سررسید تناقضات
روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.
مجموعهای از سیاستهای رسمی در ایران تاکنون متناقض بودهاند، ولی بروز عوارض این تناقضات زمانبر و در زمان و مکان مناسب آشکار میشود. این تناقضات ریشهای است و آبشخور مهمی دارد. شاید مهمترین آن ناتوانی در جمع میان جمهوریت و اسلامیت است که در انتخاباتها و ردصلاحیتها و نیز در قانونگذاری بسیار مشهود است. یکی از جاهایی که این تناقضات خود را بروز داده، سیاستهای سرگرمی و رسانه و ورزش است. اگر بخواهیم دقیق صحبت کنیم، باید گفت در سیاست اسلامی با خوانش سنتی چیزی به عنوان سرگرمی، حداقل در چارچوبهای موجود نداریم. اینکه فرد تا پاسی از نیمهشب نیمه بنشیند و بهجای عبادت یا خوابیدن، فیلم سینمایی و مسابقه فوتبال ببیند، در هیچ جای اسلام سنتی توصیه نمیشود، بهویژه که فردا صبح هم نمازش قضا شود؛ البته اگر بخواند. موسیقی را که دیگر نمیتوان انکار کرد. یک شبکه رادیویی مخصوص موسیقی دارند ولی نشان دادن ابزار و آلات موسیقی ممنوع است. آموزش موسیقی که جای خود دارد. انصافا در زیر سقف کبود چنین رفتاری را نمیتوان دید. این تناقض میان ذهنیت سنتی و نیاز و ضرورت عینی است که اگر این نیاز را تامین نکنند، مردم را از دست میدهند و اگر تامین کنند با ذهنیت اسلام سنتی خود چه کنند؟
این تناقض سویه دیگری هم دارد. اینکه مردم را باید هدایت کنیم و آنچه را مناسب ذهن و اخلاق آنها است، تولید و عرضه کنیم و از سوی مقابل، مردم باید برنامههای تولیدی را ببینند و بشنوند وگرنه چگونه هدایت شوند؟ در حقیقت تناقض از کوشش برای هدایت مردم تا دنبالهروی عملی از آنان روی دیگر سکه است. مجموعه این موارد موجب میشود که افراد زیادی مشغول تولیدات فرهنگی برای این رسانه و حکومت شوند. افرادی که بیشتر آنان هیچ تناسب فکری و فرهنگی با این رویکرد سنتی ندارند. نه بیشتر که تقریبا قریب به اتفاق آنان با اندکی فاصله از یکدیگر چنین هستند، چون الزامات این سرگرمیها و هنرها بهگونهای است که با فرهنگ دینداری سنتی تطابق ندارد. ولی هنرمندان بنا به ملاحظات و مصلحت در قالب چارچوبهای رسمی تعیینشده ظاهر میشوند. زنان حجاب دارند، مردان از انجام برخی کارها به صورت علنی پرهیز میکنند. هنگام گفتوگوی تلویزیونی کلی قربانصدقه ارزشهای رسمی میروند. البته در پشتصحنه و خانه آزادی کامل و حتی بهنوعی مصونیت هم دارند. همه این افراد در یک معامله نانوشته با صداوسیما و دیگر نهادهای فرهنگی و سرگرمی همکاری میکنند. این معامله سودآور برای طرفین است، ولی هنگامی که با بحران اعتراضات اخیر مواجه شد دچار اختلال گردید. چگونه؟ سکوت سلبریتیها اعم از هنری و ورزشی، از یکسو محبوبیت آنان را نزد مردم تضعیف میکرد و این یعنی کسبوکارشان خسارت میبیند. از سوی دیگر فرصتی پیش آمده تا از زیر بار فرهنگی که مصلحتی پذیرفتهاند، بیرون بیایند. آن تناقض سیاستهای رسمی در اینجا خود را آشکار کرد. ولی ساختار رسمی چه زیانی میکند؟ قابل تصور نیست. آنان قادر به استفاده از این افراد در برنامههای آینده خود نیستند مگر اینکه در سیاستهای خود تجدیدنظر کنند. افرادی که خیلی هم زیاد هستند. شاید هم اینها حاضر به همکاری نباشند. مهمتر اینکه دست صداوسیما در بازنشر تولیدات قبلی هم بسته میشود، چون بهطور معمول و حداقل یکی از معترضان در برنامههای قبلی حضور دارند. جالب اینکه در ورزش با مشکل بزرگتری مواجه شدهاند، چون حذف ورزشکاران ملی به این سادگی نیست. پس باید با نتایج این تناقضات سوخت و ساخت؛ چارهای ندارند. اوضاع اوقات فراغت و فرهنگ رسمی از این پس دیدنی خواهد بود.