کمبودهای مسئولیت اجتماعی صنعت نفت/ به بهانه ۷۴ سالگى ملى شدن صنعت نفت
مسئولیت اجتماعی بهمعنی حفاظت از شأن انسانی و بحرانزدایی بهجاى بحرانآفرینی است، اما بیتوجهی مسئولان به دو اصل کلیدی شفافیت و پاسخگویی موجب شده است که حتی با وجود اسناد بالادستی و نظامنامههای متعدد، مسئولیت اجتماعی، اقناع جوامع محلی را در پى نداشته باشد.

هر بار که سخن از مسئولیتهای اجتماعی به میان میآید، داستانی از پدربزرگم در ذهنم زنده میشود. در نیمه دهه ۵۰، زمانی که مهندسان اروپایی در ارتفاعات نار، در دل کوههای جم استان بوشهر مشغول شناسایی مخازن گاز بودند، «دوبروس» فرانسوی، مهندس اکتشافات، به پدربزرگم مىگوید: «روزی اینجا آبادترین نقطه دنیا خواهد شد.»
اگر امروز هنر گفتوگو را بلد بودیم و توسعه سیاسی استمرار مییافت، شاید صنعت وابسته به نفت و گاز در کنار عظمت دریا میتوانست بهحقیقت، بوشهر را به آبادترین نقطه زمین تبدیل کند. در این صورت، بهجای آنکه از کمبودهای مسئولیت اجتماعی صنعت نفت سخنى بگوییم، امروز میتوانستیم آن را بهعنوان یک مدل موفق به جهان معرفی کنیم اما صنعت نفت ایران در استانهای بوشهر و خوزستان، بهجای اندیشیدن به توسعه، فقط بر تولید متمرکز بوده است.
نتیجه این یکبُعدینگری، موجب شکلگیری تداخلات عمیق در سطوح اجتماعی، زیربنایی و محیطزیستی بوده است. جمعیت مناطق نفتخیز بهشدت افزایش یافته و این رشد شتابان، فشار سنگینی بر زیرساختها وارد کرده است؛ فشاری مضاعفتر از بحران عمومی مسکن در ایران، کمبود منابع آب و سرانه پایین فضاهای عمومی بر گُرده بومینشینان سنگینی میکند.
گویی برای توصیف بهتر این وضعیت باید از عباراتی مانند «توربو»، «پلاس» و «سوپر» در کنار واژههای «تنش»، «فشار» و «تداخلات» استفاده کرد! مسئولیت اجتماعی، قاعدتاً باید پیش از بروز تداخلات اجتماعی آغاز شود اما در ایران، این مفهوم پس از وقوع بحران و در واکنش به نارضایتیهای اجتماعی مطرح میشود.
شرکتها و سازمانها پروژههایی تحت عنوان CSR تعریف میکنند اما احساس غالب در میان جوامع محلی این است که این اقدامات، بیش از آنکه امری جامع و جامعهنگر باشند، جلوهای زینتی، سلیقهای، خیرخواهانه و حتی صدقهمآبانه دارد.
هرچند صنعت نفت خود را پیشگام در مسئولیت اجتماعی میداند اما وقتی این صنعت بزرگترین بنگاه اقتصادی کشور است و دامنه بنگاهداری آن حتی به وزارتخانههایی چون کار، آموزشوپرورش و دفاع هم کشیده شده که قیاس وضع موجود با توقع و انتظارات همخوانى ندارد.
در پی توسعه روزافزون مجتمعها و پالایشگاههای گازی و گسترش پتروشیمیها در جنوب استان بوشهر، شهرهایى مانند کنگان، عسلویه و جم، جمعیت این مناطق در مدتزمانی کوتاهى دوبرابر شده است. این سیل مهاجرت، علاوه بر برهمزدن تعادل نسبت جنسیتی، به افزایش سرسامآور قیمت مسکن و زمین انجامیده و تقاضایی فراتر از ظرفیت عرضه را ایجاد کرده است.
بهواسطه سیاستهای کلان نادرست، جوامع محلی در جنگ بقا، زندگی را دارند میبازند و سرانههای فضاهای فرهنگی، آموزشی و ورزشی این مناطق بهغایت انحراف بیشتری از استانداردها را نشان میدهد. مسئولیت اجتماعی بهمعنی حفاظت از شأن انسانی و بحرانزدایی بهجاى بحرانآفرینی است، اما بیتوجهی مسئولان به دو اصل کلیدی شفافیت و پاسخگویی موجب شده است که حتی با وجود اسناد بالادستی و نظامنامههای متعدد، مسئولیت اجتماعی، اقناع جوامع محلی را در پى نداشته باشد.
تا زمانی که این مسئله در قالب یک قانون مصوب نشود، مسئولیت اجتماعی به پایداری اجتماعی منجر نخواهد شد؛ چراکه هنوز نفت بین تکالیف قانونی و مسئولیت اجتماعی مرز کشیده. این یعنی صنعتی مانند نفت، CSR را وظیفه قانونی خود نمیداند و تنها به فراخور فشار، مطالبهگری و اعتراض بومینشینان دست به اقدامات نمایشی و بهصرفه میزند.
بررسیها نشان میدهد که ۷۰ درصد شرکتهای نفتی بینالمللی، گزارشهای سالانه خود را درباره مسئولیت اجتماعی منتشر میکنند، اما در ایران این رقم کمتر از ۱۰ درصد است. هرچند وزارت نفت مدعی است که نزدیک به ۴۷ همت در این حوزه بودجه مصوب دارد، اما تاکنون گزارش دقیقی از میزان تخصیص، پراکندگی و جزئیات پروژههای اجراشده در رسانهها منتشر نشده است.
در اتحادیه اروپا، استانداردسازی و گزارشدهی پایداری در حوزه مسئولیت اجتماعی به قانون تبدیل شده است و حتی شرکتهای غیراروپایی که در منطقه یورو فعالیت دارند، ملزم به رعایت این قوانین هستند. نهتنها در کشورهای توسعهیافته، بلکه حتی در پاکستان نیز مسئولیت اجتماعی به قانون تبدیل شده است.
شاید مجلس ما نیز پس از تکمیل طومارهای امضاء برای اجرای قوانین مربوط به حجاب و عفاف و پرداختن به اولویتها و موانع خودساختهاش، بتواند زمانی را به چنین مسئله مهمی اختصاص دهد.