درماندگی آموختهشده
از همان ابتدا که آلودگیهای هوا بهویژه در تهران آغاز و سپس تکرار میشد، حساسیتها نیز به نسبت فراوان بود. در آن زمان فقط تهران و تا حدی اصفهان و کرج و اراک دچا
از همان ابتدا که آلودگیهای هوا بهویژه در تهران آغاز و سپس تکرار میشد، حساسیتها نیز به نسبت فراوان بود. در آن زمان فقط تهران و تا حدی اصفهان و کرج و اراک دچار این وضعیت میشدند. درباره علل آن و سهم هر علت بحث و گفتوگو میشد. درباره راهحلهای آن و امکانپذیری تامین منابع اقتصادی و فنی و... نیز بحث میشد. در دوره قبل مدیریت شهر تهران هم به دلیل اینکه جریان رسانهای رسمی مخالف آنان بود، کوچکترین آبگرفتگی یا ترافیک یا آلودگی هوا برجسته و درباره آن بحث و گفتوگو میشد. ولی اکنون و با آمدن دولت و شورای شهر جدید، تقریباً در همه شهرهای کشور، یکدستی کامل برقرار شده است ولی از یکسو نیز ابعاد مشکلات شهری بهصورت تصاعدی در حال افزایش است و از سوی دیگر با سکوت رسمی مواجه میشود. نمونه آبگرفتگی تهران در هفته گذشته و ترافیک چندساعته را همه به یاد دارند ولی مسئله آلودگی هوا به عللی مهمتر است، زیرا نهفقط شهر تهران، بلکه تقریباً همه شهرهای بزرگ کشور را در بر گرفته است و ریشه همه آنها نیز کموبیش یکی است؛ سوختهای فسیلی و خودروهای بیکیفیت با سوختهای غیراستاندارد.
تعداد روزهای ناسالم هوای تهران و طبعاً شهرهای بزرگ و صنعتی کشور را در دهه اخیر تا حدود سه برابر افزایش یافته و بدتر اینکه روزهایی که هوا در حالت بسیار ناسالم و خطرناک است، در گذشته نبود، ولی در سال گذشته 4 روز چنین وضعی داشتند که به تعطیلی منجر شد. این احتمال وجود دارد که با ادامه روند کنونی این آمار در سال جاری و آینده بیشتر شود و حل مسئله آلودگی هوا در کشور سختتر گردد. مشکل اصلی این است که ما در حال وارد شدن به وضعیتی هستیم که از نظر روانشناسی به آن «درماندگی آموختهشده» گفته میشود؛ یعنی پس از مدتی که نتوانستیم بر مشکل غلبه کنیم و از حل آن درمانده شدیم، به این نتیجه میرسیم که مشکل قابل حل نیست و این درماندگی را میآموزیم و به لحاظ روانی اینگونه خود را توجیه میکنیم. عادیسازی مشکلات و مسائل جامعه و نپرداختن به آنها، موجب چنین وضعی میشود. چرا نمیتوانیم مشکل آلودگی هوا را حل کنیم؟ برای اینکه حاضر به پرداخت هزینههای آن نیستیم. نه قیمت سوخت را میتوانیم اصلاح کنیم، نه استانداردهای سوخت را میتوانیم اجرایی کنیم، نه حاضریم واردات خودرو را آزاد و یا ساخت خودرو در داخل کشور را رقابتی کنیم، نه آمادگی داریم که ناوگان خودروهای فرسوده حملونقل شهری را نو کنیم، نه حاضریم سرمایهگذاری مناسبی در حمل و نقل عمومی کنیم، نه میتوانیم مانع مصرف سوختهای فسیلی آلودهکننده شویم، نه میخواهیم نظارت مؤثر بر فضای سبز شهر و... کنیم؛ خُب نتیجه همه این نخواستنها روشن است؛ آلودگی بیشتر و درماندگی آموختهشده.