همنشینی با خرس
روابط ایران و شوروی از پشتیبانی کامل انقلاب تا دوستی دیرهنگام پیش از فروپاشی
روابط ایران و شوروی از پشتیبانی کامل انقلاب تا دوستی دیرهنگام پیش از فروپاشی
انقلاب ایران رویدادی غیرمنتظره و خوشایند برای شوروی بود؛ در کشوری متحد آمریکا و همسایه شوروی و یکی از حلقههای محاصره اتحاد جماهیر شوروی توسط غرب، انقلابی ضدآمریکایی روی داده بود که نیروهای چپ هم در آن نقش داشتند و انقلابیون پیروز نیز شعارها و ایدههایی ضدآمریکایی داشتند. وقتی 13آبان سال 58 دانشجویان پیرو خط امام سفارت آمریکا در تهران را تسخیر کردند، مسکو بیش از پیش از موقعیت ایران خرسند شده بود. ششم آذر 1358 آندره گرومیگو، وزیر امورخارجه اتحاد جماهیر شوروی رسماً حمایت خود را در برابر حمله احتمالی آمریکا به ایران اعلام کرد. گرومیگو در ادامه گفت: «اقدامات ایران، به جهت خصلت انقلابی و جنبههای ضدامپریالیستی آن، مورد پشتیبانی کامل اتحاد جماهیر شوروی است و از آن بهطور مثبت، در تمام مراحل پشتیبانی خواهد کرد.»
در این هنگامه از سال 1358 تا 1362، محمد مُکری نویسنده، شاعر و زبانشناس نخستین سفیر کبیر تامالاختیار ایران در مسکو بود. این استاد دانشگاه تهران علاوه بر آنکه از همکاران نگارش لغتنامه دهخدا و از اعضای جبهه ملی و هواداران دکتر مصدق بود، در سال ۱۳۴۴ به پاس سالها خدمات علمی، موفق به اخذ جایزه و نشان علمی از فرهنگستان آثار ملی فرانسه شد. مکری پس از تسخیر سفارت آمریکا به تهران سفر کرده و با امام خمینی(ره) رهبر انقلاب و ابراهیم یزدی وزیر امورخارجه دیدار کرده و به مسکو بازگشته بود و ششم آذر با گرومیگو دیداری غیرمتعارف داشت که بیش از دوساعت به طول کشیده بود. او پس از این دیدار به فرستاده روزنامه اطلاعات در مسکو گفت: «مذاکرات امروز ما در محیطی بسیار دوستانه انجام گرفت. مذاکرات بسیار صریح، قاطع، سازنده و بدون تردید موفقیتآمیز بود و البته هر مطلبی در موقع مناسب گفته خواهد شد. در هر حال باید دولت آمریکا از موضع لجوجانه و سختگیرانه خود دست بردارد و شاه خائن را به ما تسلیم کند... دولت شوروی، نسبت به انقلاب ایران، ادعای حسننیت داشته و مکرراً نسبت به آن ابراز همدردی کرده است... این را میدانم که وزیر خارجه شوروی دو
یا سه روز پیش، آمریکا را از هرگونه اقدام شدید علیه ایران برحذر داشته و خواسته است که دولت آمریکا، احساسات خود را مهار کند و از حد تعادل خارج نشود. در صورت بیتوجهی و لجاجت آمریکاییها به این توصیهها، دولت شوروی ممکن است اخطارهای شدیدتری کند و در آینده به درگیریهای جدی بین شوروی و آمریکا منجر شود... ولی اتکای ما تنها به خود ماست و راهی که مردم مبارز ایران آغاز کردهاند، به اتمام خواهند رساند... در مراحل حمایت قاطعانه شورویها از انقلاب ایران و محکوم کردن تهدیدهای آمریکا امروز برای دیپلماسی ایران موضع روشنتری از سیاست شوروی را نسبت به ایران اثبات میکند.»
اما اتحاد جماهیر شوروی نهتنها هرگز از «اقدامات ایران»، «پشتیبانی کامل» نکرد بلکه خیلی زود روابط دو کشور بهسردی و حتی خصومت انجامید و مکری هم در سال 1362 از مسکو بازگشت و مدتی مشاور بینالملل وزیر نفت در کابینه میرحسین موسوی بود و در سال 1367 ایران را ترک کرد و در پاریس به ادامه تحقیقات علمی و فرهنگی خود در حوزه زبانشناسی و مردمشناسی پرداخت و در سال 1386 درگذشت.
افغانستان نقطه جدایی ایران و شوروی
افغانستان نخستین نقطه افتراق مهم نظام تازهتاسیس اسلامی در تهران با نظام کمونیستی شوروی بود. در اردیبهشت 1357 حزب دموکراتیک خلق افغانستان دولت محمدداودخان رئیسجمهور افغانستان را در کودتای خونین که آن را انقلاب ثور نامید، سرنگون کرد و دولت چپگرای مورد حمایت شوروی را روی کار آورد. نورمحمد ترهکی به ریاست شورای انقلاب رسید. اندکی پس از انقلاب ثور با بروز اختلافات بین سه رهبر آن نورمحمد ترهکی، حفیظالله امین و ببرک کارمل بیثباتی افغانستان را فرا گرفت و حذف ببرک کارمل از قدرت و قتل ترهکی توسط حفیظالله امین اوج این بیثباتی را نشان داد. در همین دوره بود که افغانها در برخورد با دیپلماتهای آمریکایی بر ایرانیها پیشی گرفته بودند. 29 بهمن ۱۳۵۷ آدولف دابس، سفیر ایالاتمتحده آمریکا در افغانستان توسط چهار نفر از ستیزهجویان «حزب ستم ملی» که گروهی کمونیستی بود، ربوده و در اتاق 117 طبقه دوم هتل کابل زندانی کردند. بروس فلاتین، مشاور سیاسی وقت سفارت آمریکا در کابل سالها بعد در گفتوگویی میگوید: «من با مسئولان سفارت شوروی و مقامهای پلیس که در آنجا بودند، صحبت کردم. به من گفتند که ربایندگان در قبال رهایی سفیر
دابس، خواهان رهایی شماری از مخالفان حکومت، مشخصا فردی به اسم یونس خالص هستند.» در حمله پلیس افغانستان برای رهایی آقای سفیر او به قتل رسید. قتل سفیر آمریکا تأثیر مهمی در تیرگی روابط دولت چپگرای افغانستان و ایالات متحده داشت.
دیپلماتهای آمریکایی که در محل حضور داشتند، تاکید کردند که حمله با اشاره مشاوران شوروی حاضر در محل صورت گرفته است. دولت شوروی و دولت افغانستان این اتهام را رد کردند. اما همزمان در تهران نیز سفارت آمریکا مورد حمله سازمان چریکهای فدایی خلق قرار گرفت، گویی سفارتهای آمریکا به یکی از اهداف گروههای مسلح چپگرای نزدیک به شوروی تبدیل شده بود. سفارت آمریکا در تهران پس از آنکه دستکم سه بار مورد حمله گروههای چپگرا قرار گرفت در نهایت توسط دانشجویان پیرو خط امام به اشغال درآمد.
قتل و ترور سفیر آمریکا در کابل در بستر بیثباتی بر مشکلات افغانستان افزود و آمریکا برای شکست این دولت بیثبات به حمایت و تسلیح مجاهدان افغان و عرب و گسیل آنان به افغانستان روی آورد. مجاهدان عرب با پشتیبانی آمریکا و عربستان و پاکستان برای جنگ با جهان کفر وارد افغانستان شدند و به مجاهدان افغان پیوستند. عبدالله عزام «پدر جهاد جهانی» سردار اعراب در جنگ شوروی در افغانستان بود. او از سال ۱۹۸۰ میلادی زمینهٔ ورود هزاران جوان عرب به افغانستان را فراهم آورد. او ابتدا در یک جمعیت خیریه عربی در پیشاور برای کمک به مهاجرین افغان مشغول کار شد سپس تشکیلات مستقل جهادی را به نام «مکتبالخدمات المجاهدین» پایهگذاری کرد. اسامه بنلادن، ایمنالظواهری، ابوهاجر و ملا کریکار رهبر نهضت اسلامی کردستان عراق از یاران و پیروان او در افغانستان بودند. شوروی ناگزیر شد برای حمایت از دولت چپگرای کابل وارد جنگ افغانستان شود و ۶ دی ۱۳۵۸ به فرمان لئونید برژنف رهبر شوروی، سپاه چهلم این کشور از طریق مرزهای شمالی وارد خاک افغانستان شد. ایران اسلامی و انقلابی نمیتوانست در قبال دخالت نظامی شوروی در کشوری اسلامی و همسایه بیتفاوت باشد. امام خمینی
رهبر نظام اسلامی تازهتاسیس در سال ۱۳۵۹ در رابطه با مقاومت مجاهدین افغانستان گفت: «آنچنان سیلی زدند چریکهای قدرتمند افغانستان به روی شوروی که باید سرش را بلند نکند. ارزش این چریکهای افغانی این است که شکستند آن بتهای بزرگی را که تراشیده بودند که اگر کسی با شوروی یک کلمه بگوید، باید به فنا برسد. اینها شکستند این را. آنها هم چندین ماه است که الآن با همه قوایی که آن قدرت بزرگ پیش آورده برای آنها- و حکومت خودشان هم با آنها مخالف است، با ملتش مخالف است- چریکهای افغانستانی شکستند آن هیولا و چیزی [را] که برای ملتها پیش آورده بودند. این عمل شما در اینجا و آن عمل آنها در آنجا ارزشش یک ارزشی نیست که ما بتوانیم به میزان درآوریم.»
ایران نهتنها خود به حامی مجاهدین افغان در جنگ علیه شوروی بدل شد، بلکه سایر کشورهای اسلامی را نیز به یاری آنان فراخواند و به این شکل در جنگ با شوروی همراه آمریکا قرار گرفت. امام خمینی در پیامی که به مناسبت دومین سال پیروزی انقلاب اسلامی ایران صادر کرد، به مسلمانان دنیا تاکید کرد که به داد مردم افغانستان و به داد اسلام برسید: «اگر از افغانستان اطلاع ندارید، علمای افغانستان و بسیاری از محترمین افغانستان اینجا هستند، در ایران هستند، از آنها سوال کنید که به افغانستان چه میگذرد. ای مسلمین! به داد اسلام برسید... آیا درست است که شوروی مسلمانان افغانستان را زیر شدیدترین فشارها قرار دهد و کشور اسلامی افغانستان را اشغال کند و شما ساکت باشید؟»
جنگ افغانستان که مانند گرفتاری آمریکا در جنگ ویتنام دستاوردی برای شوروی نداشت و ابرقدرت بزرگ جهانی را گرفتار جنگی چریکی و فرسایشی کرد، نزدیک به 9 سال طول کشید و در تمام این مدت ایران مخالف و مقابل شوروی در افغانستان ایستاد و به مجاهدین کمک کرد، اما بهزودی خود ایران گرفتار جنگی در غرب خود شد که باز هم پای شوروی در میان بود. این بار ایران مورد حمله کشوری همپیمان شوروی قرار گرفت.
جنگ ایران و عراق
ایدئولوژی حزب عربی سوسیالیستی بعث عراق برگرفته از اندیشههای میشل عفلق نظریهپرداز و فعال سیاسی ِ ملیگرای ِ عرب سوری تشکیل شد. دیدگاههای عفلق ملغمهای از اندیشههای آندره ژید، رومن رولان، آناتول فرانس، مارکس و نیچه بود. میشل عفلق، صلاحالدین البیطار و زکی ارسوزی حزب بعث را در سوریه تأسیس کردند. اما عفلق پس از کودتای شاخه سوریه حزب بعث از کشورش فرار کرده و پس از به قدرت رسیدن حزب بعث در عراق توسط صدام حسین به مقام تشریفاتی دبیرکل حزب بعث عراق انتخاب شد. بعثیسم، آمیزهای از ناسیونالیسم عربی، پان عربیسم و سوسیالیسم بود. بعثیسم خواهان رنسانس و رستاخیز و یکی شدن جهان عرب به یک کشور است. شعار آن «اتحاد، آزادی، سوسیالیسم» (وحده، حریه، اشتراکیه) خواهان اتحاد عربی و آزادی از قید کنترل و دخالت غیراعراب است. سوسیالیسم بعث نیز بر پایه همکاری و تعاون اقشار اجتماعی استوار است و نه براساس جنگ و مبارزه طبقاتی. از این رو بعثیها با سوسیالیسم علمی (تفسیر مارکسیستها از سوسیالیسم که آن را در تقابل با سوسیالیسم تخیلی قرار میدهند) مخالفند و اصولاً سوسیالیسم را نوعی ناسیونالیسم میدانند که به اعراب امکان میدهد تا نیروهای بالقوه خود را به ظهور برسانند، اما همین اندک عنوان سوسیالیسم برای نزدیکی و رابطه با شوروی کافی بود. عراق و اتحاد جماهیر شوروی در سال 1972 پیمان دوستی امضاء کردند. اما پس از امضای معاهده ۱۹۷۵ الجزایر بین محمدرضا پهلوی و صدام حسین و حمایت قاطع ایالات متحده آمریکا از موضع ایران، این کشور از حمایت مسکو، ناامید شد و در سال ۱۹۷۶ قراردادی را با فرانسه منعقد کرد که به موجب آن ساختار ارتش عراق میبایست بهتدریج وابستگی خود را به مهمات و تجهیزات ساخت شوروی کم کند. به دنبال آن در اوائل سال ۱۹۷۷ قرارداد خرید هواپیماهای میراژ و ساخت نیروگاه هستهای اوسیراک از فرانسه منعقد شد و روابط بین بغداد و مسکو به تیرگی گرایید. با این حال شوروی مایل بود وابستگی تسلیحاتی عراق به خود را حفظ کند. در عین حال و با وجود مخالفت ایران در جنگ افغانستان از موضع ضدآمریکایی نظام انقلابی در تهران نیز خرسند بود و نمیخواست ناخواسته منجر به وابستگی ایرانیها به غرب شود. سیاست دوگانه شوروی در قبال ایران و عراق در سالهای ابتدایی جنگ روشن و ملموس بود و ضمن آنکه این جنگ را یک جنگ امپریالیستی در جهت خواست آمریکا معرفی میکرد، اما تانکهای عراق و سلاحهای سبک ایران را با واسطه کشورهای واسطه تامین میکرد. عراق نیز منتقد حضور شوروی در افغانستان بود. با این حال شوروی بزرگترین صادرکننده ادوات و تجهیزات نظامی به عراق بود و حدود ۸۵درصد تجهیزات مورد استفاده عراق در جنگ ایران و عراق ساخت کشور شوروی بود. شوروی هم زمان با آنکه محموله 140 تانک تی-۵۵ را در بصره به عراق تحویل داد؛ فوراً طی نامهای به تهران اطمینان خاطر داد که در جنگ میان ایران و عراق جانب بیطرفی را رعایت میکند! این موضع مسکو بر خصومت ایران با شوروی و حس تنهایی ایران در این جنگ میافزود تا به شکل دیگری به منافع شوروی در ایران ضربه بزند؛ با نابودی و دستگیری شبکه نفوذ و جاسوسی شوروی در ایران.
حزب توده
احزاب کمونیست در کشورهای دیگر بهعنوان متحدان و عوامل نفوذ شوروی در این کشورها شناخته میشدند و با تیرگی روابط با شوروی اولین قربانیان این دعوا بودند. همچنان که حزب بعث عراق پس از کودتای ۱۹۶۸ تعداد قابلتوجهی از اعضای حزب کمونیست عراق را با مدیریت صدام حسین در قصر النهایه اعدام کرد و مجدداً در سال ۱۹۷۸ بیش از صدنفر از افسران و نظامیان کمونیست را بازداشت و اعدام کرد.
وقتی 53 نفر در دهه بیست تصمیم گرفتند حزبی کمونیستی را در ایران تاسیس کنند، اولین چیزی که ذهنشان رسید، مراجعه به سفارت شوروی در تهران و کسب تکلیف از آنان بود. هر چند سفارت شوروی در ابتدا با سوءظن به این موضوع نگریست، اما به سرعت با اعتماد به این جمع فرمان تشکیل حزب به تهران رسید و نطفه حزب با حمایت و دخالت روسها شکل گرفت. گذر زمان و سرکوب شدید پس از واقعه ترور شاه در سال 1327 و سپس وقایع نهضت ملی شدن صنعت نفت و فرار رهبران و محاکمه اعضای سازمان نظامی حزب بر عمق وابستگی حزب به رفیقان مسکو افزود. از آن زمانی که تودهایها با شیفتگی و با اعتماد مطلق، لنینیسم را پذیرفتند، به مرور زمان و خواهناخواه بستر مناسبی را برای همکاری و روابط ناسالم با شوروی فراهم کردند. شوروی برای کمونیستهای جهان و ایران قطبنمای عدالت و آزادی قلمداد میشد. هر چند حزب توده در سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی همراهی کاملی با انقلاب نشان داد و ضمن حمایت از تشکیل نظام جمهوری اسلامی در رفراندوم برخلاف بسیاری از گروههای چپ رای آری داد و خود را پیرو خط امام معرفی کرد، اما نتوانست اعتماد کامل انقلابیون را کسب کند و نوع رفتار شوروی در
افغانستان و حمایت از عراق نیز بر خصومت انقلابیون با این حزب افزود. وقتی در خرداد ۱۳۶۱ ولادیمیر کوزیچکین، مامور اطلاعاتی کاگب در تهران به ترکیه و سپس به انگلیس گریخت، یکی از بزرگترین موفقیتهای سرویسهای اطلاعاتی غربی در جنگ جاسوسان در دو سوی دیوار آهنین در دهه ۱۹۸۰ رقم خورد. کوزیچکین که بعدها کتاب معروف «کاگب در ایران» را نوشت، افسر پایینرتبهای در تهران بود اما اطلاعاتی که او به منابع انگلیسی داد و آنها از طریق رابطی پاکستانی به ایران منتقل کردند، برای دستگیری و برخورد با رهبران حزب توده کافی بود. هاشمیرفسنجانی در خاطرات ۵ مهر ۱۳۶۱ مینویسد: «عصر مهندس جواد مادرشاهی و حبیبالله عسگراولادی که برای گرفتن اطلاعات از فردی مطلع به پاکستان رفته بودند، آمدند و مطالب جالب و مفیدی که از او گرفتهاند - درباره عملکرد کاگب و حزب توده و سیاست آینده شوروی در ایران - گزارش دادند.» 17 بهمن 1361 نورالدین كیانوری دبیر اول حزب توده، به همراه 40 نفر از اعضای برجستهی آن، دستگیر شدند و در مرحلهی دوم، در هفتم اردیبهشت 1362، جمع بزرگی از اعضای اصلی و كادرهای حزبی و اعضای سازمانهای مخفی و نظامی این حزب در تهران و
شهرستانها دستگیر شدند و 15 /2 /1362 دادستانی كل انقلاب اسلامی، انحلال حزب توده را بهطور رسمی اعلام كرد. همزمان با اعلام انحلال حزب توده، وزارت امور خارجه نیز با احضار سفیر اتحاد شوروی به وزارت امور خارجه، طی یادداشتی از سفیر شوروی خواست 18 نفر از اعضای وابسته به سفارت، به دلیل انجام اقدامات خلاف ضوابط دیپلماتیك و اصول شناختهشده بینالملل و مخل روابط سالم حسن همجواری، حداكثر ظرف مدت 48ساعت بهعنوان عناصر نامطلوب از ایران خارج شوند. این اوج تیرگی روابط تهران و مسکو را نشان میداد. وقتی 15 آذر 1362 محاکمه اعضای سازمان مخفی حزب منحله توده در دادگاه انقلاب اسلامی ارتش آغاز شد، کاغذی بر بالای سر متهمان به دیوار نصب شده بود که شعار «مرگ بر شوروی» بر آن نوشته شده بود. ایران و شوروی ظرف تنها چهار سال از موضعی کاملاً دوستانه به وضعیت خصومت رسیده بودند.
فصل پایان جنگها
میخائیل گورباچف پایاندهنده بسیاری از چیزها بود. او علاوه بر پایان اتحاد جماهیر شوروی جنگ 9ساله و بینتیجه این ابرقدرت در افغانستان را هم به پایان رساند و در ۲۵اردیبهشت ۱۳۶۷ دستور عقبنشینی نیروهای شوروی از افغانستان را صادر کرد. این جنگ بیش از یک میلیون کشته و نزدیک به پنج میلیون مهاجر و آواره بر جای گذاشت. جنگ ایران و عراق نیز با قطعنامه 598 پایان پذیرفت که مورد حمایت آمریکا و شوروی بود. با بسته شدن پرونده این دو جنگ، موضوع اختلافات ایران و شوروی نیز خاتمه پیدا کرد و دو کشور فرصت یافتند تا در سایه دولتهای جدید و رهبران جدید به بازسازی روابط بپردازند. ۱۱دی ۱۳۶۷ امام خمینی نامهای ایدئولوژیک خطاب به گورباچف رهبر اتحاد جماهیر شوروی نوشت. علاوه بر متن نامه، ترکیب هیئتی که نامه را برای گورباچف بردند نیز ترکیب عجیبی بود؛ آیتالله عبدالله جوادیآملی، محمدجواد لاریجانی و مرضیه حدیدچیدباغ جمعی متفاوت و غیرمنتظره برای پیامی بود که از نگاه مسکو اقدامی دیپلماتیک قلمداد شد.
پاسخ مسکو تناسبی با محتوای نامه نداشت، اما زمینه بازسازی روابط را فراهم کرد. ادوارد شواردنادزه وزیر امورخارجه شوروی پاسخ را به تهران آورد و نزد امام خمینی قرائت کرد. گورباچف در این نامه نوشت: «ما از خاتمه جنگ ایران و عراق با صراحت حسن استقبال میکنیم، برای همکاری با شما جهت استحکام صلح در خاورمیانه و نزدیک و تمامی جهان آمادگی داریم. حضور وسیع نظامی در خلیجفارس مورد نگرانی ما است. منظورم حضور نظامی کشورهای خارج از منطقه است. این پدیده بسیار خطرناک است و باید آن را به اتمام رساند.» گورباچف با اشاره به مسئله افغانستان نوشت: «ما میخواهیم با موفقیت در امر حلوفصل عادلانه مناقشه افغانستان نیز با شما همکاری خوبی داشته باشیم، بگذاریم که مردم افغانستان سرنوشت خود را خودشان بدون دخالت از خارج تعیین نمایند.»
وقتی 30 مرداد 1368 هاشمیرفسنجانی به مسکو رفت، هیچیک از اعضای هیئت ایرانی فکر نمیکردند قرار است بزرگترین قرارداد نظامی تاریخ جمهوری اسلامی ایران بسته شود. ناصر نوبری سفیر ایران در شوروی در سالهای 1369-1365 میگوید: «در جلسه خصوصی بین گورباچف و هاشمی که من هم حضور داشتم، گورباچف گفت امروز صبح جلسه پولیت بورو (دفتر سیاسی حزب کمونیست) بود، آنجا تصویب کردم آنچه شما بخواهید از تسلیحات نظامی در اختیار شما بگذاریم. ورقه سفیدی را نشان داد که پائین آن امضای تمام ۱۳ عضو پولیت بورو بود؛ گفت از همه امضا گرفتم، شما فقط در جای خالی بالا بنویسید چه چیزی میخواهید؟ من و آقای هاشمی به هم نگاه کردیم، هاشمی گفت چی بگوییم، گفتم وقت بگیرید تا فردا جواب بدهیم. شب هیئت ایرانی ریخته بود به هم، حتی اعضای هیئت نظامی هم نمیدانستند چه اقلام روسی سفارش بدهند. طوری شد که فردا وقتی با گورباچف جلسه خصوصی گذاشتیم، لیست درخواستهای ما را که میدید میگفت اینکه قدیمی است، الان نام آخرین مدل این است و… لیست را اصلاح میکرد. بزرگترین قرارداد نظامی تاریخ ایران با رقمی بالغ بر ۱۰ میلیارد دلار در این سفر امضا شد. ما توانستیم آخرین تکنولوژی
روسی مثل سوخوی ۲۴، میگ ۲۹ و… برای اولین بار برای کشور زیردریایی بگیریم.» اما گورباچف زودتر از چیزی که او و دیگران فکر میکردند به پایان سلام کرد و عمر شوروی کفاف نداد تا شیرینی روابط نزدیک با مسکو زیر دندان ایرانیها مزه دهد. شوروی از همان زمان که هاشمیرفسنجانی به مسکو سفر کرد درگیر منازعه قدرت میان جمهوری سوسیالیست فدراتیو روسیه شوروی و اتحاد جماهیر شد و 17 آذر 1370 بوریس یلتسین، رئیسجمهور جمهوری شوروی فدراتیو سوسیالیستی روسیه، لئونید کراوچوک، رئیسجمهور جمهوری سوسیالیستی شوروی اوکراین و استانیسلاو شوشکویچ، رئیسجمهور جمهوری سوسیالیستی بلاروس شوروی با تشکیل کشورهای مستقل همسو به عمر اتحاد جماهیر پایان دادند.