، نگاه کنیم، به نظر می‌رسد طرح این شعار ناشی از حس تهدیدهای مشترکی است که جامعه ایران را تهدید می‌کند، یعنی مجموعه‌ای از مسائل، مشکلات و بحران‌ها که دولت و حکومت و همچنین جامعه و مردم، انگار احساس کرده‌اند جامعه در شرایطی بحرانی است.

با این مبنا بوده که این به‌عنوان شعار انتخاباتی مطرح شده است.  بعد از وفاق، مفهوم ملی آمده است. وقتی از ملت حرف زده می‌شود، ملت تعریف مشخصی دارد و لازم است به همه آحاد مردم که در یک سرزمین زندگی می‌کنند، توجه شود. اگر این وفاق، وفاق ملی است، معمولاً بر سر ارزش‌ها و اهداف مشترکی صورت می‌گیرد.

در یک ملت، ارزش‌هایی که می‌تواند بیشترین همراهی را ایجاد کند، باید دید چیست و به تعبیر دیگر، عام‌ترین ارزش‌های مشترک مورد قبول همه آحاد ملت چه چیزهایی هستند؟ به نظرم به چهار مورد می‌توان اشاره کرد که عام‌ترین ارزش‌ها و هدف‌ها هستند که مردم ایران باید بر روی آن توافق کنند؛ به این مفهوم که اگر توافق نکنند، تهدیدها و مخاطرات به راحتی برطرف نخواهد شد: 

1- حفظ و رعایت حقوق اساسی همه آحاد مردم و شهروندان که مهم‌ترین آنها آزادی‌های اساسی است که هر شهروند باید داشته باشد و همه تنوع‌ها و تکثرهای اجتماعی به رسمیت شناخته شود.

 2- بهبود معیشت و تامین رفاه مردم. برطرف کردن این اوضاع نابسامانِ زندگی و دشواری‌ها، می‌تواند هدفی مشترک باشد. 

3- حفظ تمامیت ارضی و یکپارچگی سرزمینی. این کشور برای اینکه بتواند ادامه حیات دهد و توسعه پیدا کند، باید بتواند تمامیت و یکپارچگی خود را حفظ کند. 

4- جلوگیری از روندهای تخریب و فرسایش محیط‌زیست.

این محورها باید در نظر گرفته شود تا بتواند وفاق ملی را ایجاد کند. هر چیزی به غیر از اینها ممکن است وفاق‌های محدودی در بین گروه‌های خاصی ایجاد کند اما دیگر نمی‌توان روی آن اسمش را وفاق ملی گذاشت. این مفهوم و این موضوعات، به گفت‌وگوهای عمومی آمده است و گفت‌وگوی ما درباره این مفهوم می‌تواند به برساخته شدن درست مفهوم وفاق ملی با توجه به ضرورت‌ها کمک کند.

نکته پایانی که باید اشاره کنم این است که این صحبت از وفاق ملی و پرداختن به وفاق ملی، آیا شدنی است؟ این مفهوم از وفاق ملی که گفتم، با توجه به ساختارها و شرایطی که جامعه ایران دارد، تحققش بسیار دشوار است اما این مفاهیم یک نمونه آرمانی است و دولت آقای پزشکیان اگر می‌خواهد به شعاری که داده وفادار باشد، باید جهت‌گیری‌اش به سمت تحقق آن باشد؛ یعنی باید گام‌هایی را بردارد، حرف‌هایی را بزند و حرکت‌هایی را انجام دهد که نشان دهد، دارد در این جهت حرکت می‌کند.

رسیدن به چیزهایی که گفتم، نیاز به افق بلندمدت دارد اما اگر در این جهت حرکت شود، آن موقع جامعه ایران می‌تواند شاهد این باشد که آن 50درصدی هم که رای نداده‌اند هم همراه شوند اما اگر گام‌های عملی برداشته نشود، چه‌بسا آن 50درصدی هم که رای داده‌اند، همراه با آنهایی شوند که رای نداده‌اند. وفاق ملی برای جامعه ما، امروز فقط یک ضرورت سیاسی نیست، یک ضرورت حیاتی برای جلوگیری از تهدیداتی است که جامعه ایران با آن روبه‌رو است. 

 

نیاز به اجماع افقی و عمودی

حمید بهلولی استاد سیاستگذاری عمومی دانشگاه تهران

نشست+وفاق+و+مسایل+امروز+آینده+ایران copy

هر اقدامی نیازمند یک نظریه است و هر اقدامی بدون نظریه، اقدامی کور است و به نتیجه نمی‌رسد و هر نظریه‌ای که به اقدام نرسد، سترون و میرا است؛ پس نیازمند است که بین نظریه و اقدام یک ارتباط معنادار ایجاد کنیم. ما در حوزه سیاست‌گذاری عمومی، وقتی گزارشی را در کشورهای مختلف می‌بینیم و یا پایان‌نامه‌ای را می‌بینیم، با یک نگاه متوجه می‌شویم که این پایان‌نامه در چه حوزه و قطبی از جهان نوشته شده است.

وقتی به این سوالات می‌رسیم که چه کسی سیاست‌گذار است، این یکی و آن یکی نقش‌اش چیست، متوجه می‌شویم که این پایان‌نامه از این جامعه آمده است اما در جایی دیگر سوال این است که چگونه سیاست گذاشته می‌شود و به سراغ مکانیزم‌های سیاست‌گذاری می‌روند اما متاسفانه در کشور ما بیشتر سوال این است که چه کسی سیاست‌گذار است؟  ما کلماتی مهم داریم که باید بفهمیم اینها چیست:  یکی از این کلمه‌ها ائتلاف است. ائتلاف مسئله‌ای است که در عالم سیاست در دولت‌ها و در جوامع اتفاق می‌افتد و این با وفاق متفاوت است.

یک کلمه دیگری هم داریم که اجماع است. ما البته می‌توانیم با تقلیل‎ معنایی، یکی از اینها را در جایی دیگر مصرف کنیم که این اتفاق نوعاً در ژورنالیسم رخ می‌دهد. اما تفاوتش چیست؟ تفاوت این است که ائتلاف این است که در کشورهای پارلمانتاریسم، وقتی احزاب با هم رقابت می‌کنند و نمی‌توانند به اندازه کافی کرسی به‌دست بیاورند، با هم ائتلاف می‌کنند اما یک تفاوت مهم با بقیه دارد؛ یعنی شما وقتی قبل از انتخابات با هم ائتلاف می‌کنید، جامعه شما روشن است و می‌‌پذیرد که اختیار را بین شما تقسیم کرده است و این نکته مهم جامعه ماست.

براساس مطالعات من و تجربه زیسته‌ای که داریم، ائتلاف معنا پیدا نمی‌کند چون نوع الکترال انتخابات ما به گونه‌ای است که ائتلاف در آن جایی ندارد و این داخل مجلس است که معنا پیدا می‌کند.  بحث دوم ما وفاق است، این وفاق چه تفاوتی با اجماع دارد؟ من پیش از این به تیم دکتر پزشکیان گفتم شما سه راه بیشتر ندارید؛ یا راه تهاجمی دارید که من اصلاً آن را توصیه نمی‌کنم. راه دوم تدافعی بودن است که آن را هم توصیه نمی‌کنم. راه سومی که باقی می‌ماند اجماع است. ما فرض می‌گیریم، مسیر دولت همین اجماع است ولی با فهمی که در جامعه ما وجود دارد، از کلمه وفاق استفاده می‌کند.

یک اجماع بین افراد دارید و یک اجماع بین جناح‌های سیاسی. آن وفاق بین جناح‌های سیاسی اتفاق می‌افتد یعنی کاهش تضاد و افزایش منافع و تقسیم منافع بین جناح‌های سیاسی و این هم اگر بخواهد اتفاق بیفتد، چند ملزومه دارد که این ملزومه‌ها در جامعه ما هم ناپایدار و هم گمشده است. یکی از ایراداتی که از آقای پزشکیان گرفته می‌شود این است که چرا برای فلان پست از تیم فلان آدم استفاده کرده‌ای؟ من قبلاً یک مقاله مفصلی را درباره این موضوع نوشتم که تا پست‌های سیاسی ما از پست‌های فنی جدا نشود، به صورت مداوم این تاراج مدیریتی در کشور ادامه دارد.

یک جناح سیاسی که سر کار می‌آید، یک قرارداد اجتماعی با مردمی که به آن رای داده‌اند امضا کرده است و این مطابق با آن آرا و تغییری که رای آورده باید اقدام کند و اگر برخلاف این اقدام کند، آرایی که داشته را از دست می‌دهد، اعتماد ملی از او سلب می‌شود و انسجام ملی دچار مخاطره می‌شود. لزوم این موضوع این است که وقتی دولتی آمد، حتماً باید پست‌های سیاسی‌اش را عوض کند و از جناح خودش بگذارد. دادن پست سیاسی به جناح مقابل یک خطای استراتژیک است. زیرا اختیاری که می‌دهید باید پاسخگوی آن باشید.

پست سیاسی که می‌دهید شما باید پاسخگوی اهداف آن باشید و اگر اینطور نباشد، جامعه سردرگم می‌ماند. در ائتلاف این اتفاق می‌افتد و همان ابتدا مشخص می‌شود که چه قسمت از دولت مربوط به چه احزابی است و باید در برابر آن پاسخگو باشند اما در وفاق این اتفاق نمی‌افتد. پس پست‌های سیاسی باید از پست‌های فنی جدا شود. نمونه‌های زیادی از این موضوع در جهان وجود دارد. وقتی پست‌های فنی تعریف شده و از پست‌های سیاسی جدا شود، با آمدن و رفتن هر دولتی پست‌های فنی عوض نخواهد شد. این تجربه انباشت ملی است که از بین می‌رود و نباید این اتفاق بیفتد. 

اجماع باید هم افقی و هم عمودی باشد، یعنی اصل اجماع بین دولت و جامعه است. اینها یک زیرساخت‌هایی می‌طلبد. شما اگر در مقالات و کتاب‌های کشور بگردید، به ندرت پیدا می‌کنید که مثلاً من نوشته باشم و منتشر شده باشد و استاد دیگری در حوزه دیگری آمده باشد مقاله من را نقد کرده باشد. این موضوع زیرساخت اجماع در یک جامعه است. وقتی در حوزه دانشی، عقلانی و اندیشه‌ای شما چنین موضوعی وجود نداشته باشد، اجماع از کجا به‌وجود خواهد آمد؟ اجماع از تضارب آرا ضد به وجود می‌آید که به خشونت کشیده نشود اما ما که چنین سیستم‌هایی نداریم. پس اجماعی که ما می‌گوییم اولاً سیستمی است، ثانیاً افقی و عمودی است و اجزاء دولت و جامعه را به هم وصل می‌کند. 

دیدگاه

ویژه سیاست
پربازدیدترین
آخرین اخبار