توسعهیافتگی و سیاست خارجی
توسعه در جهان امروز یک انتخاب نیست بلکه یک الزام و اجبار است. نرسیدن به چرخه توسعه به معنای فرونشست در محدوده جغرافیایی و فقر است.
توسعه در جهان امروز یک انتخاب نیست بلکه یک الزام و اجبار است. نرسیدن به چرخه توسعه به معنای فرونشست در محدوده جغرافیایی و فقر است. به گفته محمود سریعالقلم، استاد علوم سیاسی، «توسعه ایجاد ثروت است» و این ثروت نه به صورت انباشته بلکه به شکل یک «داشته در حال چرخش» و رو به ازدیاد خود را نشان میدهد. سیاست خارجی نیز بهعنوان یک ابزار و عامل توسعه و پیشرفت میباشد و کشوری میتواند از این ابزار برای توسعه استفاده کند که ویژگیهای خاصی داشته باشد:
سیاست خارجی فعال و توانمند: برای ورود به توسعه علاوه بر ایجاد زمینههای داخلی، میبایست شرایط خارجی نیز مساعد باشد و این به نحوه ارتباطگیری و حضور در صحنههای بینالمللی بستگی دارد. میزان فعال بودن در نظام بینالملل و ارتباط با سایر کشورها نسبت مستقیمی با شدت گرفتن حرکت در مسیر توسعه دارد. چین تا سال ۱۹۷۱ که از انزوا خارج نشده بود، امکان توسعه را نیافت.
اقتصادمحور: سیاست خارجیای میتواند عامل توسعه گردد که بر مبنای اقتصادی بنا شده باشد یعنی بهدنبال اهداف اقتصادی و تجاری حرکت کند و بهدنبال انعقاد توافقنامههای تجاری ترجیحی، جذب کمکهای بینالمللی، یا ایجاد ائتلافهای منطقهای که به توسعه اقتصادی کمک میکند، باشد. کره جنوبی نمونه خوبی در این زمینه است. این کشور از ۱۹۶۰ که تصمیم به توسعه گرفت، سیاست خارجی خود را براساس مبانی تجاری و اقتصادی قرار داد.
موازنه مثبت: سیاست خارجیای که جهتگیریهای سیاسی و ایدئولوژیک دارد، نمیتواند براساس توسعه حرکت کند. تلاش برای افزایش پیوندها با کشورهای مختلف و تشکیل ائتلافها و گروههای اقتصادی بدون ملاحظات سیاستهای داخلی کشورها آنگونه که تاکنون چین انجام داده است، تاثیر مهمی در بهرهبرداری از اقتصاد دیگر کشورها دارد. (چین نمونه کشوری است که در داخل دارای ایدئولوژی میباشد اما در سیاست خارجی هیچ دیدگاه ایدئولوژیکی را دنبال نمیکند.)
استفاده از فاکتورهای دیگر: به غیر از اقتصاد، فاکتورهای دیگری هم در سیاست خارجی مطرح است. از سیاست گرفته تا روابط فرهنگی و اجتماعی، گردشگری و.. میتوانند برای بهرهبرداری اقتصادی مورد استفاده قرار گیرند.
ایجاد پرستیژ: دولتهایی که بهدنبال توسعه هستند در فضای جهانی پرستیژهای خاصی ایجاد میکنند. از کمکهای توسعهای به دیگر کشورها تا دادن وام و کمکهای بلاعوض و.. موجب میشود که کشورهای دیگر توجه خاصی به آنها نمایند و تعاملات خود را افزایش دهند. از سوی دیگر، غالباً کمکهای توسعهای و وام، بازخورد خوبی را به اقتصاد کشوردهنده، میدهند و موجب افزایش رشتههای اتصال با دیگر کشورها میشوند. کشورهای ترکیه و چین با همین شیوه در آفریقا و آسیا توانستهاند نفوذ بالایی بهدست بیاورند.
ثباتزا: سیاست خارجی زمانی میتواند به توسعه کمک کند که موجب ثبات و امنیت برای کشور و منطقه و حتی جهان باشد. غالباً کشورهایی که بهدنبال ایجاد ناامنی و بیثباتی هستند از قافله پیشرفت عقب میمانند و اولویت توسعه را از دست میدهند. با ایجاد ثبات، سرمایهها جذب میشوند و زمینههای همکاری فراهم میگردد. تاریخ اروپا نشان داده که توسعه بعد از فروکش کردن جنگهای داخلی شروع شده است. اگرچه سیاست خارجی بخشی از راه توسعه است اما بخش مهمی است. برای توسعه یافتن نیاز به آموزش و پرورش نیروی انسانی هست. این نیرو در سیاست خارجی نیز لازم میباشد یعنی میبایست دیپلماتهایی تربیت کنیم که به توسعه کشور ایمان داشته باشند و برای آن تلاش کنند. برای توسعه میبایست اقتصادی پویا و پایدار را طراحی کنیم و سیاست خارجی بخش بیرونی و اتصال آن به جهان میباشد که میتواند انرژی لازم را کسب نماید.
برای توسعه میبایست نهادهای کارآمد، سیاستهای محیط زیستی و... داشته باشیم که همه اینها به نوعی به روابط ما با جهان و اقدامات سایر کشورها مرتبط میگردد. به هرصورت اگر توسعه یافتن یک اولویت در کشور است (که باید باشد)، برای عملی شدن آن نیاز به یک سیاست خارجی پویا، هدفمند و برنامهریزیشده، داریم زیرا توسعه، چیزی جزء یک پروسه بلندمدت نیست که در آن اجزاء مختلف از جمله سیاست خارجی دخیل میباشد. برای رسیدن به توسعه میبایست در جهان نامی نیکو و با پرستیژ پیدا کنیم و به ائتلافها و اتحادها بپیوندیم تا احترام دیگران را برانگیزانیم.