کوروش احمدی دیپلمات بازنشسته، در گفتوگو با «هممیهن»:
کنار گذاشتن برجام بدون جایگزین مشخص خطرناک است
بعد از انتشار روایت سخنگویان کمیسیونهای امنیت ملی و سیاست خارجی و فرهنگی از اظهارات سیدعباس عراقچی، نامزد پیشنهادی وزارت امور خارجه در دولت چهاردهم و سخنرانی عراقچی در دفاع از برنامههایش در جلسه علنی روز یکشنبه مجلس، گمانهزنیها در مورد برنامه عراقچی برای حل و فصل پرونده هستهای ایران و سرنوشت برجام افزایش یافتهاست.
«برجام قابل احیا نیست»؛ نقل قولی بود که از عراقچی در کمیسیونهای مجلس بیرون آمد و این سوال را پدید آورد که اگر دولت آینده به دنبال احیای برجام نیست، پس چه برنامهای برای توافقی با هدف رفع تحریمها دارد؟ کوروش احمدی، دیپلمات بازنشسته معتقد است که کنار گذاشتن برجام بدون ارائه جایگزینی مشخص برای آن، یک اقدام خطرناک و خلاف منافع کشور محسوب میشود. در ادامه متن کامل گفتوگوی «هممیهن» را با کوروش احمدی، دیپلمات بازنشسته، مطالعه میکنید.
*بعد از حضور نامزد پیشنهادی وزارت امور خارجه در کمیسیونهای مجلس شورای اسلامی برای ارائه برنامههایش، برخی از نمایندگان مجلس ادعا کردند که سیدعباس عراقچی در این جلسات گفتهاست «برجام قابل احیا نیست.» به اعتقاد شما چنین گزارهای تا چه اندازه درست است و آیا بیان این گزاره از سوی فردی که قصد دارد سکان سیاست خارجی کشور را در اختیار بگیرد، منافع کشور را تامین میکند؟
موضوع مرگ برجام و غیرقابل احیا بودن این توافق، از شهریور ۱۴۰۱ و زمانی که آخرین تلاشها برای احیای برجام با شکست مواجه شد، کم و بیش مطرح بوده است. واقعیت این است که برجام در طول پنج شش سال گذشته اجرا نشدهاست و چون اجرا نمیشود، ایران و آمریکا هر یک تدابیری را اتخاذ کردهاند که موجب شدهاست فاصله آنها از برجام سال ۱۳۹۴ بیشتر و بیشتر شود.
مثلاً ایران یک سال بعد از خروج ترامپ از برجام اعلام کرد که براساس مفاد برجام و لزوم اقدامات جبرانی، به هیچیک از تعهداتش در برجام پایبند نیست. از آن زمان برنامه هستهای ایران با شتاب و گستردگی بسیار بیشتری توسعه پیدا کردهاست. در این 6 سال حجم و غنای اورانیوم غنیشده و ذخیرهشده در ایران و شتاب تولید آن از اعداد ذکرشده در برجام بسیار فراتر بودهاست، تجهیزاتی که ایران برای غنیسازی اورانیوم استفاده میکند بسیار مدرنتر و بهروزتر شدهاند و نظارتهای آژانس بر تاسیسات هستهای ایران نسبت به دوران اجرای برجام بسیار کمتر شدهاست. این تحولات باعث شدهاست که برنامه هستهای ایران در موقعیتی قرار بگیرد که بسیار با آنچه در برجام پیشبینی شدهبود، متفاوت باشد. برای مثال در برجام پیشبینی شدهبود که ایران به مدت ۱۵ سال غنای اورانیوم غنیشده خود را در سطح 3/67 درصد نگه دارد و در آنِ واحد بیش از ۳۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشده در خاک کشور نگهداری نکند. اما در حال حاضر ایران اورانیوم را تا ۶۰ درصد غنیسازی میکند و براساس گزارش خردادماه آژانس بینالمللی انرژی اتمی ایران بیش از ۶۲۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشده ذخیره کردهاست که بیش از ۱۴۰ کیلوگرم آن اورانیوم غنیشده ۶۰ درصدی است.
مسئله مهمتر این است که مبنای مذاکره آمریکا با ایران در 2013 تا 2015 این بود که برجام به نحوی تدوین شود که زمان گریز هستهای ایران را (یعنی زمان مورد نیاز برای ساخت بمب بعد از اتخاذ تصمیم) در سطح یک سال نگه دارد، اما به گفته مقامهای آمریکایی در حال حاضر زمان لازم برای داشتن اورانیوم با غنای 90 درصد برای یک بمب هستهای در ایران به دو هفته رسیدهاست. حال سوال طرف آمریکایی ممکن است این باشد که احیای آن زمان گریز هستهای یکساله ممکن است یا خیر؟
در دوره اجرای برجام هم مشخص شد که اشکالاتی در اجرا وجود دارد که دلیل اصلی آن به نظر من این است که برجام یک توافق جامع نیست، بلکه یک توافق تکموضوعی است. براساس تصمیم مقامهای ایران در سال ۱۳۹۲ مقرر شد که دیپلماتهای ایرانی فقط در مورد برنامه هستهای ایران با آمریکا مذاکره کنند و در نتیجه تنها تحریمهای فراملی مرتبط با برنامه هستهای ایران نیز موضوع بحث شد. در نتیجه سایر موضوعات یعنی موضوعات حقوق بشری، نظامی، موشکی و تروریسم و تحریمهای مرتبط با آنها کاملاً از شمول مذاکرات خارج شد. تحریمهای اولیه یا دوجانبه آمریکا علیه ایران هم از اساس قرار نبود مورد مذاکره باشد.
بعد از اجرای برجام مشخص شد که لغو تحریمهای هستهای به این شکل و باقی ماندن بقیه تحریمها در عمل موجب ابهامها و پیچیدگیهایی در بسیاری از حوزهها میشود، چراکه بسیاری از شرکتها و بانکهای بینالمللی نگران بودند که وضعیت حقوقی بسیار پیچیدهای که در اثر رفع برخی از تحریمها و باقی ماندن برخی دیگر ایجاد شده، ممکن است باعث اشتباهات و دردسرهایی برای آنها شود و نهایتاً دستگاه قضایی آنها را به دلیل نقض تحریمها تحت تعقیب، مجازات و جریمههای چندین میلیارد دلاری قرار دهند. مشکل دیگر این است که مسائل موجود بین ایران و آمریکا اختصاص به برجام و تحریمها ندارد. دو کشور با طیفی از مشکلات متعدد مواجهاند که روابط آنها و کار آنها با هم را بسیار پیچیدهتر از گذشته و پرمناقشهتر از قبل در سیاست داخلی آمریکا و نیز در سیاست داخلی ایران کرده است.
لذا مدتهاست که این تصور ایجاد شده که به دلیل این پیچیدگیهای حقوقی و سیاسی، ممکن است احیای برجام به شکل برجام 94 دیگر عملی نباشد؛ مگر اینکه تغییرات عمدهای در آن داده شود. طبعاً بازکردن متن هم تبعات و دشواریهای خاص خود را خواهد داشت.
*با توجه به توضیحاتی که در مورد دشواری احیای برجام فرمودید، آیا بیان این موضع از سوی جمهوری اسلامی و فردی که قرار است سکان سیاست خارجی جمهوری اسلامی را بر عهده بگیرد، اقدام درستی است؟ آیا بیان علنی چنین موضعی باعث نمیشود که یکی از ابزارهای دیپلماتیک از دسترس ایران خارج شود؟
آنچه گفتم استدلالهایی است که میتوان در ارتباط با پیچیدگیهای احیای برجام مطرح کرد. اما طرح آنها به صورت رسمی تنها در صورتی درست است که همراه با ارائه پیشنهاد جایگزینی برای برجام باشد. عامل تعیینکننده و مهم این است که وقتی میگوییم نمیخواهیم یا نمیتوانیم برجام را احیا کنیم، باید بگوئیم چه جایگزینی برای آن داریم. اگر آقای عراقچی در کمیسیون مجلس گفته باشد که «برجام قابل احیا نیست»، طبعاً بلافاصله باید برنامه پیشنهادی خود را برای جایگزین برجام ارائه کند. سوال این است که اگر برجام نه، جایگزین آن چیست؟ اگر به جای برجام طرحی وجود نداشتهباشد، خلأ ایجاد میشود. تا جایی که من شنیدهام و البته در سخنرانی ایشان در مجلس هم تکرار شد، ایشان خنثیسازی تحریم و مدیریت مخاصمه با آمریکا و نه رفع مخاصمه را مطرح کردهاند، اما طبعاً اگر بنا بر رفع مخاصمه نباشد یعنی به تعبیر دولتهای قبل بنا بر تنشزدایی و اعتمادسازی نباشد، در آن صورت مذاکره برای رفع تحریم که ایشان مطرح کرده است، ممکن است یا عملی نباشد یا به جایی نرسد.
تاکنون حداقل روشن شده است که خنثیسازی تحریم به عنوان جایگزین برجام اصلاً و ابداً کافی نیست. سه چهار سال گذشته نشان داد که خنثیسازی تحریم فقط در ابعاد محدود ممکن است و نهایتاً نتیجه آن روزمرگی و به اصطلاح در حد بخور و نمیر میتواند کارایی داشته باشد و در این صورت توسعه کشور، احیای صنعت نفت، تامین بودجه و فناوری لازم برای رفع ناترازی انرژی و مسائل دیگر، امکان اجرا ندارند. البته مادامی که از جزئیات برنامه دقیق سیاست خارجی آقای عراقچی باخبر نباشیم، نمیتوانیم قضاوت دقیقی در این مورد داشتهباشیم.
*در مورد مدیریت تخاصم با آمریکا هم در سه سال گذشته ما تجربه تماسهای مستقیم و غیرمستقیم با آمریکا را داشتیم و دولت سیزدهم هم در حوزه مدیریت تخاصم با آمریکا، فعال بود. فکر نمیکنید که صرف مدیریت تخاصم، تفاهمهای نانوشته و کوتاهمدت و تماسهای غیرمستقیم برای حل مشکلات اساسی سیاست خارجی کشور کافی نباشد؟
نقل قولی که از صحبتهای آقای عراقچی در مجلس منتشر شد این بود که ایشان گفتهاند دشمنی ایران و آمریکا قابل رفع نیست و نتیجه گرفتهاند که روی مدیریت تخاصم با آمریکا کار میکنند. همانگونه که شما گفتید این برنامه جدیدی نیست و دستکم از اردیبهشت ۱۴۰۲ وارد فاز اجرایی شده بود و تفاهم نانوشتهای میان ایران و آمریکا نیز در عمان در این رابطه شکل گرفت که توسط دو طرف کم و بیش تایید شد. این تفاهم به تبادل زندانیان، انتقال دارایی مسدودشده ایران از کرهجنوبی به قطر و کاهش تنش در منطقه منجر شد. مادامی که یک تفاهم عمده و اساسی میان تهران و واشنگتن برقرار نشدهباشد، این نوع مدیریت تخاصم اقدام منطقی و قابل دفاعی است، اما نمیتوان این فرآیند را بهعنوان اقدام و برنامه نهایی مدیریت روابط با آمریکا ارائه داد. مدیریت تخاصم با آمریکا به عنوان هدف، مطلقاً کافی نیست. اینکه ایران مقداری نفت به چین صادر کند و به قول آقای قالیباف در مناظرههای اخیر ۳۰ درصد از درآمد حاصل از صادرات این نفت از بین برود و به قول سعید جلیلی 2 تا 4درصد از خود نفت خام به دلیل نیاز به مخفیکاری در مسیر زایل شود و بخشی از درآمدها نیز به خاطر دشواری دسترسی به پول حاصله از طریق مراجع غیررسمی و تهاتر خسارتبار از بین برود، برای ایران اصلاً کافی نیست.
بعلاوه، اینکه بگوییم مشکل ایران و آمریکا هرگز قابل رفع نیست و شرایط قرار است به همین منوال ادامه پیدا کند، پیامی بسیار منفی به بازارهای ایران میدهد. چنین پیامی باعث میشود که هیچ دورنمای روشنی در مقابل اقتصاد کشور شکل نگیرد و نهایتاً بخش اقتصادی کابینه دولت چهاردهم هم در این شرایط نخواهد توانست به خوبی کار خود را پیش ببرد.
*علاوه بر آمریکا، یکسری از طرفهای ایران در مذاکرات هستهای و برجام، سه قدرت اروپایی بودند. الآن یکی از نگرانیهای عمده در مورد روابط اروپا و ایران، اقدام احتمالی سه کشور اروپایی باقیمانده در برجام در استفاده از مکانیزمهای پیشبینیشده در برجام و ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت در قالب مکانیزم اسنپبک است. فکر میکنید برای پیشگیری از این اتفاق چه باید کرد؟ اگر برجام احیاشدنی نیست، پس وضعیت مکانیزم اسنپبک و ۶ قطعنامه تحریمی و فصل هفتمی شورای امنیت سازمان ملل متحد که تا حدود یک سال دیگر قابل احیا هستند، چه خواهد شد؟
نکته دقیقی است. یکی از دلایلی که میگویم در صورت غیرقابل احیا دانستن برجام باید جایگزینی برای آن معرفی بکنیم، همین است. یکی از پیامدهای ناگوار مرگ قطعی برجام، همین مسئله اسنپبک است. اگر قرار باشد برجام احیا نشود و برنامه دیگری هم برای توافق وجود نداشتهباشد، در نتیجه اسنپبک و بازگشت شش قطعنامه قبلی قطعی خواهد شد. مشکلات با اروپا ابعاد متعددی دارد که از جمله شامل تنشهای جاری در منطقه خاورمیانه، واکنش اروپا به اعتراضهای پاییز ۱۴۰۱ در ایران و مسئله اوکراین و ادعای حمایت نظامی ایران از روسیه میشود. روابط ایران و اروپا از چندین جهت دچار آسیب شدهاست و در چنین بستری، اگر هیچ دورنمایی برای احیای برجام یا جایگزینی برای آن وجود نداشته باشد، آنگاه استفاده از مکانیزم اسنپبک به طور جدیتر مطرح خواهد شد.
*با توجه به سخنرانی آقای عراقچی در جلسه ارائه برنامهها در مجلس شورای اسلامی و نقل قولهایی که از ایشان در جلسات خصوصی کمیسیونهای تخصصی منتشر شدهاست، تا چه اندازه فکر میکنید که اظهارنظری مانند «برجام قابل احیا نیست» فقط با هدف مدیریت فضای مجلس و تلاش برای تسهیل رای اعتماد بیان شدهباشد؟
برداشت من این نبود که این تنها یک تاکتیک برای کسب رای بوده باشد. چنین چیزی میتواند برای آینده رابطه مجلس و ایشان ایجاد مشکل کند. اگر حتی آن را تاکتیک فرض کنیم، چنین تاکتیکی با توجه به جو این مجلس خاص و انتظارات موجود از دولت آقای پزشکیان عوارض و مشکلات خاص خود را خواهد داشت. این گزاره که خصومت بین ایران و آمریکا قابل رفع نیست و عدم صحبت از تنشزدایی و اعتمادسازی، تالیهای خاص خود را دارد، از جمله میتواند بر جو مجلس و طیفهای محافظهکار که در گذشته این گزاره را مستمراً مطرح کردهاند و نیز بر افکار عمومی و بازار تاثیر خود را بگذارد. به دیگر سخن، در دنیای امروز مشکل میتوان چیزی گفت و فردا طوری دیگر عمل کرد. ضمن اینکه بعید میدانم اساساً آقای دکتر عراقچی برای گرفتن رای اعتماد نیاز به چنین مانوورهایی داشتهاند.