گفتوگو از نگاه راست
در پاسخ به چهار پرسش هم میهن اعلام شد
در پاسخ به چهار پرسش هم میهن اعلام شد
در روزهایی که خیابانهای کشور فضای ناآرامی را تجربه میکند و هنوز آرامش به جامعه برنگشته و حتی شاید بتوان گفت که هر روز خبری جدید از ناآرامی هرچند کمرمقتر از گذشته در گوشه و کنار شنیده میشود، قاضیالقضات از موضع جدیدی به عرصه سیاست ورود کرده است. غلامحسین محسنیاژهای، رئیس قوه قضائیه در دیداری که چندی پیش با گروهی از متخصصان و نخبگان داشته، در تجلیل و استقبال از «گفتوگو» سخن گفته است. اژهای در بخشی از سخنرانی خود تصریح کرد: «باید باب گفتوگو را در کشور بسط و گسترش دهیم و گفتوگومحوری و تضارب آرا و تعاطی افکار را به یک فرهنگ عمومی تبدیل کنیم؛ این مقوله باید در میان همه اقشار و آحاد جامعه جا بیفتد و تثبیت شود؛ از کسبه و بازاریان تا نخبگان و دانشگاهیان و صنعتگران؛ قطعاً این فرآیند، امری دستوری و فرمایشی نیست و اختصاص به یک مقطع زمانی خاص ندارد؛ همه اقشار و آحاد جامعه باید به گفتوگو و شنیدن سخنان یکدیگر و سوال و جواب عادت کنیم و خو بگیریم و منصفانه و عادلانه، سخن و نظر حق را پذیرا باشیم.» پس از این سخنان، بسیاری از چهرههای سیاسی نسبت به این پیشنهاد مسبوق به سابقه (از سوی سایر سیاستمداران) واکنش نشان دادند؛ اصلاحطلبانی که همزمانی این سخنان را با تحت تعقیب قرار دادن روزنامهنگاران و دانشگاهیان ناقض هدف احتمالی مدنظر آن عنوان کردند و البته برخی اصولگرایان تندرو مانند حسین شریعتمداری، مدیرمسئول روزنامه کیهان هم از زاویه دیگر به این طرح موضوع و برداشتها حمله کردند. او در یادداشتی با عنوان «خنجر شمر گُم نشود» به طرح مفهوم «گفتوگو» از نگاه خود و طیف مقابل پرداخته و اینگونه مینویسد: «در حالی که مشتی آشوبگر قاتل و مزدور، دست تعرض به جان و مال و ناموس مردم گشودهاند و غیر از تخریب و آتشسوزی و کشتار و جنایت در قاموسشان نیست، سخن از گفتوگو به میان آوردن، دقیقاً مانند آن است که در هنگامه غروب عاشورا و فاجعهای که حرامیان با قتل عام آلالله پدید آوردهاند، کسانی نگران گُم شدن خنجر شمر ملعون باشند.» طبیعتا طرح بحث گفتوگو از سمت قاضیالقضات امر خوب و مطلوبی است، اما نیاز به تفاهم در بیان واژگان و تبیین درک طرفین از آن دارد؛ موضوعی که میتواند فتحبابی جدید در عرصه سیاست ایران باشد، البته به شرط اینکه برخوردی که با پیشنهاد «آشتی ملی» سیدمحمد خاتمی شد، با آن صورت نگیرد.
برای بررسی پیشنهاد رئیس قوه قضائیه و درکی از مفهوم گفتوگو میان جریانهای مختلف سیاسی درون نظام، هممیهن به سراغ چهار تحلیلگر از طیفهای مختلف رفته است و نظر آنها را در اینباره جویا شده است. محمدصادق کوشکی، عضو شاخص شورای هماهنگی حزبالله و امیررضا واعظآشتیانی عضو شورای مرکزی حزب موتلفه به عنوان دو اصولگرا، حشمتالله فلاحتپیشه، رئیس اسبق کمیسیون امنیت ملی مجلس به عنوان فردی میانهرو و محمود میرلوحی عضو شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان به عنوان تحلیلگری اصلاحطلب پاسخگوی سوالات هممیهن در این زمینه بودند.
1- ضرورت گفتوگو میان حاکمیت و معترضان و میزان امکان آن در شرایط فعلی کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟
حشمتالله فلاحتپیشه: در تعریف نظام مدیریت سیاسی کشورها، نظام سیاسی موفق نظامی است که سازوکار درونی حل اختلاف را داشته باشد و حتی مهمتر اینکه سازوکار درونی پیشگیری از اختلاف را داشته باشد، اما متاسفانه در ایران تحولات اخیر نشان داده که نهتنها سازوکار حل اختلاف وجود ندارد یا ضعیف عمل میکند، بلکه حتی سازوکارهای درون اختلافزای جدی وجود دارد و از همه مهمتر، یکسری تابوهایی در کشور شکل گرفته که این تابوها هرازگاهی اختلافات جدی به وجود میآورد. من معتقدم در کشور ما هر آنچه تحت عنوان گفتوگو مطرح میشود انفعالی است، از این جهت که باید نقش پیشگیرانه داشته باشد که ندارد و این چالشها که ایجاد شده است، ظلم به منافع ملی است که ایرانی با ایرانی درگیر شود. در درجه اول کشور ما نیازمند تشکیل یک «مجمع تشخیص تابو» است، کشور ما به خاطر تابوهایی که شکل گرفته، تاوان پس میدهد و برخی به «نگهبان تابو» تبدیل شدهاند. این مجمع باید نهادی باشد که میانگین سنی آن 70 تا 80 سال نباشد و براساس ذائقه نسلها باشد. چه بسیار افرادی که در جایگاه مسئولیت حضور دارند که هیچ درکی از تحولات جامعه و گذر نسلها ندارند. بهویژه اینکه بسیاری از این افراد، خانوادههایشان در سبک زندگی غربی زندگی میکنند، اما خودشان اینجا نگهبان تابو هستند و متاسفانه هر تابویی هم به چالش کشیده میشود، دارای آثار ویرانگر است. در قانون اساسی پیشبینی شده است که زمینههایی برای اصلاح و رفراندوم وجود دارد، ولی در عمل این کار صورت نمیگیرد. موضوع دیگر بعد از مجمع تشخیص تابو این است که مسئولیتها در کشور ما باید مشخص شود، بهویژه مسئولیت تریبونها باید روشن شود. هیچ کشوری اندازه ایران تاوان موضعگیری افراطی را نداده است و عمدتا این انتظارات رادیکالی از سوی افرادی است که مسئولیتی هم در کشور ندارند. برای شناخت این افراد باید رویکرد مهندسی معکوس را به کار برد؛ افرادی که جامعه را به این وضع کشاندهاند. به افرادی توجه کنید که همیشه تریبونشان باز بوده اما در این ناآرامیها هیچ صدایی از آنها بلند نشد، این افراد بخشی از ناآرامیها هستند، افرادی که وقتی کشور ثبات دارد، با طرح مسائل افراطی جامعه را به هم میریزند، افرادی که برای همگان حکم میدهند و تریبون برای آنها شلاق شده است. جالب این است وقتی آرامش نسبی به جامعه برمیگردد، سخنرانی این افراد آغاز میشود و چالشهای جدیدی را ایجاد میکند. نکته سوم این است که کشور ما نیازمند نهادمندی است، یعنی قانون و ساختار مشخص باشد. مثلا در همین موضوع حجاب، شورای انقلاب فرهنگی که هیچگونه شأن قانونگذاری ندارد، یک حکم کلی میدهد و نیروی انتظامی را به عنوان مسئول تعیین و برخورد با مصادیق مجرمانه میکند و نتیجه این میشود که این همه چالش در جامعه ایجاد میشود. این موضوعات باید نهادینه شود، وگرنه گفتوگو بر سر چه چیزی شکل بگیرد؟ البته طرح مسئله گفتوگو خوب است، اما گفتوگو بر سر چیست؟ گفتوگو برای تثیبت یکسری ادعاهای رادیکال است؟ آیا این گفتوگو به توهینهای تندروها پایان خواهد داد که جامعه را به سیاه و سفید تقسیم کردهاند؟ جامعه ما بیش از گفتوگو نیازمند نهادمندی است، یعنی قوانین فصلالخطاب باشند نه افراد و سخنرانیها و حد و مرزکشیها. در اسلام اصل اساسی مقتضیات زمان را داریم، در نسلهای مختلف مقتضیات مختلف وجود دارد، آن هم در شرایطی که کشور بیشترین تریبونها را برای آموزش نسلها داشته است. وقتی در این زمینه سیاستهای افراطی نهتنها منجر به آموزش نشده است، بلکه چالشزا بوده است، در این شرایط باید به نهادمندی روی آورد.
محمود میرلوحی: در ایران متاسفانه ساختار ما تشکلزایی را به رسمیت نمیشناسد و تشکلستیز است درحالیکه در دنیای امروز مردم برای بیان نظراتشان مرسوم است که متشکل باشند. در کشورهای توسعهیافته هر انسان یک شناسنامه سجلی دارد و یک شناسنامه سیاسی؛ یعنی در یک تشکل حضور دارد. کشوری مثل اسپانیا را نگاه کنید که مردماش عضو یکی از نهادها هستند اما ساختار ما تشکلستیز است و تشکلها و احزاب را به رسمیت نمیشناسد و به عبارتی یک جامعه غیرمتشکل را ترجیح میدهد. سالهاست گفته میشود که جامعه ایران مثل سوئیس که نمیتواند در هر مسئله رفراندوم انجام دهد، بلکه باید نمایندگی داشته باشیم، مهمترین نمایندگیها در دنیا مجلس است، اما متاسفانه مجلس ما با نظارت استصوابی به سمتی رفته که نمایندگان، نماینده اکثریت باشند، درحالیکه در دنیا اینطور نیست و برای اقلیت هم حقوقی قائل شده که منجر به دیکتاتوری اکثریت هم نشود. در ایران طوری برخورد شده که نسل جدید با صندوق رای قهر کردهاند و بقیه تشکلها را به رسمیت نمیشناسند. در سال 98 وقتی آن مسائل پیش آمد، وزیر کشور احزاب را دعوت کرد و جلسه برگزار کردند و همین جلسه در شورای عالی امنیت ملی برگزار شد، اما الان هیچ نشستی برگزار نشده است. پیشنهاد گفتوگو از سوی آقای اژهای غنیمت و فرصت خوبی است بهشرط اینکه این اتفاق رخ دهد و از افراد و چهرهها دعوت شده و حرفها شنیده شود و در نهایت بازتاب و تاثیر داشته باشد. ولی این کار باید از سوی آقای رئیسی و وزیر کشور صورت میگرفت، اما دولت و مجلس غافل هستند و احساس مسئولیت نمیکنند.
محمدصادق کوشکی: ما جریانات سیاسی داریم که در مقاطعی در رأس قدرت بودند و الان هم کموبیش در قدرت هستند. همیشه بین جریانات سیاسی مختلف بحث و گفتوگو وجود داشته است، اما رسمی و علنی نیست. اینکه بحث و گفتوگو بین جریانات سیاسی کشور رسمی و رسانهای شوند، میتواند مفید باشد اما قاعدتا همه بحثها را مایل نیستند علنی شود، ولی کموبیش رایزنیهایی وجود دارد. نکته این است که آیا این مباحث میتواند رسانهای شود و آیا مفید خواهد بود؟ پاسخ هر دو مورد مثبت است. نکته دیگر این است که آنچه مفید خواهد بود و جامعه به آن نیاز دارد، گفتوگو بین جریانهای سیاسی نیست، بلکه گفتوگو بین اندیشهها، افکار و نظریههاست. آن گفتوگو است که مبدأ تحول و زایش خواهد بود و به حال جامعه مفید خواهد بود. سطح گفتوگو از حوزه اندیشمندان تنزل داده شده و به گفتوگو بین سیاستمداران و فعالان سیاسی کشیده شده است. اما آن چیزی که گم شده جامعه است، گفتوگو بین اهالی فکر و اندیشه در ساحت اندیشه و در عرصههای کلان فکری است، این گفتوگوهاست که گرهها را باز خواهد کرد. گفتوگو بین سیاستمداران و فعالان مشکلی را حل نخواهد کرد و فقط برای جامعه جذاب است، اما مفید نخواهد بود و مشکلی را حل نخواهد کرد.
امیررضا واعظآشتیانی: پیشنهادی که انجام شده، پیشنهاد خوبی است اما ما عادت نکردهایم قبل از اینکه اتفاقی پیش بیاید، خودمان پیشبینی کنیم. پیشبینی کردن یکسری مسائل جزئی از هنرهای مدیریت در تمام حوزههاست. همیشه باید مدیران ما سعی کنند جلوتر فکر کنند نه اینکه اتفاقی رخ دهد و بعد از آن دنبال چارهاندیشی باشند. ضمن اینکه مشکل تنها در گفتوگو نیست و موضوعات متنوعی وجود دارد و مطالبهگری در حوزههای مختلف هست. یکی از موضوعات بحث عدالت است که همواره مورد تاکید مسئولان از جمله رهبری بوده است. مسئولین باید بهگونهای عمل کنند که نشانهای از عدالت در آن باشد، اگر قرار باشد کاری انجام دهند اما در آن نشان عدالت نباشد، آن وقت تبدیل به مطالبه خواهد شد. من اعتقادم این است ما تا زمانی که احزاب قدرتمند نداشته باشیم، مشکل حل نخواهد شد. احزاب قدرتمند خودشان پیشقراول مطالبات خواهند بود، یعنی مطالبات بخشی از جامعه را پیگیری میکنند؛ روندی که در جهان وجود دارد. اگر احزاب ناتوان در مطالبهگری باشند مردم به میدان میآیند. برای مثال در فرانسه نزدیک به یک سال جلیقهزردها به خیابان آمدند، زیرا احزاب نتوانستند پاسخگو باشند. لذا ما اگر احزاب قدرتمند و مطالبهگر داشته باشیم، مردم از آنها عبور نخواهند کرد و مطالبات خود را از طریق آنها پیگیری خواهند کرد. نکته مهمتر این است که مجلس در موقعیتی است که باید مطالبهگر باشد. اگر مجلس به جای مطالبهگری دنبال زدوبند و امتیازگیری باشد، دنبال مطالبهگری نمیرود؛ مجلس باید پیشقراول مطالبهگری باشد. در مجموع میتوان گفت موضوع گفتمان نکته خوبی است اما صرفا با گفتمان، موضوع حل خواهد شد؟ ما باید مسائل را ریشهای و منطقی حل کنیم و در عین حال شفافسازی هم در عملکرد باشد. باید فارغ از نگاه سیاسی مسائل را دید تا نتیجهبخش باشد.
2- آیا وقتی سخن از گفتوگو با معترضان مطرح میشود، مثلا میپذیرید میز گفتوگویی میان سیدمحمد خاتمی، میرحسین موسوی و مهدی کروبی و سران سه قوه در حضور رهبری برگزار شود و هر چه نتیجه جلسه بود بیکموکاست در دستور کار قرار بگیرد؟
فلاحتپیشه: هر موضوع سیاسی، زمان خاص خودش را دارد، اگر در زمان خودش تصمیمگیری شد میتوان گفت نقش پیشگیرانه میتواند داشته باشد. این گفتوگو شاید اگر سال 88 شکل میگرفت، بهتر بود اما الان مسائل دیگری وجود دارد. این گفتوگویی که موضوع سوال است، من بعد از 88 هم در مقالهای نوشتم که سالی را تحت عنوان «آشتی ملی» عنوان کنند تا همه با هم حرف بزنند، اما صورت نگرفت. من معتقدم یکی از ویژگیهای اعتراضات اخیر، بدون لیدر بودن آن است و اعتراضاتی اجتماعی ناشی از خواستههایی است که در جامعه شکل گرفته است. در این شرایط هر سیاستمداری بخواهد از این وضع بهره سیاسی ببرد، متهم به سوءاستفاده خواهد شد، زیرا موضوعی است که ربط به تابوهایی دارد که باید رفع و تعیین تکلیف شود. ما میبینیم که عملا با هر اعتراضی که در جامعه شکل میگیرد، بدون اینکه تبدیل به توافق شود عملا خاموش یا انباشت شده و در اعتراض بعدی خودش را نشان میدهد. این نشان میدهد که سازوکار حل اختلاف و گوش شنوا باید در کشور وجود داشته باشد، این گوش شنوا فقط به این معنا نیست که اسم گفتوگو آورده شود، بلکه هدف از گفتوگو باید اصلاح باشد.
میرلوحی: پیشنهاد چند سال پیش آقای خاتمی در همین راستا بود، یا در مجلس قبل هم حرکاتی صورت گرفت اما به آنها توجه نشد. راهحلها متاسفانه راهحلهای دموکراتیک نیست، مسیر غیرهمسوستیز است، میگویند هر کسی همسو است، حرف بزند اما مخالف نظری ندهد و دیگران را به رسمیت نمیشناسند. یکی از مسائلی که باید اصلاح شود همین است، چقدر خوب است که دو جناح در حضور رهبری مسائل خود را مطرح کنند، یا همین برنامه شیوه که در صداوسیما شکل گرفته است، حرکت خوبی است.
کوشکی: این مسئله بیش از حد فانتزی است. گفتوگو یکسری قواعدی دارد و نمیتوان آن را فانتزی دید. این جنس گفتوگو مفید نخواهد بود و آن چیزی که مفید است گفتوگو بین اصحاب اندیشه است، این موضوعی که گفتید میتواند موضوع یک داستان تخیلی باشد.
واعظآشتیانی: من این موضوع را نشدنی میدانم. مردم در این اتفاقات نشان دادند که از احزاب نیمبند عبور کردهاند، یعنی اینکه اصلاحطلب یا اصولگرا باشد وضعیت آرام میشود اینطور نیست. مردم از گروههای سیاسی عبور کردهاند و در هر دو جریان آقایان خودشان را همهچیزدان میدانند، در صورتی که در یک تشکیلات منظم همه اینها تقسیم شده است.
3- وقتی سخن از معترضان اخیر برای گفتوگو مطرح است، با توجه به نبود لیدر مشخص چگونه باید این گفتوگو صورت بگیرد؟
فلاحتپیشه: گفتوگو نیازمند چارچوب است و این چارچوب را قانون مشخص خواهد کرد، وقتی ما در این زمینه نهادها و قوانین مشخص نداریم، حرف زدن از گفتوگو را من یک شعار میدانم. همانطور که گفتم جامعه نیازمند نهادمندی است، نهادمندی جایی است که همه حق یکسان برای زندگی داشته باشند، مسئولیتها مشخص باشد و از افراط و تفریط جلوگیری شود. گفتوگو در شرایطی ایجاد میشود که نهادمندی وجود دارد، اما وقتی در این زمینه مشکل وجود دارد و بیش از قوانین، این موضعگیریهاست که مناسبات را سامان میدهد، پس عملا حرف زدن از گفتوگو بیمورد است. البته ممکن است گفتمانی به صورت تحکمی شکل بگیرد اما آیا به آنچه ایجاد شده پایان خواهد داد؟ به عنوان مثال سر کلاس دانشگاه دانشجوها همیشه این مباحث را دارند و بهتر از همه گفتوگو میکنند، موضوع گفتوگو زودتر از همه در دانشگاه شروع شده، اما موضوع این است که برخی مسئلهها نهادی است، تابوهایی است که در جامعه ما شکل میگیرد و جامعه در حال هزینه دادن به خاطر این تابوهاست، در کمتر کشوری میبینیم که به خاطر تابوها اندازه ایران هزینه داده شود. گفتوگو تا زمانی که هدفاش اقناع و توجیه است، جواب نخواهد داد، بلکه باید هدف از آن اصلاحات باشد و اینکه باید پذیرفت جامعه ما نیازمند یکسری اصلاحات اساسی است.
میرلوحی: اگر مشاهده کنید، صاحبنظران چند سال است اخطار رسیدن این روزها را میدهند. همان وقتی که در سال 96 شعار داده شد «اصلاحطلب؛ اصولگرا، دیگه تموم شد ماجرا» از همان موقع اخطار داده شد که این شعار را باید جدی گرفت، اما متاسفانه سیستم فکر میکرد اگر از اصلاحطلبان فاصله بگیرند، مردم به سمت منبر آنها خواهند رفت. اشتباهی که صورت گرفت این بود که اصلاحطلبان نادیده گرفته شدند و نظارت استصوابی به حدی رسید که حتی آقای لاریجانی هم ردصلاحیت شد و فکر کردند به نفعشان است اما الان میبینید کار چقدر بزرگ است. در همین جریان اخیر مشخص نیست سران معترضها چه افرادی هستند. اگر حاکمیت بخواهد بگوید معترضها وجود ندارند، اشتباه خواهد کرد و این آتش زیر خاکستر خواهد شد. از آن سمت اگر هم بخواهند به رسمیت شناخته شوند، باید کمک کنند که نمایندگان اینها مشخص شود. به نظر میآید باید پذیرفت که غفلت شده است. متاسفانه مسائل شنیده نشد و تصور غلطی از جامعه وجود داشت که موجب شد فاصلهها بیشتر شود، اصلاحطلبان واسطه بودند و درصدد اصلاح بودند اما الان مرتبا به جای اصلاحطلبی موضوع انقلاب مطرح میشود. فصل مشترک معترضها مسائل مختلفی است و گلههای یکسان وجود ندارد؛ اما همه در یک نقطه مشترک شدهاند که به شرایط اعتراض دارند و مخالف هستند؛ یک بخشی از معترضها به خیابان میآیند اما یک عده دیگری نمیآیند. کم عنوان کردن تعداد آنها گول زدن خودشان است. سطح جامعه نشان میدهد که نارضایتیها خیلی گسترده است. اینکه دیده میشود هنرمندان و ورزشکاران وسط آمدهاند نشاندهنده انباشت مسائل است. باید بپذیرند که اعتراضات واقعیت هستند و برخی سیاستها باید تغییر کند و پای گفتوگو نشست، با انکار و تحقیر و کم شمردن آنها متاسفانه فرصتها از دست میرود.
کوشکی: با کسی که قانون را رعایت نمیکند و امنیت جامعه را خدشهدار میکند، در کجای دنیا گفتوگو میکنند که ما پای گفتوگو بنشینیم. این جریان هویت ندارد و جریانی آشوبگر است، چه کسی میخواهد با آشوبگری که قاعدهای را به رسمیت نمیشناسد گفتوگو کند، این جریان، یک جریان بدون لیدر و تفکر است. اگر کسی میخواهد با این افرادی که خطوط قرمز را زیر پا گذاشتهاند، برود گفتوگو کند اما نتیجه آن مشخص است، در همین چند وقت تلاش شد که با برخی از آنها گفتوگو شود اما در پاسخ به پیشنهاد گفتوگو تنها توهین کردند.
واعظآشتیانی: این برمیگردد به کارآمد نبودن احزاب، برخی افراد عادت کردهاند وسط لحاف سیاسی بخوابند و وقتی احزاب کارآمد نباشند، ما حس میکنیم جریان بدون لیدر است. من شنیدم استاندار تهران گفت که میخواهند جایی را برای تجمع تعیین کنند، اما این موضوع فرعی است. اگر در برخی کشورها جایی وجود دارد، آنها آمدهاند بسترها را فراهم کردهاند و بعد تعیین جا کردهاند.
4- نحوه برخورد با خواستههایی که تاکنون در بعد اجتماعی و برخورد با گشت ارشاد مطرح شده چگونه باید پاسخ داده شود که موجب تلطیف فضا شود؟
فلاحتپیشه: من معتقدم جامعه نیازمند زیرساخت اساسی و اصلاحات دائم است. من عضو هیچ گروهی نیستم و این موضوعی که میگویم ربطی به دفاع از جریان خاص ندارد، باید بپذیرند مردم در چه شرایطی دوست دارند زندگی کنند. باز هم میگویم باید تابوها شکسته شود و مجمع تشخیص تابو با میانگین سنی جوان تشکیل شود تا فضای ذهنی نزدیکی با جامعه داشته باشد. در دنیای سیاست اصلاح کردن و پذیرش اصلاح به عنوان برگ برنده به حساب میآید اما متاسفانه در جامعه ما به عنوان امر رد شده به آن نگاه میشود.
میرلوحی: اتفاقی که این روزها در دانشگاهها افتاد نمونه تلخ این ماجراست که ناشی از مسائل انباشتشده است. باید دید انباشت خشم از کجا آمده و چرا غفلت شده است، الان هم غفلت میکنند. مسائل زنان مدتهاست وجود داشته و سالهاست گفتهاند عدالت جنسی غربی است، به این مسائل رسیدگی نشد و الان به شکلی که میبینیم بروز کرده است. اینها با هر چیزی رودررو شدند، اسلام را در معرض مسائل قرار دادند، طوری که نسل جدید به جایی برسد که با اسلام به چالش خورده است. این تصور که ایجاد شده دوقطبی ایجاد کنند، کار بسیار خطرناکی است و آسیبرسان خواهد بود. وقتی یکسری دانشجو میخواهند در سلف کنار هم غذا بخورند چه مسئلهای ایجاد میکند که ماجرا را بحرانی کردهاند و تبدیل به دوقطبی در دانشگاه شده است؟ در گذشته هم همین بوده و صدای معترضان شنیده نشده است، در همان سال 98 مگر شنیده شد؟ الان هم اگر حل نشود معلوم نیست چه زمانی باز هم آغاز خواهد شد. قبلا این مسائل 10ساله بود و با گذشت زمان فاصله زمانی آنها کمتر شد.
کوشکی: ا گر آمار را قبول داشته باشیم، باید گفت پدیدهای به نام گشت ارشاد وجود ندارد. اگر قرار باشد در همین تهران در هر میدان یک خودرو گشت ارشاد مستقر شود، باید 300 ماشین داشته باشند اما در همین تهران در تابستان سال جاری ما 18 ماشین گشت ارشاد در دو شیفت کاری داشتیم. گشت ارشاد سالهاست منحل شده است. ما ادارهای به نام پلیس امنیت اخلاقی داریم که وظایف مختلفی مثل مبارزه با خانههای فساد و قمار و باندهای سازمانیافته فحشا دارد. در بین همه این وظایف به صورت نمادین، اینها وظیفه تذکر دادن در برخی نقاط شهر را دارند، این کارهای نمادین در همه جای دنیا رایج است، ما در همین ایام کرونا دیدیم که در بسیاری کشورها تذکر میدادند. پلیس امنیت اخلاقی صرفا تذکر میداد اما مواردی بود که ناهنجاری بیشتری بود، این افراد به مراکز پلیس منتقل میشدند و با یک تذکر بعد از یکی دو ساعت آزاد میشدند. آن هم بسیار محدود بود و ممکن بود در یک روز 20 الی 25 نفر به مرکز پلیس منتقل شوند و هیچ پروندهای هم تشکیل نمیشد. حرکت نمادین بود و وجود بیرونی نداشت، امسال بیش از 10 الی 12 فیلم در فضای مجازی وایرال شد که 9 فیلم آن مربوط به سالهای 90 تا 93 بود و فقط یک مورد برای امسال بود اما جنگ روانی راه انداختند.
واعظ آشتیانی: این واقعیت را برخی کارشناسان اذعان دارند که بخشی از اتفاقات هدایتشده بیرونی است و سازمانهای امنیتی برخی کشورها در آن نقش دارند. وقتی بحث توافق مجدد برجام پیش میآید و آمریکا تعلل میکند؛ جای شک را ایجاد میکند که آنها دنبال حرکتی در خیابانهای ایران بودند و افرادی هم دستگیر شدند که مرتبط با دستگاههای امنیتی این کشورها هستند. البته بخشی از جوانان هم معترض بودند که بهدنبال تغییر بودند و نظرشان قابل احترام است، اما قابل احترام نه به این معنی که به مقدسات و باورهای نظام توهین شود. کسی که پرچم کشورش را آتش میزند، نشاندهنده اوج بیوطنی است. یک بخشی از این اتفاقات هدایتشده رسانههای خارجی بوده و بخشی هم در داخل یکسری آدرسهای غلط دادند. در عین حال من اعتقادم این است که عدهای مترصد هستند تا هرازگاهی چنگی به چهره نظام بزنند، استراتژی آنها زخمی کردن است ولی با زخمی کردن مشکلی حل نخواهد شد. ما باید چیزهایی که جزو حقوق مردم است را بررسی کنیم و اگر نیاز به اصلاح قوانین است انجام شود. ما نمیتوانیم با یک قانون 30سال ادامه دهیم، تمام دنیا اصلاح قوانین را دارند. برداشت من این است که ما نیازمند آسیبشناسی در حوزههای مختلف هستیم و باید هماندیشی در حوزههای مختلف داشت تا ریشهیابی شود. کار باید ریشهای باشد، اما اگر قرار به پانسمان باشد، ممکن است دوباره سر چرکین آن بیرون بزند، لذا موضوعی، پانسمانی و مُسکن برخورد کردن پاسخ نخواهد داد.