| کد مطلب: ۳۵۵۳۱

دستگاه تهویه نبود، کارگران مردند/گزارش میدانی «هم‌‏میهن» از معدن زغال‏‌سنگ مهماندویه دامغان که دو روز پیش ۷ کشته به‌‏جا گذاشت

بررسی‌‏های «هم‌‏میهن» نشان می‏‌دهد، کمبود اکسیژن دلیل مرگ کارکنان معدن بوده نه آنطور که مسئولان می‏‌گویند، تجمع گاز متان.

دستگاه تهویه نبود، کارگران مردند/گزارش میدانی «هم‌‏میهن» از معدن زغال‏‌سنگ مهماندویه دامغان که دو روز پیش 7 کشته به‌‏جا گذاشت

ردیف ماشین‌های پلاک قرمز و سبز از پیچ‌های تند منتهی به روستای مهماندویه، در حال برگشت به سمت دامغان‌اند. راننده تاکسی این تصاویر را خوب به یاد می‌آورد؛ وقتی که راننده نیسان یکی از معدن‌های همین ‌اطراف بود و صدای انفجار معدن در دل کوه پیچید. بعد از آن، شش کارگر معدن طزره در انفجار معدن زغال‌سنگ جان سپرده بودند.

«یکی، دو تا که نبود، چندتا بود. این آخری را کمی سفت و سخت‌تر گرفتند، از استان آمدند، از تهران آمدند. در مهماندویه قبلاً از این اتفاق‌ها نیفتاده بود.» همان روزها هم ماشین‌های دولتی‌، آمبولانس‌ها و هلال‌احمر- مثل همین دو روز- با هر بار حادثه به‌خط می‌شدند و از سینه‌کش کوه بالا می‌‎رفتند. حالا یک خاطره دیگر به حافظه اهالی روستاهای اطراف معادن زغال‌سنگ دامغان اضافه می‌شود؛ تصویری از مرگ هفت نفر دیگر در تونل معدن زغال‌سنگ مهماندویه، هفت‌نفر که صبح 18 فروردین‌ماه وارد تونل آن معدن کوچک، جا خوش‌کرده در دل کوه شدند و دیگر برنگشتند. 

عصر روز بعد از حادثه است. رفت‌وآمدها در جاده‌های تند آن منطقه کوهستانی محصور بین تپه‌ها و معدن‌ها از همیشه بیشتر شده و دیگر خبر به گوش همه رسیده است که دوباره کارگرها جان داده‌اند. میانه روز 18 فروردین‌ماه ماشین‌های امدادی و آمبولانس‌ها برای بیرون کشیدن پیکر هفت کارگر و پیمانکار معدن مهماندویه، خودشان را رسانده بودند به بالای کوه. آقای صفری، ساکن روستای مهماندویه، از آژیر آمبولانس‌ها فهمیده بود که اتفاقی افتاده است، خبری از صدای انفجار نبود، او انگار رفت‌وبرگشت ماشین‌ها را به داخل معدن شمرده بود.«40-30 تا بودند که از معدن برمی‌گشتند.»

همان‌هایی که صبح سه‌شنبه برای «بررسی دلایل حادثه» به معدن رفتند، اما امدادگرها و معدنچی‌های باتجربه‌تر پیش از رسیدن آنها چیزهای بیشتری فهمیده و می‌دانستند اکسیژن آنقدر در تونل کم بوده که کارگر و پیمانکار جانش را از دست داده است. 

حالا همه اهالی روستاهای اطراف معدن‌های زغال‌سنگ دامغان با تشریفات بعد از مرگ کارگرها در دل تونل‌های معدن آشنا شده‌اند و می‌دانند چرا هربار دستورها پشت سر هم صادر می‌شود و آدم‌ها قطارقطار خودشان را می‌رسانند، اما باز هم کارگرها نفس کم می‌آورند یا زیر آوار زغال‌سنگ می‌میرند. آنها می‌پرسند چرا قبل از آن‌که کسی در آن معدن کوچک خصوصی زغال‌سنگ جان دهد و پیکرهایشان روی هم بیفتد، کسی به آنجا سر نزده بود؟

معدن مهماندویه، چند کیلومتر بالاتر از طزره و معدن‌های خصوصی دیگر ایستاده است؛ معدن زغال‌سنگی کوچک با تعداد کارگرانی کمتر از معادن مادر و چهار تونل که از سه تونل آن برداشت می‌شد و فقط از تونلی که در آن حادثه رخ داد، برداشت انجام نمی‌شد. مهماندویه آخرین روستای مسیری است که به معدن «جواهرزغال» می‌رسد و بعد از آن چند پیچ دیگر باید پشت سر بگذارند تا آن معدن در دل کوه پیدا شود؛ معدنی که فعالیتش از نیمه دوم سال گذشته به‌دلیل سرمای هوا تعطیل شد و قرار بود بهار دوباره کارش را شروع کند. منطقه برف‌گیر و سخت‌مسیر است و در بهار، پاییز و زمستان از دل کوه زغال‌سنگ برداشت می‌شود. در شش، هفت سالی که کار این معدن خصوصی آغاز شده، اتفاق مشابه دیگری در یاد اهالی منطقه نمانده است. 

با هر بارش برف، فعالیت معدن‌ هم متوقف می‌شود، اما این‌بار قبل از آن‌که فکری برای تهویه آن کنند، کارگرها داخل تونل می‌روند. آنطور که کارگرهای دیگر شنیده‌اند، اول پیمانکار (احمد شکاری) و خواهرزاده‌اش (سعید حسنی) همراه با سه کارگر افغانستانی (طلاحسین ابراهیمی، مجتبی اکبری و علی ابراهیمی) وارد تونل می‌شوند، بعد که خبری از آنها نمی‌رسد، دو کارگر دیگر(مهدی و‌ هانی گیلکی) با خودنجات‌هایشان وارد تونل می‌شوند و دیگر برنمی‌گردند. بی‌خبری از این هفت نفر که ادامه پیدا می‌کند، یکی از کارگرها با هلال‌احمر، اورژانس، امداد و نجات البرز شرقی تماس می‌گیرد.

اولین تیم امدادونجات از مجموعه البرز شرقی به معدن می‌رسد و بعد یک تیم دیگر با دستگاه‌های پشتیبانی بیشتر، مثل ونتیلاتورهای بادی وارد محل می‌شود. کم‌کم هلال‌احمر، اورژان، نیروی انتظامی، نماینده دادستان و اداره کار هم می‌رسند و نیروهای امدادی داخل آن تونل طولانی می‌شوند و از شیب تندش پایین می‌روند تا برانکاردها را از مسیری 40 متری و بعد یک شیب 45 درجه‌ای شش، هفت‌متری رو به پایین، عبور دهند و جنازه‌ها را تک‌به‌تک روی آن بگذارند و بالا بکشند.

نیروهای ایمنی می‌گویند، برای فعالیت دوباره یک معدن که مدت‌‌ها تعطیل بوده، تهویه‌هوا حیاتی است؛ مثل اکسیژن برای زنده ماندن. «اینکه پیمانکار بدون اجازه با خودنجات پایین رفته است، اشتباه بزرگی بوده و به قیمت جانش تمام شده است. این اتفاق هم به‌دلیل نشت گاز نبود، مربوط به کمبود اکسیژن ناشی از متوقف بودن فعالیت معدن بود. معدن مجهز به ونتیلاتور برقی بوده، از ماه آذر تا اول عید، ژنراتور برق آن را می‌برند و ونتیلاتور برقی هم روشن نمی‌شود. احتمالاً می‌خواستند اردیبهشت یا خردادماه آن را دوباره فعال کنند.»

این را آقای محمدیان، یکی از نیروهای امدادونجات مجموعه البرز شرقی تعریف می‌کند، از زمانی که با خودنجات برای بالا کشیدن پیکرها داخل تونلی می‌رود که هرچه عمق‌اش بیشتر می‌شود، سطح اکسیژن آن هم کم‌وکمتر می‌شود. درصد اکسیژن مسیری که او با خودنجات رفت، بسیار پایین بود، بسیار کمتر از 10 درصد. اکسیژن محیط اگر به 12 تا 16 درصد برسد، حالت تهوع و استفراغ آغاز می‌شود و فقط 30 تا 40 دقیقه فرصت برای زنده‌ماندن باقی می‌ماند.

هرچه این درصد کمتر شود، زندگی هم دورتر می‌شود. درصد اکسیژن به کمتر از 10 درصد که برسد، ضربان قلب کند می‌شود، منقبض می‌شود و نفس از سینه بالا نمی‌آید. همان‌طور که مهدی و ‌هانی گیلکی، سعید حسنی، مرتضی یا احمد شکاری، طلاحسین ابراهیمی، مجتبی اکبری و علی ابراهیمی دیگر نفس نکشیدند. 

برای شروع به کار دوباره معدن بعد از یک وقفه طولانی، ونتیلاتورها باید اکسیژن را با لوله‌های برزنتی به سطح‌های پایین‌تر برسانند.«بیشتر مشکلاتی که ما در معادن با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنیم مربوط به گاز متان است که در معادن بی‌بو است، اما پایین آمدن شدید اکسیژن به‌ندرت اتفاق می‌افتد. در مسیری که این هفت نفر رفته بودند، اکسیژنی وجود نداشت، آنها حتی خودنجات هم داشتند.»

سه نفر اولی که قبل از همه وارد تونل شدند و برنگشتند، خودنجات داشتند. یکی از این خودنجات‌ها باز شد اما فعال نشد، دوتای دیگر اصلاً باز نشده بود. این را محمدیان تعریف می‌کند. «آنهایی که از خودنجات استفاده نکرده بودند، فرصت باز کردن آن را هم نداشتند. وقتی با کپسول اکسیژن پایین رفتیم، درصد اکسیژن 12 بود اما پایین‌تر از آن، این عدد کمتر هم می‌شد.»

شیبِ انتهای تونل تند است و بالا آوردن پیکرها را سخت می‌کند: «یک برانکارد را چند نفری با طناب بالا می‌کشیدیم. بعد از تامین اکسیژن، پایین رفتیم و متوجه شدیم آنهایی که وارد تونل شدند، همان لحظه فوت کرده‌اند. کاری که بخش ایمنی معدن باید قبل از باز کردن دوباره آن انجام می‌داد، رساندن تهویه بود.»

معدن مهماندویه بعد از حادثه 18 فروردین‌ماه امسال به دستور دادستان تعطیل شده و قرار است تا دو هفته آینده دلیل مرگ هفت کارگر آن مشخص شود. استاندار سمنان، همان روز حادثه گفته بود: «این معدن مجوز فعالیت دارد و خطای فردی و اشتباه محاسباتی، علت وقوع اولیه حادثه بوده و ورود کارگران به داخل تونل متروکه معدن مهماندویه برای بررسی چگونگی راهکارهای از سرگیری فعالیت این تونل بوده است.

تجهیزاتی شامل کپسول اکسیژن هم همراه کارگران محبوس‌شده بوده است.» او از گازگرفتگی کارگرها گفته بود، آنطور که حسین درخشان، مدیرعامل جمعیت هلال‌احمر سمنان، روز اول حادثه اعلام کرد که معدن آلوده به گاز است و احتمال خفگی وجود دارد. سخنگوی دانشگاه علوم پزشکی استان هم همین نظر را اعلام کرده و از غلظت بالای گاز در محیط معدن گفته بود، روایت‌هایی که با گفته امدادگران و فرماندار دامغان کمی تفاوت دارد. فرماندار دامغان و سرپرست معاونت هماهنگی امور عمرانی استانداری سمنان، از کمبود اکسیژن در این معدن گفته بودند، این‌که پیمانکار هم بدون اطلاع کارفرما، برای بررسی وضعیت وارد تونل شده و نداشتن امکانات و تجهیزات کافی در این حادثه به روشنی دیده می‌شد.  

کنار پیچ‌های تند مسیری که به معدن مهماندویه می‌رسد، تپه‌های زغال‌ باطله نشسته‌اند؛ لکه‌هایی سیاه که هرروز بزرگ و بزرگتر می‌شوند و رنگ خاکی تپه‌های اطراف مهماندوست و مهماندویه و طزره را سیاه‌تر می‌کنند. مشرف به تپه‌ها که باید، خاکه‌های تپه شده زغال را بیشتر می‌بینی که همین چند سال پیش باران آنها را شست و برد داخل باغ‌های «مهماندوست». این تپه‌های سیاه را کامیون‌های معدن‌های اطراف ساخته‌اند، کنار کارخانه‌های زغالشویی که لابه‌لای تپه‌های مسیر سر برآورده‌اند.

 همان زمان که نیروهای امدادونجات به‌دنبال بیرون کشیدن پیکرها بودند، اهالی روستای مهماندویه از تردد مداوم خودروها می‌فهمند که در معدن اتفاقی افتاده است و خاطره معدن طزره دوباره برایشان زنده می‌شود، برای آنها که بسیاری از هم‌روستایی‌هایشان در این معدن‌ها کار کرده‌اند.«من که معدن کار نمی‌کنم، می‌دانم که اگر حادثه‌ای در معدن رخ دهد، چه اتفاقاتی بعدش رخ می‌دهد. آنها می‌خواهند هزینه‌ها را پایین بیاورند و از یک‌نفر به‌اندازه سه‌نفر کار می‌کشند. می‌دانند قبل از این‌که نیروها وارد معدنی متوقف‌شده شوند، باید با یک فن بزرگ و برزنت‌های لوله‌ای، اکسیژن را تامین کنند.»

این را یکی از اهالی مهماندویه تعریف می‌کند که از روز قبل، همه خبرها را دنبال کرده است، روستایی که نیروهای زیادی به معدن‌های اطراف ـ به‌غیر از همین معدن کوچک ـ فرستاده است و همه به یاد می‌آوردند که معدن با کارگر چه می‌کند. تفاله‌های باقی‌مانده از زغالشویی‌های داخل مسیر که جابه‌جا روی تپه‌های اطراف خوابیده، متعلق به معادن خصوصی و نیمه‌دولتی و دولتی اطراف است و شاید تا چندسال دیگر، همه این تپه‌ها زیر تفاله‌های زغال‌سنگ دفن ‌شوند. جاده‌ زیر چرخ‌های کامیون‌های لب به لب شده از زغال، جا‌به‌جا تخریب شده است و آن مسیر پیچ‌درپیچ را را برای رفت‌وآمد سخت‌تر کرده است. تصویرهایی که آن هفت کارگر، صبح 18 فروردین‌ماه برای آخرین دیده‌اند. 

آقای کارگر، عضو شورای روستای مهماندویه است که بعد از شنیدن خبر، خودش را دم در معدن رساند. او هم شنیده بود که کارگرهای معدن بعد از یک وقفه طولانی، بدون بررسی کردن شرایط وارد آن شده‌اند. «شب قبل از این حادثه، پیمانکار موتور برق را با خودش آورده بود که کار را از صبح فردا شروع کنند.» او شنیده بود این سه نفر که با کمک همان ریل‌های معدن در حال پایین‌رفتن بودند، ناگهان سُر می‌خورند و پایین می‌روند. «اکسیژن هم کم بوده و دچار تنگی نفس می‌شوند و شلنگ هوا و کپسول اکسیژن هم مشاهده نشده است. انگار گازسنج زده بودند و گاز متان نداشته است، فقط اکسیژن نداشته است.» 

هیچ کارگری از روستای مهماندویه که به آن نزدیک‌تر است، در این معدن کار نمی‌کند؛ مهدی و‌ هانی گیلکی، اهل روستای فارسیان آزادشهر گلستان بودند، شکاری و سعید حسنی ـ دایی و برادرزاده ـ اهل روستای کلاته رودبار بودند و طلاحسین ابراهیمی، مجتبی اکبری و علی ابراهیمی، اهل افغانستان. 

گیلکی‌ها با خاطره زمستان یورت آمده بودند

هانی و مهدی گیلکی‌ از یک خانواده بودند، هردو پیکورچی معدن.‌ هانی یک دختر شش، هفت ساله داشت، حدوداً 30-25سالش بود و مهدی هم 35 سال داشت. یک‌نفر از اعضای خانواده گیلکی‌ها که در معدن طبس کار می‌کرد، بعد از شنیدن این خبر قلب‌اش از کار ایستاد و حالا خانواده به عزای سه‌نفر نشسته ‌است. 

 مقداد، یکی از اعضای خانواده آنهاست؛ او هم شنیده که میزان اکسیژن معدن پایین بوده و کارگرها نفس کم آورده‌اند. روایتی مشابه با کسانی که روز حادثه، خودشان را به معدن رسانده‌اند.«بعد از این‌که تا ظهر از کارگرها خبری نمی‌شود، پیمانکار و خواهرزاده‌اش دنبال آنها می‌روند و آنها هم اکسیژن کم می‌آورند. در معادن مادر، خودنجات به‌زور پیدا می‌شود، چه برسد به معادن شخصی. وقتی خبر را شنیدیم، فکر کردیم مربوط به معدن طزره است، بعد فهمیدیم مربوط به مهماندویه است و خودمان را به آنجا رساندیم. کارگرانی که آنجا کار می‌کردند خبر دادند آنها با خودشان خودنجات نداشتند.»

گیلکی‌ها اهل فارسیان استان گلستان بودند؛ اهل آزادشهر، شهر «زمستان یورت»: «پیکرها را روز چهارشنبه، بعد از این‌که بررسی‌های پزشکی قانونی تمام شد، برای دفن به آزادشهر منتقل می‌کنند.» مقداد هم کارگر یکی از معادن اطراف و روزمزد است. «پیمانکار کار را کنتراتی گرفته بود و این‌طوری دیگر دستمزدها مثل کارگرهای روزمزد نیست. هرچی بدهند برای خودشان است، به همین دلیل معادن خصوصی را بیشتر قبول دارند. این معدن‌های خصوصی اطراف هم یا تعطیل‌اند یا نیمه‌کاره و امکانات اولیه ندارند.» 

کنار مقداد و آقای کارگر، بقیه همشهری‌ها و کارگرهای معادن دیگر هم برای کمک رفته بودند، اما اجازه داده نشد که به معدن نزدیک شوند. نگران بودند زمستان یورت تکرار شود که 23 نفر از بیرون معدن آمده بودند و جان‌شان از دست رفت.

پیمانکارها و کارگرهای معدن مهماندویه کنتراتی کار می‌کنند، دستمزدهایشان هم تناژی حساب می‌شود و در آخر به‌ازای استخراج یک میزان تناژ مشخص، دستمز می‌گیرند. با این شیوه از کار که بین معدن‌های خصوصی هم مرسوم است، کارگرها بین 20 تا 24 میلیون در ماه دریافتی دارند. اگر نیروها شرکتی کار کنند، روز مزد حقوق می‌گیرند و نه تعطیلی دارند، نه مرخصی. یکی از دوستان گیلکی‌ها که برای کمک خودش را به معدن رسانده بود، تعریف می‌کند که با حدود 15 سال سابقه، بیمه‌اش 10 میلیون و 700 هزار تومان رد می‌شود و اگر با 25 سال کار بازنشسته شود، شاید حدود 12 میلیون تومان حقوق بگیرد، چون «معادن شخصی‌اند به این شکل بیمه را رد می‌کنند، آنهایی که دولتی و نیمه‌دولتی‌اند همان دریافتی را برای بیمه هم رد می‌کنند. معادن خصوصی حداقل حقوق را به‌عنوان بیمه رد می‌کنند و گاهی هم بیمه‌ها را نصفه‌ونیمه رد می‌کنند.

آنجا بازرس نبوده که بگوید چرا بیمه این کارگر به این شکل رد شده است؟ حقوق‌ها را هم نقدی می‌داد، مدرکی نداشتیم که علیه آنها استفاده کنیم. کل کارگرها همینطوری کار می‌کنند. در معدنی که من کار می‌کنم حدود 40-30 کارگر کار می‌کنند که سال قبل ماهی 12 میلیون تومان دریافتی داشتند؛ چون روزمزد بودند، نه عیدی داشتند، نه مرخصی و نه پاداش. بیشتر بچه‌ها که دست و پایشان می‌شکند با همان حال سرکار می‌آیند، چون استراحت پزشکی هم اگر بگیرند، چیزی دست‌شان را نمی‌گیرد.

بچه‌ها دارند مفت کار می‌کنند؛ چون مجبورند.» او کارگری را می‌شناسد که با 27 سال کار در معدن، 14 میلیون تومان دریافتی دارد. خودش از هفت صبح تا 9 شب کار می‌کند، به‌جای آن شش ساعت و 25 دقیقه‌ای که به‌صورت قانونی موظف است کار کند. «کدام معدنکاری می‌تواند پنج سال از بازنشستگی‌اش استفاده کند؟ تازه بعد از آن، شروع بیماری‌هاست. بیمه درست و درمانی هم نداریم. با کمترین کارگر، بیشترین تولید را دارند. ما 100 کارگریم، دو هزار تن زغال تولید می‌کنیم.»

کارگرهای مهماندویه هم شیفتی کار می‌کنند؛ یک گروه می‌رود، یک گروه دیگر می‌آید و تعداد کارگرهای مهاجر هم مشخص نیست. اتراق کارگرهای منطقه هم اطراف همان معدن‌هاست، کارفرما وعده ناهار را برایشان تامین می‌کند و باقی برعهده کارگر است. «آنجا چند معدن فعال است، بدون این‌که یک آمبولانس و دکتر آنجا باشد. درحالی‌که موظفند این‌ها را تهیه کنند، کارگر آسیب‌دیده را تا برسانند به دامغان یا شاهرود که مرده است. دو سال پیش یک کارگر حادثه دید و تا به بیمارستان برسد، مرد.»

معدن‌های خصوصی منطقه کم نیستند و تعداد زیادی کارگر مهاجر افغانستانی هم با کمترین حقوق در آنها مشغول به‌کارند؛ چون مجوز کار ندارند. کامیون‌هایشان مدام از جاده بالا و پایین می‌روند، وارد زغالشویی می‌شوند و دوباره برمی‌گردند به معدن‌ها. یکی از کارگران معدن پایین مهماندویه که با گیلکی‌ها همشهری است، می‌گوید:«اکلون معدن را استاندارد کار نکرده‌اند. کارگر که مقصر نیست. آنها 15-10 سال سابقه دارند، به این راحتی که دچار گازگرفتگی نمی‌شوند. همه بچه‌ها در سال کلاس ایمنی می‌روند.

آنجا یک دستگاه تهویه اکسیژن هوا نداشته است. ما هم اگر چیزی بگوییم، می‌گویند می‌خواهی صدایت را بالا ببری، از فردا دیگر نیا. ما هم مجبوریم سکوت کنیم. چرا تونلی که پنج، شش‌ماه تعطیل بوده، می‌خواستند افتتاح کنند؟ حالا که فوت کرده‌اند، کسی نیست به پدرومادرها و خانواده‌هایشان خرجی برساند.» کارگرهای معدن، هفتگی به شهرهایشان برمی‌گردند و یک هفته در خانه می‌مانند، اما اگر کارگر روزمزد و کنتراتی باشند، باید کارهای آن یک‌هفته استراحت را پیش‌پیش انجام دهند و دوبرابر کار کنند تا پول و بیمه آن یک‌هفته استراحت را در بیاورند.  

مسئول ایمنی باید صبح‌به‌صبح برود داخل تونل و با دستگاه گازسنج، وضعیت را بررسی کند، اما دوست گیلکی‌ها تعریف می‌کند که هیچ‌کس آن را رعایت نمی‌کند و مسئول ایمنی هم اگر باشد، فقط به‌اسم است، حضورش تاثیری ندارد. گاهی ممکن است همان مسئول ایمنی در جای دیگری هم مشغول به‌کار باشد. «جان کارگر در ایران خیلی ارزان است. زغال باشد، کارگر را می‌‌خواهند چه کار؟ اداره کار کجا بود؟ بازرس بیمه‌ای که از خود کارگر سوال نکند، به‌درد نمی‌خورد. می‌آیند آنجا، غذای‌شان را می‌خورند و بعد می‌روند.

آنجا فقط حرف پیمانکار و رئیس شنیده می‌شود و کسی کارگر را حساب نمی‌کند. رئیس، فرماندار، بخشدار و بقیه آمدند و عکس‌های‌شان را گرفتند و رفتند. همه معادن تجهیزات دارند، اما فقط به اسم. خود ما تهویه گذاشته‌ایم، اما کاری انجام نمی‌دهد. باید کارهایی برایش انجام شود که نخوابد، اما چون هزینه‌اش بالاست، هیچ معدنی آن را انجام نمی‌دهد. جان کارگر آنقدر ارزان است که برایشان مهم نیست چند کارگر می‌میرند. بیمه‌اند دیگر، فوق‌اش کارشان دو، سه ماه بخوابد و بعد دوباره شروع به‌کار می‌کنند.»

هنوز چیزی روشن نیست، بررسی می‌شود

روز سه‌شنبه تیم‌هایی از سازمان‌های مختلف دولتی برای بررسی علت حادثه به معدن مهماندویه می‌روند و وزیر صمت و نمایندگانی از اداره کار استان هم همراه‌شان می‌شوند. بعد از بازدید از معدن، نشستی درباره همین حادثه در فرمانداری تشکیل می‌شود و استاندار سمنان و چند مسئول دیگر در همین نشست حاضر می‌شوند.

خبرگزاری‌های رسمی که خبر این نشست را اعلام کردند، از اخطار یک‌ماهه‌ای نوشته‌اند که اواخر بهمن‌ماه سال گذشته و بعد از نظارت فنی پایان سال، به بهره‌بردار ابلاغ شده بود. سیل دستورها بعد از حادثه روانه شد، مثل وزیر صمت که دستور داد کارشناس‌ها به منطقه اعزام شوند، وزیر کشور که به استاندار سمنان دستور امدادرسانی ویژه داده بود، وزیر کار و تعاون و رفاه اجتماعی که دستور بررسی تخصصی ابعاد حادثه را داد و رئیس‌جمهوری که دستور کمک به خانواده‌های معدنکاران را صادر کرد.

حالا علی نورانی، مدیرکل تعاون، کار و رفاه استان سمنان گفته‌هایی که درباره نشت گاز یا کمبود اکسیژن بود را تایید نمی‌کند و علت حادثه را به نتیجه بررسی‌ها و اعلام علت فوت از طرف پزشکی‌قانونی موکول می‌کند: «علت این اتفاق چندوجهی است، مباحث کارشناسی در دست بررسی است و ابتدا باید پزشکی قانونی علت وقوع فوت را بررسی کند. تا زمانی که اعلام نشود، هیچ‌کس نمی‌تواند علت این اتفاق را اعلام کند. آنجا یک معدن تعطیل بود و معدن استخراج هم نبوده است که بتوان گفت کاری آنجا جریان داشته است. فعالیتی هنوز شروع نشده و دلیل ورود کارگران باید بررسی شود. قبل از شروع فعالیت یک معدن متوقف، پروتکل‌های خاصی وجود دارد. فعالیت دوباره معادن باید با تدابیر مختلف و چند سطحی ایمنی شروع شود. اینکه این پروتکل‌ها در این معدن اجرا شده یا خیر هم در دست بررسی است.» 

چهارشنبه عصر، کلاته رودبار و آزادشهر گلستان تصویری از تشییع چهار پیکر می‌بیند که از پای کوه‌ها، نزدیک مهماندویه دامغان به شهرشان برگشته‌اند، اما کسی نمی‌داند آن سه کارگر افغانستانی کی و کجا به خاک سپرده می‌شوند؟ 

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه جامعه
پربازدیدترین
آخرین اخبار