غرب قواعد دیپلماسی را رعایت نمیکند
دیپلماسی یک بازی یکطرفه نیست یک بازی شطرنج است که طرف مقابل شما هم باید قواعد بازی رو رعایت کند تا بتوان به نتیجه رسید.

دیپلماسی یک بازی یکطرفه نیست یک بازی شطرنج است که طرف مقابل شما هم باید قواعد بازی رو رعایت کند تا بتوان به نتیجه رسید. امروز این مسئله رایج شدهاست که دستگاه سیاست خارجی ایران چه باید بکند یا چه باید میکرد که مذاکرات با غرب به موفقیت برسد. به نظر من این سوال درست یا کاملی نیست. در مذاکرات ایران و غرب، یک طرف دیگر هم وجود دارد.
باید مواضع و رفتارهای طرف مقابل هم در نظر گرفتهشود. برای به نتیجه رسیدن مذاکرات، تردیدی وجود ندارد که هر دو طرف باید مجاب شوند و نمیتوان یکطرفه مذاکره را به نتیجه رساند. اما الان شاهد این هستیم که یک طرف، یعنی ایران، هنوز به رویکردهای دیپلماتیک پایبند است. ما این رویکرد را از ۲۰۱۵ تا به امروز از سوی ایران دیدهایم و میبینیم. در برابر طرف مقابل اینگونه نیست. آمریکا هر زمان بخواهد پیششرط میگذارد، شرایط مذاکره را بر مبنای خواست خودش تعیین میکند، و حتی وقتی توافق میکند، هر زمان که اراده کند از توافقی که امضا کردهاست خارج میشود.
آمریکا برای وادار کردن طرف مقابل به پذیرش درخواستهایش در میز مذاکره، از هر روشی جدای از دیپلماسی استفاده میکند و تا به امروز دیدهایم که از تحریم، فشار حداکثری، اقدامهای خرابکارانه، ترور و اخیراً هم جنگ برای دنبال کردن اهدافش استفاده کردهاست. آمریکا از یک سو برای خود هیچ قاعده و قانونی نمیپذیرد و از طرف دیگر از ایران میخواهد که کاملاً پایبند عمیق به همه قوانین و قیود باشد. در شرایط فعلی میز مذاکره ایران و غرب به مسابقهای شبیه شدهاست که در آن یک طرف با قواعد شطرنج بازی میکند و طرف مقابل با ترکیبی از قوانین بوکس، فوتبال آمریکایی و ورزشهای رزمی وارد بازی شدهاست. چنین مذاکرهای قطعاً به نتیجه نمیرسد. روش آمریکا در مواجهه با ایران در واقع یک رویکرد نواستعمارگرایانه است و ناشی از نگاه بالا به پایین آمریکا و کلیت غرب است.
با روندی که وقایع طی کردهاند، دیگر تردیدی وجود ندارد که مشکل آمریکا و اسرائیل با ایران، مسئله هستهای نیست، بلکه مشکل قدرت است. اگر صرفاً مشکل آمریکا با ایران پرونده هستهای بود، تردیدی وجود نداشت که برجام میتوانست تا حد بسیار زیادی نگرانیهای آمریکا و متحدانش را برطرف کند.
گزارشهای نهادهای اصلی امنیتی آمریکا نشان میداد که ایران به دنبال بمب اتم نیست و باقی ماندن در برجام، تضمین کافی در اختیار غرب قرار میداد که ایران نتواند به سلاح هستهای دست پیدا کند. اما امروز میبینیم که خواستههای اصلی طرف غربی، به ویژه آمریکا و اسرائیل علنی شدهاست که شامل کنار گذاشتن کامل صنعت هستهای، محدود کردن توانمندیهای نظامی، بهویژه توانمندی موشکی و کاهش و نهایتاً قطع کامل نفوذ ایران در کشورهای منطقه است.
من معتقدم که آمریکا در چارچوب هیچ توافقی حاضر نخواهد شد تحریمهای خود علیه ایران را کنار بگذارد، چراکه رفع تحریمها باعث توانمندی و قدرتمند شدن ایران میشود. ممکن است توافقی مانند برجام بتواند بخشی از تحریمها را کاهش دهد اما نهایتاً تحریمها باقی خواهند ماند و حالا آمریکاییها به جد دنبال این هستند که با از بین بردن دستاوردهای برجام، تحریمهای بینالمللی شورای امنیت سازمان ملل متحد را هم احیا کنند.
من حتی تصور میکنم که اگر برجام به خوبی پیش میرفت و آمریکا از برجام خارج نمیشد، باز هم طرف آمریکایی بهانهای پیدا میکرد که از طریق آن قطعنامههای شورای امنیت را مجدداً احیا کند. سه بازیگر اصلی طرف ایران، هر یک خواستههای مشخصی دارند. اسرائیل خواهان یک ایران فروپاشیده، ورشکسته و چند تکه است، آمریکا خواهان یک ایران ضعیف است که قدرت چانهزنی و اثرگذاری در منطقه نداشتهباشد و اروپاییها خواهان این هستند که ابزار بهزعم آنها تهدید، یعنی قدرت نظامی و توانمندی هستهای را از ایران سلب کنند.
هرچند موضع اروپا نسبت به آمریکا و اسرائیل، کمتر تهاجمی است، اما به دلیل اختلافهای اساسی به واشنگتن از جمله جنگ اقتصادی و تعرفهها و همزمان وابستگی امنیتی اروپا به آمریکا و جنگ اوکراین، اروپاییها احساس میکنند که باید امتیازاتی به آمریکا بدهند که یکی از آنها در مسئله ایران و پیروی از سیاست آمریکا در پرونده ایران است. در عین حال سیاست آمریکا هم روزبهروز اسرائیلیتر میشود. در واقع گفتمان در خصوص ایران روز به روز به اسرائیل نزدیکتر میشود.
با توجه به تجاربی که در منطقه داریم مطمئناً فشارها بر ایران هیچ وقت کاسته نمیشوند و تحریمها هم هیچ وقت، آنگونه که ایران انتظار دارد، مرتفع نخواهد شد. در نتیجه اینجا سوال این نیست که ایران چه باید بکند، سوال این است که آیا طرف مقابل واقعاً اراده سیاسی برای رسیدن به یک توافق برد-برد با ایران دارد یا صرفاً به دنبال اعمال زور و سلطه خود بر ایران است.
ایران در ۱۰ سال گذشته نشان داده که در دیپلماسی راهکرد رویکردها و راهکردهای دیپلماسی را دنبال میکند، اما طرف مقابل همواره این رویکرد را پس زدهاست، چه زمانی که آمریکا از برجام خارج شد و چه همین امروز که اروپاییها حاضر به پذیرش بستههای پیشنهادی ایران و توافق ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیستند. حتی اگر همین فردا هم توافقی حاصل شود که مکانیسم اسنپبک چند ماه تمدید شود، یک اقدام موقت خواهد بود و غرب هیچ وقت این فرصت طلایی را برای اینکه همیشه امکان مهار کردن ایران را داشتهباشد، از دست نمیدهد.
گزینههایی برای ایران وجود دارد که میتواند از طریق آنها فشار و ضربههای بازگشت تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل را کنترل کند. از جمله این است که ایران از طریق چندجانبهگرایی با کشورهای قدرتمند غیرغربی و کشورهای همسایه، با استفاده از ابزارهای دیپلماتیک و دیپلماسی عمومی، بتواند تا حدی با تقویت اقتصاد داخلی این آسیبها را کاهش دهد. در غیر این صورت از نظر من غرب به دنبال راهحل نیست.
غرب خواهان تضعیف ایران است. برای غربیها ادراک بازدارندگی تغییر کرده و تصور غرب درست یا غلط بر این است که ایران راهی برای پیشبرد استقلال سیاسی یا استقلال نظامی خود ندارد و به همین دلیل آنها امکان حمله نظامی و فشار اقتصادی بیشتر را به ایران دارند. هدف آنها این است که بدون اینکه هزینه یا امتیازی بدهند، ایران را غیراتمی، غیرنظامی و ورشکسته کنند. تهران باید این فهم و ادراک توازن قدرت را تغییر دهد.
یعنی اینکه امیدی به رسیدن به یک راهکار مذاکرهشده برای تغییر رویکرد غرب وجود ندارد و ایران مجبور است در هر شرایطی تلاش کند وضعیت اقتصاد داخلی را بهبود بخشد، تابآوری کشور و توانمندیهای دفاعی و نظامیاش را بهبود بخشد تا بتواند به شکل پایدار هرگونه اقدام خصمانه از طرف کشورهای غربی را خنثی کند و فشار اقتصادی و تحریمی را تحمل کند. نهایتاً غرب باید به این باور برسد که راهکاری بدون هزینهای برای تسلیم کردن ایران وجود ندارد و فهم و ادراک بازدارندگی در آنها مجدداً تغییر کند و مجبور شوند که برای رسیدن به توافق به ایران، امتیازهایی را ارائه کنند.