منازعه ایران و اسرائیل: آزمونی برای نقش پکن در منطقه
نگرانیها در مورد توافق ایران و عربستان سعودی باعث شدهاست تا زنگ هشدار در پکن به صدا درآید. دو عامل همافزا باعث نگرانی چین میشود. نخست اینکه انگیزه استراتژیک ایران در اقدام انتقامی ایجاد یک پارادایم جدید بود تا در جنگ طولانیمدت سایه با اسرائیل، سیاست «انکار ممکن» را که در استفاده از گروههای نیابتی نهفتهبود به استراتژی شفافیت تبدیل کند. عامل دوم، پیشرفت کُند توافق میان ایران و عربستان سعودی بعد از گذشت بیش از یک سال است.
نگرانیها در مورد توافق ایران و عربستان سعودی باعث شدهاست تا زنگ هشدار در پکن به صدا درآید. دو عامل همافزا باعث نگرانی چین میشود. نخست اینکه انگیزه استراتژیک ایران در اقدام انتقامی ایجاد یک پارادایم جدید بود تا در جنگ طولانیمدت سایه با اسرائیل، سیاست «انکار ممکن» را که در استفاده از گروههای نیابتی نهفتهبود به استراتژی شفافیت تبدیل کند.
اسرائیل با اقدام متقابل خود خطوط قرمز ایران را سنجید و در عین حال دنبال سازوکارهای جدید امنیتی بود تا آن را با سازوکاری امنیتی که پس از حملات ۷ اکتبر نابود شد، جایگزین کند.
پارادایم جدید، اشتهای ایران و تلآویو را برای ریسکپذیری افزایش میدهد که باعث میشود حملات متقابل چشم در مقابل چشم افزایش پیدا کند و سناریوی احتمال رویارویی تمامعیار مستقیم معتبرتر شود.
چنین تقابلی میتواند به منطقه خلیجفارس گسترش پیدا کند و کشورهای منطقه، بهویژه عربستان سعودی را وادار به بازنگری در موضعگیری امنیتی کند. آنها ممکن است به این نتیجه برسند که نزدیکی با ایران بیپرواتر، بیشتر باعث مخاطره است تا منفعت. دوره دوم احتمالی ریاستجمهوری ترامپ میتواند این فرآیند را شتاب دهد.
عامل دوم، پیشرفت کُند توافق میان ایران و عربستان سعودی بعد از گذشت بیش از یک سال است. این توافق همچنان در مرحله مسائل امنیتی باقی ماندهاست و هنوز به حوزه فرصتهای اقتصادی و فرهنگی وارد نشدهاست.
عامل اثرگذار دیگر، دیدگاه اسرائیل نسبت به این توافق است که آن را بهعنوان یک تهدید مستقیم میبیند و امیدوار است که از بین برود. اسرائیل این آشتی را بهعنوان یک بازی با حاصل جمع صفر در مقابل تلاش خودش برای عادیسازی روابط با عربستان سعودی میبیند، درست همانطور که ایران هم این عادیسازی را گامی در راستای ائتلاف عرب-اسرائیلی تحت رهبری آمریکا میبیند.
مقامهای اسرائیلی گزارشهایی را به رسانهها درز دادند که عربستان سعودی و امارات متحده عربی نقش قابلتوجهی در رهگیری و انهدام موشکها و پهپادهای ایرانی داشتند، هرچند این گزارشها بعداً توسط ابوظبی و ریاض تکذیب شد.
برای چین، سناریوی جنگ منطقهای باعث مخاطره برای امنیت انرژی میشود و چشمانداز پکن برای چارچوب امنیتی جدید در خاورمیانه را از بین میبرد. یکی از ستونهای این چشمانداز ایجاد چارچوب گفتوگوی منطقه خلیجفارس زیرمجموعه ابتکار امنیت جهانی (Global Security Initiative) است.
این چشمانداز به سادگی میتواند تحت تاثیر افزایش تنش در منطقه قرار گیرد. همچنین نتایج تلاش جاهطلبانه چین برای کاهش نفوذ آمریکا در کشورهای خلیجفارس هم از بین میرود.
مهمترین درسی که کشورهای حوزه خلیجفارس از مداخله ایالات متحده در دفاع از اسرائیل در مقابل حملات ایران دریافت کردند، این بود که وقتی زمان عمل فرابرسد، فقط آمریکا است که ظرفیت این را دارد که به آنها کمک پایدار امنیتی ارائه دهد.
درس مهم دیگر این بود که هرچند آمریکا منافعش را برای دفاع از اسرائیل در خطر انداخت، اما ممکن است برای آنها چنین کاری نکند. این واقعیت همچنان در ذهن کشورهای حاشیه خلیجفارس ثابت ماند که اسرائیل نمیتواند صرفاً بر تواناییهای خود در سناریوی تقابل با ایران تکیه کند.
این مسائل برای چین فرصتها و چالشهایی را برای ترویج چهره خود بهعنوان یک میانجی مسئول در منطقه ایجاد میکند. دیدگاه غالب در خلیجفارس پس از ۷ اکتبر این است که آمریکا اصلیترین متحد اسرائیل است؛ موضوعی که باعث میشود قابل اتکا بودن واشنگتن زیر سوال برود و انگیزه عربستان برای تعهد به کاهش تنش با ایران افزایش پیدا کند.
بیاعتمادی به آمریکا همچنین فرصتی برای ایران است تا بهرهبرداری کند و توافق با عربستان سعودی را از تحولات پرشتاب در مواجهه با اسرائیل جدا کند و به عبارتی دیگر کشورهای حاشیه خلیجفارس را خلع سلاح کند.
جبهه متحد دیپلماتیکی که کشورهای اروپایی و ایالات متحده بعد از حمله ایران به اسرائیل ایجاد کردند، باعث تقویت روابط ایران با چین و روسیه میشود.
تحولات اخیر در عین حال نشان داد که چین ابزارهای کمی برای حفاظت از توافق آشتی تهران و ریاض دارد و نمیتواند کاری جز درخواست از ایران برای کاهش تنش، سیگنالهای لفظی و تبادل پیام بین ریاض و تهران انجام دهد.
بخشی از این واقعیت به این بر میگردد که چین فقط یک تسهیلکننده است و یک تضمینکننده یا میانجی به معنای غربی.