قداستزدایی بهنام ترویج امر مقدس
عبدالجواد موسوی شاعر و روزنامهنگار بزرگترین مشکل قداستزدایی در سرزمین ما این است که قداستزدایان، دعوی ترویج امر دینی دارند و اینکار را هم اغلب در پرتو حم

عبدالجواد موسوی
شاعر و روزنامهنگار
بزرگترین مشکل قداستزدایی در سرزمین ما این است که قداستزدایان، دعوی ترویج امر دینی دارند و اینکار را هم اغلب در پرتو حمایت زمامداران حکومت دینی انجام میدهند و همین ماجرا کار را برای انتقاد سخت میکند و منتقد را از همانابتدا در معرض اتهام قرار میدهد. اما بهقول خواجه رندان:
گر من از سرزنش مدعیان اندیشم
شیوه مستی و رندی نرود از پیشم
آنچه عیان است و انکار نمیتوان کرد اینکه تلاش مدعیان ترویج امر قدسی در این سرزمین تا بهامروز نهتنها توفیقی در پی نداشته که روزبهروز نتیجه عکس داده و طبق معمول سرکنگبین صفرا فزوده. یکی از این آخرین تلاشهای زیانبار، پیوند روز ولادت امامرضا علیهالسلام با روز محیطبانی است. ظاهر ماجرا نهتنها عیب و ایرادی ندارد که نهایت خوشذوقی است. پیوندزدن تلاش محیطبانان که مسئولیت حفاظت از طبیعت و دیگر مخلوقات خدا را دارند با روز تولد امام رئوفی که در باور عامه شیعیان به آهویی ترسخورده پناه داد، بهظاهر باید موجب تحسین و تقدیر شود اما این فقط ظاهر ماجراست. کافیاست فقط اندکی از این ظواهر فاصله بگیریم و در موارد مشابه اینچنینی تأمل کنیم تا دریابیم خوشذوقیهایی ازایندست بیشازآنکه به گسترش امور دینی و معنوی بینجامد به قداستزدایی مدد رسانده. آیا مبدعان این طرحهای بدیع از نتایج و توابع عملکرد خود آگاه نیستند؟ نمیدانم اما این را خوب میدانم که ابداعاتی ازایندست، عالمانه یا عامدانه نتیجهای یکسان در پی دارد.
پیوندزدن یکشغل که در همهجای دنیا متداول است و شاغلان در قبال آن مزدی میگیرند، با یک پدیده از جنس کرامت و معجزه چهمعنایی دارد؟ اگر بگویید این شغل، شغل مقدسی است، باید گفت غالب مشاغل مقدس هستند. کاسب، حبیب خداست. آموزگاری شغل انبیاست و اصلا از همه مهمتر طبق اخبار و روایات هرکس برای معاش خانوادهاش تلاش کند، کانه در راه خدا جهاد کرده است. اما کیست که نداند ارج و منزلت قائلشدن برای تلاش و کوشش در راه معاشخانواده با پیوندزدن بیواسطه با امری معین در ساحت قدس، تفاوت بسیار دارد. اگر قرار باشد بر چنین منوالی حرکت کنیم، باید آتشنشانان را که از شریفترین آدمهای روی زمین هستند با حضرتحق یکی بدانیم چراکه آتشنشانان نیز همانند حضرت باریتعالی که آتش را بر حضرت ابراهیم گلستان کرد، اطفایحریق میکنند و گرفتاران در شعلههای آتش را با فداکاری نجات میدهند. مشکل چنین همانندسازیهایی این است که ما این مفاهیم را مصرف میکنیم تا جایی که آنها را از هرگونه قداستی تهی میکنیم. آن مفاهیم بلند و اسطورهای را به یک پدیده ملموس و زمینی تقلیل میدهیم و بدتر از آن راه را برای تشکیک در امور قدسی هموار میکنیم. در همین چند
روزی که بحث محیطبانی و آن داستان شگفت ضامن آهو مطرح شد، کم نبودند کسانی که اصل ماجرا را زیرسوال بردند. من مورخ نیستم و صلاحیتی درباره اینکه بگویم چنین واقعهای چقدر از حیث تاریخی صحیح است یا نه، ندارم اما این را خوب میدانم که کشیدهشدن این مباحث به فضای مجازی کمترین ضررش مبتذلشدن بحث است. مخاطب عجول و کمحوصله فضای مجازی که حتی حوصله خواندن چند خط را ندارد، با دیدن چند عنوان شتابزده خود را صاحبنظر فرض میکند و دعویهایی میکند که مگوی و مپرس.
طبق معمول داستان به همینجا ختم نمیشود. کافیاست یک واقعه تاریخی صحیح یا ناصحیح که با باورهای دیرینه مردم همتافت شده، ترک بردارد آیا تضمینی وجود دارد که فردا دیگر اخبار و روایات مشهور که بخشی از هویت این مردم را شکل میدهند، چنین وضعیتی پیدا نکنند؟
بسیاری از مشاغل در دنیا محترم شمرده میشوند. صاحبان آن شغل هم بسیار زحمتکش و شریف هستند اما حرمتگذاشتن به آنها صرفا ازاینطریق ممکن نمیشود. راههای دیگری هم برای احترامگذاشتن به محیطبانان وجود دارد. سالهاست که در خبرها میخوانیم محیطبانان دستمزد بسیار پایینی میگیرند. آیا صرف نامگذاری محترمانه میتواند جای خالی سفره محیطبانان را پر کند. سالهاست که میشنویم محیطبانان از حمایت کافی برخوردار نیستند و بسیاری از آنان در مواجهه با متعرضان به طبیعت بیپناه باقی میمانند. آیا بهتر نیست بهجای این تبلیغاتی که نه خیر دنیوی در پی دارد، نه اجری اخروی؛ به فکر معضلات جدی محیطبانان باشیم. باور بفرمایید درآنصورت هم محیطزیست وضعیت بهتری پیدا خواهد کرد، هم محیطبانان. مهمتر از همه اینکه، اعتقادات مردم به باورهای دینی نیز مستحکمتر خواهد شد. باور بفرمایید.