| کد مطلب: ۵۲۶۵
ماجرا ادامه دارد

ماجرا ادامه دارد

سیدجواد موسوی روزنامه‌نگار و شاعر خب همان‌طور که هفته پیش نوشتم، ماجرای حمله ماستی جدی‌تر از آن چیزی بود که خیلی‌ها گمان می‌کردند. اصلا خوشحال نیستم از اینکه

mousavi

سیدجواد موسوی

روزنامه‌نگار و شاعر

خب همان‌طور که هفته پیش نوشتم، ماجرای حمله ماستی جدی‌تر از آن چیزی بود که خیلی‌ها گمان می‌کردند. اصلا خوشحال نیستم از اینکه پیشگویی‌ام رنگ حقیقت به خود گرفت.‌ ای‌کاش آن اتفاق صرفا یک اتفاق بود و من پیش شما و همکارانم ضایع می‌شدم، اما مملکت به چنین دردسری نمی‌افتاد. حقیقت‌اش این روزها با خودم خیلی فکر کردم که بالاخره چاره کار چیست؟ چه باید کرد؟ با متلک گفتن و اینکه شما افراطی و درد و غصه مردم برای‌تان اهمیتی ندارد و صرفا چند تار موی زنان دین و ایمان‌تان را به‌باد می‌دهد، چه چیزی حل می‌شود؟ ممکن است چند نفر دل‌شان خنک شود و ازآن‌طرف هم عده‌ای حسابی کنف شوند اما درنهایت چه؟ همین خنکی و التهاب بعد از مدتی به یک بحران دیگر بدل می‌شود و خودش را به اشکال مختلف خشونت نشان می‌دهد. جدی چه باید کرد که مملکت و مردم از آسیب بیشتر در امان بمانند و این معضل برای همیشه حل شود. کسی که گوش نمی‌کند اما اگر از سر اتفاق آنهایی که کاری ازشان بر می‌آید این حرف‌ها به گوش‌شان رسید، باید بدانند که ما حقیقتا مشکل تئوریک داریم. قبل‌ترها همین حرف را از عزیزی شنیده بودم، اما خیلی آن را جدی نگرفتم، منتها در این چند روزه بیشتر به آن اندیشیدم و دیدم بسیاری از مشکلات موجود به‌ویژه بسیاری از چیزهایی که ما آن را تناقض یا استانداردهای دوگانه می‌خوانیم، محصول همین فقدان تئوریک است. ما هنوز خیلی درست و درمان نمی‌دانیم منظور از شعاری که بر سر در وزارت امورخارجه نصب شده، یعنی چه؟ هنوز بر سر استقلال با همدیگر به تفاهم نرسیده‌ایم و اصلا معلوم نیست منظور برخی سیاستمداران ما از نه شرقی، نه غربی چیست؟ درباره میزان و حد و حدود نقش مردم همچنین اسلام، در امر حکومت‌داری تکلیف‌مان مشخص نیست. اینکه عده‌ای درباره این مفاهیم مدام باهم بحث کنند و اختلاف‌نظرهای عمیقی داشته باشند، حداقل در این یک مورد خاص نه‌تنها نشانه پویایی اندیشه و حرف‌هایی از این دست نیست، بلکه نشان می‌دهد هنوز در بسیاری از موارد خودمان هم بلاتکلیفیم و دقیقا نمی‌دانیم قصد و غایت‌مان از طرح این شعارها چیست. وقتی اندیشه‌ای تبدیل به شعار شد، باید روشن و شفاف باشد. شما قبل از آنکه اندیشه مورد نظرتان را تبدیل به شعار کنید، می‌توانید بر سر آن چندوچون کنید و با مخالفان و موافقان‌تان حسابی چانه بزنید، اما بعدش دیگر اختلاف آن هم این میزان اختلاف در فهم یک شعار، نشان از یک‌چیز غیرعادی دارد.
توجه بفرمایید شعار صرفا چیدن چند کلمه خوش‌آهنگ در کنار یکدیگر نیست و شما با طرح یک شعار، افق پیش‌روی یک ملت را روشن می‌کنید. با طرح آن شعار نشان می‌دهید چه سودایی در سر دارید و مقصدتان کجاست. شعار وقتی به کوچه و بازار راه پیدا می‌کند، دیگر تفسیربردار نباید باشد. باید صریح و روشن تکلیف را روشن کند. شما یک وقتی شعار را روی در و دیوار می‌نویسید. فی‌المثل می‌نویسید: العدل اساس الملک. یا العدل اساس الاحکام. خب عدل می‌تواند خیلی تفاسیر و تعابیر گوناگونی داشته باشد و به همین دلیل ممکن است گاهی چیزی در نظر ما عادلانه نباشد، اما از نظر طرف مقابل عین عدل باشد. مشکل این است که درباره عدل هم روشن و صریح تکلیف‌مان را روشن نکرده‌ایم و معلوم نیست حقیقتا منظورمان از پیاده‌شدن عدالت در جامعه همان تعبیر حضرت امیر است که فرمودند؛ عدالت، نهادن هرچیز در سر جای مناسب خویش است یا منظورمان از عدالت، شکل زمامداری حکومت‌های سوسیالیستی است. اما وقتی می‌گویید جنگ جنگ تا پیروزی، منظورتان صریح و روشن است و دیگر جایی برای چانه‌زدن باقی نمی‌ماند.
این روزها داستان امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر هم کم‌وبیش دچار همان مشکلاتی است که عرض کردم. بزرگان مملکت باید بنشینند و تکلیف امربه‌معروف و نهی‌از‌منکر را روشن کنند. این حرف‌های کلی که مردم صبرشان به سر آمده است و چیزهایی شبیه به این حرف‌ها، فردا مشکل برای مملکت درست می‌کند و جالب اینکه آن‌وقت هیچ‌کس هم مسئولیت این حرف‌ها را برعهده نخواهد گرفت. تازه ممکن است مدعیان، طلبکار هم بشوند که: ما که تذکر داده بودیم! همین الان که دارم این یادداشت را می‌نویسم خبر رسیده است در امام‌زاده حسین همدان، خادمان امام‌زاده دو نفر را که از نظر آنها حجاب مناسبی نداشته‌اند، بعد از برخوردی نامناسب داخل یک اتاق حبس کرده‌اند. به خدا کار دارد به جاهای خطرناک می‌کشد و حتی تا زمان انتشار این یادداشت معلوم نیست چه اتفاقات دیگری رخ دهد. اگر حقیقتا دلسوز این مملکت هستید، چاره‌ای بیاندیشید.

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
آخرین اخبار