پیام ترور تهران؟
کار دشمن، دشمنی است. این مَثَل قدیمی اما ساده و همگانیفهم در عبارتی موجز و کوتاه از غرض و مرض، خباثت و مخالفت و کارویژه همیشگی دشمن در کارشکنی و تخریب، صدمه و آسیب به منافع ملی سخن میگوید اما چرایی و علت تبلور دشمنی و قصد و هدف و نیت آن در شیوه، موقعیت و ظرف زمانی و مکانی ابراز آن است که نمودار میشود.
با شناخت و تحلیل سبک و روش ابراز دشمنی فارغ از احساسات و هیجانات آنی و دفعی که در وهله خود عزیز و محترم و مایه فخر و مباهات غرور ملی است، میتوان دستمایه کنش و واکنش دقیق و هوشمندانه در برابر خباثت و رذالت دشمن را منطبق با نزدیکترین گزاره و گزینه به منافع ملی و خیر جمعی را تمهید و تدارک دید.
با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، نقشه ژئوپلیتیکی غرب آسیا یا آنگونه که غربیها میگویند خاورمیانه و هارتلند انرژی جهان، دچار یک دگرگونی بنیادین شد. در جهان دوقطبی آن روزها، کشوری برآمده از انقلابی مردمی نهتنها داعیه استقلال داشت که خود را مدافع مظلومان جهان میدانست و میخواست و در نقطه کانونی و ثقل مرکزی این گفتمان ظلمستیز، قضیه فلسطین قرار داشت. جنگ هشتساله تحمیلی، هرچند این مهم را به محاق مقطعی در بُعد عملیاتی برد اما از اهمیت و اهتمام ایران در این زمینه فرو نکاست و پایههای آن در همان دهه 80 میلادی نضج گرفت و اسرائیل غاصب قطب متقابل و دشمن بنیادین شد.
هر چه که آمریکا برای استراتژی خاورمیانه بزرگ، هزینه کرد و چندین و چند جنگ به راه انداخت تا ایران را در مرزهای خود محصور و محدود کند و صحنه نبرد را از شامات و سرزمین مقدس به این سوی خاورمیانه رهنمون سازد، با تاکتیک محور مقاومت نتیجه معکوس گرفت و در پسابهار عربی در سوریه و یمن و عراق نهتنها پیشبردی نداشت که حلقه قدرت ایران بسط و تعمیم یافت. اسرائیل اینجا خودش دست به کار شد و طی یک دهه عملیات هدفمند، اهداف و اشخاص ایرانی را در سوریه و عراق مورد حمله قرار داد اما با عملیات 7 اکتبر نشان داده شد که این تاکتیک هم نمیتواند امنیت رژیم را محقق کند. سطح عملیات ایذایی و ترورهای هدفمند با حمله به کنسولگری ایران در دمشق ارتقا یافت. اشتباه محاسباتی که با پاسخ بیسابقه ایران روبهرو شد.
ایران اکنون با انتخابات چهاردهمین دوره ریاستجمهوری در پساواقعه دلخراش شهادت رئیسجمهوری، به یک ثبات معنادار و ارتقای همذاتپنداری میان مردم و حاکمیت به عنوان مهمترین مؤلفه ارتقابخش امنیت ملی دست یافته و در نقطه ثبات و ایمنیساز قرار گرفت.
مردی بر مسند ریاستجمهوری نشست که هم بر مؤلفههای توسعه سیاسی و همگرایی اجتماعی تاکید داشت و هم در حوزه سیاست خارجی بر اصول بنیادین و راهبردهای کلان و همیشگی سیاست خارجی نظام تاکید و تصریح. چیزی که برای دشمن صهیونیست خطر بالقوه و تاریخی رقم زده و بیش از پیش آنان را به محاق میبرد.
نتانیاهو در کنگره، عطف به همین صورت وضعیت تازه بارها و بارها از ایران سخن راند و از جنگ اصلی با آن گفت و در نهایت درست ساعاتی پس از مراسم تحلیف مسعود پزشکیان که در آن با زبان همگانیفهم جهانی از حقوق بشر، اصول انسانی و صلحطلبی ایران در عین حمایت همهجانبه از محور مقاومت در برابر غاصبان جنایتکار اسرائیلی گفت در عملیاتی بیسابقه، اسماعیل هنیه رهبر شاخص سیاسی حماس در تهران را ترور کرد. شهید اسماعیل هنیه شاخصترین چهره بینالمللی جبهه مقاومت، حتی به گفته خودش در جریان عملیات 7 اکتبر قرار نداشت و در زمره فرماندهان عملیاتی حماس نبود. او که سالها در قطر حضور داشت و تازگیها در ترکیه مستقر بود و بارها نیز به تهران رفت و آمد داشت، از زمره شخصیتهای پشت پرده با پروتکلهای امنیتی خاص این چهرهها نبود تا ترورش مثلاً همانند محمد ضیف یا یحیی سنوار برد امنیتی و اطلاعاتی باشد، مضاف بر آنکه او علنی و برای حضور در مراسم تحلیف نهمین رئیسجمهوری ایران به تهران آمده بود و در چنین مناسبتهای عمومی سطح پروتکلهای امنیتی متفاوت از دیدارهای مرسوم فرماندهان مقاومت است. اما رژیم صهیونیستی، درست روز تحلیف، درست در موقعیت مکانی تهران و درست شخص اسماعیل هنیه را برای انجام این ترور پرریسک برگزید تا چه پیامی را به دنیا و ایران بدهد؟
قطعاً حذف فیزیکی هنیه با همه سوابق درخشانش، نمیتواند خدشهای بر اردوگاه مقاومت ایجاد کند که مجاهدان را مصممتر و مستحکمتر از همیشه هم خواهد کرد و خونش درخت مقاومت را مرصوصتر از سابق خواهد ساخت. اما انجام ترور در این زمان و این موقعیت خاص یک پیام مهم دارد، اینکه ایران در پسا تحولات منطقهای و بینالمللی و با عطف به برگزاری انتخابات ریاستجمهوری در نقطه ثبات و استقرار و همگرایی و همنوایی بیسابقهای حداقل طی یک دهه اخیر قرار گرفته است و این چیزی نیست که تروریست صهیونیست که در نقطه مقابل در متزلزلترین شرایط چند دهه اخیر عمر منحوس خود قرار دارند، آن را برتابند. بهطور قطع جمهوری اسلامی ایران باید درباره این حادثه تروریستی در خاک ایران تصمیم قاطعانه بگیرد و همچنین ابعاد این ترور و خلأهای امنیتی و اطلاعاتی آن و نفوذ و شیوهاش مشخص کرده و به استحضار ملت بهعنوان صاحبان کشور قرار دهد.
اما وظیفه ما به عنوان شهروند چیست؟
آنان همگرایی و انسجام داخلی و وفاق همگانی را که در پسا انتخابات ریاستجمهوری دوره چهاردهم به بهترین وجه ممکن در میان اضلاع و اجزای ساختار حکومت، حکومت و ملت و نیز درون لایههای مختلف و متکثر جامعه شکل گرفته با این حمله مورد هدف قرار دادند و بر ماست که با هوشمندی دوچندان نگذاریم که دشمن در دشمنی خود موفق شود و این مسیر روشن را ملکوک کند. حفظ وحدت در عین تکثر، همبستگی و همزبانی در برابر دشمن بیرونی بیگمان مهمترین ابزار قدرت ما برای تقویت جبهه داخلی و ناکامی دشمنان بیرونی است.