چالشهای توافق ایران و آمریکا: جهانبخش ایزدی استاد روابط بینالملل در گفتوگو با «هممیهن»
با گذشت چهار دور از مذاکرات غیرمستقیم میان ایران و آمریکا، مقامهای ایرانی به تدریج از صفتهای جدیدی برای توصیف شرایط حاکم بر مذاکرات استفاده میکنند. در بیان مقامهای ایرانی کلماتی مانند «جدی»، «مشکل» و «پیچیده» به تدریج پررنگتر میشوند.

با گذشت چهار دور از مذاکرات غیرمستقیم میان ایران و آمریکا، مقامهای ایرانی به تدریج از صفتهای جدیدی برای توصیف شرایط حاکم بر مذاکرات استفاده میکنند. در بیان مقامهای ایرانی کلماتی مانند «جدی»، «مشکل» و «پیچیده» به تدریج پررنگتر میشوند. از همان ابتدا روشن بود که با پیشرفت بیشتر مذاکرات میان تهران و واشنگتن، چالشها برای رسیدن به یک توافق افزایش پیدا خواهد کرد. اما چه چالشها و نکات اختلافی میان ایران و آمریکا وجود دارد که باعث میشود، مذاکرات پیچیده و سخت شوند. این موضوع را با جهانبخش ایزدی، استاد روابط بینالملل در میان گذاشتیم. در ادامه متن کامل این گفتوگو را مطالعه میکنید:
ایران و آمریکا برای گفتوگو در خصوص جزئیات یک توافق جدید با چه چالشهایی مواجه هستند؟
مذاکرات فنی و کارشناسی در واقع استمرار مذاکرات سطح بالا است و امری جدا از آن نیست. مذاکراتی که در سطح بالا انجام میشود عموماً یا برای امضای توافقنامه است و یا برای تعیین مسیر مذاکرات. در واقع در ابتدا و انتهای یک مذاکره دیپلماتیک مقامهای سطح بالا در ابتدای مذاکرات برای تعیین مسیر گفتوگوها و در پایان مذاکرات برای امضای توافقنامه با یکدیگر گفتوگو میکنند.
آنچه تاکنون انجام گرفتهاست در ابتدای کار تعیین مسیر مذاکره بود. تفاهمهایی بر روی اصول مذاکره، موضوع مذاکره، مکان مذاکره، زمان و بازه زمانی مذاکرات، مکان برگزاری مذاکرات، اهداف و ابعاد مذاکره صورت میگیرد. وقتی این این چارچوبها روشن شد، آنگاه تمرکز روی موضوعهای جزئی و فنی میرود. تا آنچه امروز علنی شدهاست، ما میدانیم که وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران و فرستاده ویژه رئیسجمهور آمریکا در خاورمیانه در خصوص محل برگزاری مذاکره، زمان جلسات، میانجی مذاکرات، فرمت مذاکره و امثال اینها تفاهم کردهاند. این مسائل پنهان نیست، چون به روشنی مشخص است که مذاکرات در چه زمان، کجا و با چه فرمتی برگزار میشود.
در مورد بقیه کلیات، اطلاعات دقیقی وجود ندارد که در سطح بالا چه تفاهمهایی شدهاست. آنگونه که وزیر امورخارجه ایران قبلاً گفتهبود، هنوز هم در کلیات و هم در جزئیات اختلافنظرهایی وجود دارد. مذاکره در جزئیات پرچالشتر، دیریابتر و پرسنگلاختر است. ضربالمثلی در زبان انگلیسی است که میگوید شیطان در جزئیات است. جزئیات است که سرنوشت یک مذاکره را رقم میزند. در نهایت این مذاکرات قرار است که به یک توافقنامه برسد که آن توافقنامه درون خودش مواد و تبصرهها و شروط خودش را دارد.
به صورت مشخص در مذاکرات هستهای ایران چه چیزهایی وجود دارد که ممکن است بین ایران و آمریکا مورد اختلاف باشد؟
منطق مذاکره و تجربه سالهای گذشته نشان میدهد که رمز موفقیت مذاکرات این است که اگر این مذاکرات تاکتیکی باشد، اگر مقطعی باشد و اگر تکموضوعی باشد، به جایی نمیرسد. در واقع مذاکرات باید راهبردی، همهجانبه و معطوف به تحولات نظام بینالملل و منطقه باشد. این نکته اساسی برای پیشبرد مذاکرات است. به علاوه اگر مذاکره با مفاهمه داخلی در هر دو طرف مذاکره همراه نباشد، مطمئناً کارشکنیهای جدی در مسیر مذاکره صورت میگیرد که امر پیشبرد مذاکره را سخت میکند. به نظر میرسد این بار گفتوگوها میان ایران و آمریکا، ابعاد و مولفههای بیشتری را در بر بگیرد.
در عین حال باید بیشتر واقعگرایانه با این مذاکرات برخورد کرد. مذاکراتی مانند مذاکرات برجام در چارچوبهای حقوقی و نهادی پیش میرفت، به علاوه اینکه تکموضوعی بود و در عین حال با حضور کشورهای مختلفی بود که نقش اثرگذاری در تضمین منافع ایران و حتی آمریکا نداشتند. کشورهای حاضر در آن مذاکرات بیشتر نقش کاتالیزور را بازی میکردند و گاهی اوقات حتی مانع بودند، چراکه منافعشان با روند کلی مذاکره متعارض بود. این بار اما تا حدی مانع حضور کشورهای مختلف با منافع متعارض برداشتهشدهاست. در داخل کشور هم نوعی مفاهمه، نه از روی اختیار، بلکه به جبر و به دلیل پویایی قدرت صورت گرفتهاست. به دلیل اینکه موانع پیشین کمرنگتر شدهاند، سرعت مذاکرات افزایش پیدا کردهاست.
گفتید عامل ایجاد مفاهمه داخلی، جبری است. بیشتر توضیح میدهید؟
در سیستم جمهوری اسلامی، غریزه بقا خیلی مهم است و عملگرایی نقش خودش را نشان میدهد. در طرف مقابل هم، دونالد ترامپ فردی ستیزهجو، فردمحور، ناشکیبا و غیرقابل پیشبینی است. این موضوع باعث میشود که پیشبینی تحولات آینده برای ایران مشکل شود. این مشکل فقط مربوط به مذاکرات ایران و آمریکا نیست، بلکه در کل نظام بینالملل با حضور ترامپ این مشکل پیش آمدهاست.
به نظر میرسد برای مذاکرات جاری از سوی ایران خطوط قرمز و چارچوب مذاکراتی به صورت واضح بیان شدهاست و در عین حال وفاق داخلی هم برای حمایت از مذاکرات و توافق وجود دارد. اما در آمریکا روشن نیست که چه خطوط قرمزی وجود دارد و شاهد بسیاری حرفهای ضد و نقیض و متعارض در خصوص هدف از مذاکرات هستیم. فکر میکنید این مسئله چه تاثیری بر مذاکرات باقی بگذارد؟
به نظر میرسد طرف آمریکا بین دو گزینه جنگ و دیپلماسی، تلاش کردهاست دومی را انتخاب کند تا هم بتواند افکار عمومی جهان را در راستای راهبردی خودش توجیه کند و هم پرچم مذاکره را برافرازد و هم مسیر کمهزینهتری را در پیش بگیرد. اما معنایش این نیست که آمریکا از گزینه نظامی استفاده نمیکند. درست است که ترامپ میگوید من اهل جنگ نیستم و حتی امیدوار است که روزگاری برنده جایزه صلح نوبل شود، اما ممکن است در برخی از موارد ناخواسته به جنگ کشیدهشود.
جنگها معمولاً نتیجه سوءمحاسبه هستند و نه محاسبه دقیق. تاریخ جنگهای این موضوع را به وضوح نشان دادهاست که هر واقعه تصادفی یا سوءمحاسبه میتواند جنگهای بزرگ و تمامعیار رقم بزند. درست است که ترامپ در خصوص مذاکره تکلیف را روشن کردهاست اما موانع جدی مقابل ترامپ وجود دارد. اگر معامله با جمهوری اسلامی چیزی کمتر از برجام یا در سطح برجام باشد، قطعاً ترامپ نمیتواند آن را به جامعه سیاسی آمریکا به عنوان دستاورد عرضه کند.
همینطور بازیگرانی مثل اسرائیل که نقش تعیینکنندهای در سیاست آمریکا در قبال ایران دارند، با چنین توافقی اقناع نمیشوند. در نتیجه وضعیت ترامپ برای رسیدن به توافق با ایران چندان ساده نیست.
نکته دیگری که در مورد آن گمانهزنی میشود، این است که سیاست ابهام از سوی آمریکا عامدانه باشد، یعنی اینکه جمهوری اسلامی را تا پای میز مذاکره بکشانند و هزینه ترک میز مذاکره را برای ایران بسیار بالا ببرند. ترک مذاکرات برای ایران چه از نظر اثرات روانی و اقتصادی در داخل کشور و چه از لحاظ اثرات حیثیتی در خارج از کشور، پرهزینه خواهد شد. واشنگتن، تهران را با وعده برخی امتیازها و تفاهمها پای میز مذاکره میکشاند و بعد از مدتی پیشرفت مذاکرات، اهرمهای تازه و شروط جدیدی را مطرح میکند.
برای مثال اگر ابتدا تفاهم شدهبود که مذاکره تکموضوعی باشد، آمریکا به موضوعهای جدید اصرار کند، اگر در تفاهم کلی پذیرفتهبودند که ایران غنیسازی 3/67 درصد داشتهباشد، ممکن است که این موضوع را رد کند. هر کدام از کلیاتی که قبلاً پذیرفته شدهاست، ممکن است از سوی آمریکا در بحث جزئیات دوباره زیر پا گذاشتهشود. نهفقط در موضوع هستهای بلکه بسیاری از مسائل دیگر از جمله بحثهای موشکی، حقوق بشری، منطقهای و غیره ممکن است به تدریج وارد مذاکرات شود که کار ایران را برای ادامه مذاکرات سخت کند و در عین حال به دلیل بالا بودن هزینه ترک میز مذاکره، ایران را مجبور کند که در مورد آنها گفتوگو کند. نهایتاً ترامپ هر کاری خواهد کرد که به توافقی با ایران برسد که از نظر او از برجام قویتر، پایدارتر و نافذتر است.
فکر میکنید دیدگاه بینالمللی به محتوای توافق بالقوه ایران و آمریکا چه باشد. آیا کشورهای منطقه و جهان ترجیح میدهند که ایران و آمریکا به سرعت به یک توافق تکموضوعی در حوزه هستهای دست پیدا کنند یا اینکه مذاکرات جامعتری در همه موضوعهای مورد اختلاف داشتهباشند؟
منافع بازیگران مختلف در این زمینه متفاوت و متعارض است. نمیتوان همه را یکدست ارزیابی کرد. در موضوع هستهای آنچه روشن است نه چین و نه روسیه، نه کشورهای عربی منطقه، نه اسرائیل، نه ترکیه و نه اروپا، هیچیک علاقهمند نیستند که ایران به سلاح هستهای دست پیدا کند. این یک موضع مشترک و اجماعی است و به همین دلیل است که همه از این مذاکرات حمایت میکنند و آن را مذاکراتی مفید و هدفمند ارزیابی میکنند.
آمریکا در حال حاضر در میز مذاکره این هدف عمومی و مشترک را نمایندگی میکند. اینکه آمریکا و کشورهای دیگر میخواهند که ایران دنبال سلاح هستهای نباشد، فقط بخشی از حقیقت است اما اینکه چگونه میخواهند تضمین کنند که ایران به سمت سلاح هستهای نرود، مسئله اصلی مذاکرات است. اینکه برنامه هستهای ایران کلاً جمعآوری شود و مدلی مانند لیبی دنبال شود، یک گزینه مورد اجماع نیست، نه ایران آن را میپذیرد و نه دیگر به لحاظ فنی امکانپذیر است.
اینکه آمریکاییها چه گزینهای دارند که بدون تلاش برای جمعآوری برنامه هستهای ایران بتوانند هم به یک توافق مورد پذیرش برسند و هم آن را بتوانند به عنوان دستاوردی فراتر از برجام به ساختار سیاسی آمریکا، کشورهای متحدشان و افکار عمومی داخلی عرضه کنند، مسئله تعیینکننده نتیجه این گفتوگوهاست.