سهواژه پرمناقشه
دربارۀ «روز ملی سینما» و امروز سینمای ایران
دربارۀ «روز ملی سینما» و امروز سینمای ایران
«روز ملی سینما» اگر پیشتر ترکیب بدیهی و بینیاز از هر توضیحی بود، امروز عبارتی متشکل از سهواژه پرتردیدی است که جز برای معدود مدیر و تکنسین سینمایی هیچ حس خوبی برانگیخته نکند. برای آنان هم احتمالاً این حس خوب ثانویه است، یعنی بهواسطه نفعی که درنهایت از مانور روی این روز به آنها میرسد مشعوف میشوند، نه برای خود سینما و روزش. چرا برای بسیاری این ترکیب فاقد حسی است که قرار بوده بازتولید کند؟ پاسخ کوتاه این است؛ امروز هیچ وفاقی درباره این سهکلمه وجود ندارد.
بخشی معتقدند که پس از آنچه یکسال بر ما گذشت این روزها «روزِ» فلان و بهمان نداریم. نه وقتی هنوز زخمها تازه و سرباز هستند و بعضاً جای مرهم، نمک دست متولیان اوضاع است. اگر میخواهید از اجماع درباره «ملی» بدانید، سری به شبکههای اجتماعی بزنید. اسم محبوبترین شاعران و هنرمندان تازهدرگذشته یا ایرانیانِ مبارز و سیاستمداری را که به ملیبودن شهرت دارند، جستوجو کنید. هرچه بالا و پایین کنید محال است جز دعوا و ناسزا چیزی نصیبتان شود. محال است شخصیتی پیدا کنید که همه لااقل احترام آن را نگاه دارند.
درباره سینما که اظهرمنالشمس است. کارگردانی بهجرم ساختن فیلمی، حکم حبس میگیرد، بازیگرانی محکوم به قطع ارتباط با همه دنیا میشوند و بسیاری عطای کار در چنین شرایطی را به لقایش میبخشند. امروز مسئله سینمای ایران همهچیز است، جز خود سینما. حاشیهها هزارانبار پررنگتر از اصل موضوع است. گویی رسالت متولیان فعلی سینما، شخمزدن همه تاریخ سینمای ایران تا به امروز و ساختن عمارتی جدید است که کاملاً منطق با اصول معماری خودشان باشد. احتمالاً مانند همان کاری که در دانشگاه مشغولند. اگر با این موارد درباره هرکدام از واژهها همدل باشیم امروز با احتیاط بیشتری از عبارت «روز ملی سینما» استفاده میکنیم. از جشن و خوشحالی دربارۀ چیزی که نداریم، پرهیز میکنیم. اگر دغدغه سینما و ایران داشته باشیم، به این میاندیشیم که آیندۀ سینمای ایران از پس این رخدادها چه خواهد شد؟ آیا هنوز میتوان از چیزی بهاسم سینمای ایران نام برد؟ درحقیقت پیشازاین هم سینمای ما صنعت نشده بود. حتی از هویتی هم بهنام سینمای ایران نمیتوان نام برد. شاید تنها هویت ما سینمای «فیلمفارسی» بود که نوعی از سینمای عامهپسند در بافتار ایرانی بهکار گرفته شده بود. جز
آن هرچه بوده، درخشش تکاستعدادهایی بوده که ربطی به کلیت سینما نداشتهاند. بااینهمه امروز شرایط بهکل متفاوت شده است. اگر بنا بر شرایط موجود بگیریم که وضعیت بسیار بد و آشفتهای در میان است. در داخل سینماگرانی که میخواهند اندک استقلال خود را حفظ کنند، دائم باید درگیر مسائلی جز سینما باشند. در این وضعیت موج خروج اهالی سینما هرروز بیشتر میشود. عدهای از آنان که اینجا با منتهیالیه تفکر رادیکال کار میکردند در منتهیالیه رادیکال آنسو غش میکنند و همانطور که شاهد هستیم، مشغول تئاترهای روحوضی لسآنجلسی میشوند. عدهای هم برای مقبولافتادن، درگیر سینمای سیاستزده جشنوارهپسند میشوند. احتمالاً از این به بعد شاهد ساختهشدن بیشتر فیلمهایی چون «عنکبوت مقدس» خواهیم بود که تنها تفاوتش نسبت به نسخه بیکیفیت ساخت داخل، استفاده بیخود از صحنههای جنسی و تصویری اگزوتیکتر از وضع موجود خواهد بود. همه اینها حاصل مدیریتی است که هرروز فضا را بستهتر از روز قبل میکند، به خیالش با این کار میتواند سینمای خود و روایت خود را بسازد. شوربختانه نمیدانند که با این سیاست سرکنگبینشان برای خودشان هم صفرا خواهد فزود و روایت جای
دیگری اتفاق خواهد افتاد؛ روایتی که نه در راستای منافع خودشان است، نه ایران و سینمایش.
راستی، دیدم یکی از جشنوارههای دولتی بهمناسبت روز سینما کلیپی ساخته است و کودکانی از اقوام مختلف ایرانی با گویش خودشان، روز ملی سینمای ایران را تبریک میگفتند. کاش میشد از همان کودکان میپرسیدند یا اصلاً از کودکان بالاترین مسئولان سینمایی کشور میپرسیدند که قهرمان شما کیست؟ اگر حتی فقط یکی از آنها جز مارولهای هالیوودی و خوانندگان کرهای چیز دیگری میگفت و به شخصیتی از فرهنگ ایران اشاره میکرد، آنوقت همین راهی که پیش گرفتید، ادامه دهید.