ســیـل یا بـاران؟
نقدی بر گفتمان رسمی درباره آنچه نا هنجاری اجتماعی خوانده می شود
نقدی بر گفتمان رسمی درباره آنچه نا هنجاری اجتماعی خوانده می شود
مدیرمسئول کیهان در توصیف لایحهای که قوهقضائیه و دولت برای مقابله با بیحجابی به مجلس فرستادهاند، تعبیر «سیم خاردار» را به کار برده است و نوشته که با سیم خاردار نمیتوان در برابر «سیل» ایستاد. منظورش هم از «سیل»، بخش قابلتوجهی از جامعه زنان ایران است که از الگوهای رسمی پوشش تبعیت نمیکنند. و البته، روشن است که با منطق و تفکر کیهانی، در برابر چنین سیلی، باید «سد» ساخت و لابد بالای سد هم، دژبان و دیدهبان و تیرانداز قرار داد تا مسئله و صورتمسئله، پاک - و به تعبیر دقیقتر: «نابود» - شود.
اما فارغ از موضوع این لایحه و موافقتها و مخالفتهایی که در سطح جامعه حقوقی و ساختار سیاسی درباره آن مطرح شده؛ مواجهه کیهان با آن، نوعی اعتراف به وقوع رخدادی در جامعهشناسی سیاسی تحولات امروز ایران است. آنچه از آن بهعنوان «سیل» و به بیان دیگر، «خطر استحاله فرهنگی» یاد میشود؛ بیش از آنکه گفتاری با محتوای هشدار درباره آینده باشد، توصیفی از وضعیت حال است. آنان که چنین هشدارهایی را میدهند، در واقع، اعتراف میکنند که بخش مهمی از جامعه، با وجود همه فشارها، برخوردها، سد ساختنها و تبلیغات یکسویه طی چنددهه گذشته، با الگوهای رسمی و آمرانه در حوزههای فرهنگی و اجتماعی همراهی ندارند و فراتر از آن، نوعی تعارض و ستیز در سطح گستردهای از جامعه با این الگوها دیده میشود. اما آیا این وضعیت، چنان که در گفتمان رسمی و کیهانی تبیین و توصیف میشود، «سیل ناهنجاری» است؟ به نظر میرسد هر دو بخش این تبیین و توصیف، نادرست است و اصولاً، همین نگاه نادرست به امر اجتماعی و فرهنگی است که گفتمان رسمی را دچار بحران و آسیب کرده است.
بخش اول تعبیر «سیل ناهنجاری»، واژه «سیل» است. سیل، چنان که میدانیم رخدادی ناگهانی، غیرمترقبه و یکباره است. البته، در یک مدیریت درست و آیندهنگر، برای رخدادهای غیرمترقبه چون سیل نیز پیشبینیها و پیشگیریهای لازم صورت میگیرد که ساخت سد، کانالسازی، جدولکشی و در نهایت، هدایت آب به زمینهای خشک و تشنه از جمله آنهاست. اما درباره تحولات فرهنگی و اجتماعی، اصولاً بهکاربردن توصیفاتی چون «سیل» نادرست است؛ همچنان که بهکار بردن توصیفات نظامی و جنگی از قبیل «جبهه» و «خاکریز» و کلمات مشابه، نسبتی با حوزه فرهنگ و جامعه ندارد. دلیل نادرست بودن بهکاربردن تعابیری چون «سیل»، «زلزله»، «صاعقه» و... برای مسائل فرهنگی و اجتماعی، تدریجی، آرام و زمانبر بودن تغییرات در این حوزه است. اصولاً مناسبات فرهنگی، امری دیرپا و ریشهدار است که بهسختی و با گذشت زمان تغییر میکند و زمانی هم که تغییر کرد، با برخوردهای آمرانه قابل بازگشت نیست. این موضوع در مقوله حجاب، کاملاً قابلمشاهده است.
جامعه ایرانی به همان دلیل که در ابتدای قرن بیستم چنان در برابر کشف حجاب آمرانه ایستادگی نشان داد، امروز در برابر ممنوعیتها و محدودیتها مقاومت میکند. در عصر رضاخان، فرهنگ و سبک زندگی بخش بزرگی از جامعه ایران (حتی در پایتخت و شهرهای بزرگ) همچنان سنتی بود و به همین جهت، برابر تغییر و نوسازی آمرانه پهلویستی ایستاد. این وضعیت بیشوکم در طول دوران ۵۷ساله خاندان پهلوی تداوم یافت؛ ضمن آنکه حجاب نوعی ابزار ابراز مخالفت با وضع موجود و یا ابراز هویت نیروهای مذهبی نیز محسوب میشد و به همین دلیل نیز، سالهای آخر حکومت محمدرضاپهلوی با رشد حجاب مخصوصاً در میان نیروهای مدرن همچون دانشجویان همراه بود. همچنانکه در دهه اول انقلاب نیز، حجاب (مخصوصاً چادر) علاوه بر وجه مذهبی و اعتقادی، نشانه و نمادی از وفاداری و همراهی اکثریت با گفتمان دهه انقلاب و جنگ نیز محسوب میشد. اما پس از جنگ، بهتدریج این روند تغییر کرد؛ تغییراتی که با مشاهده عکسها و تصاویر سه دهه گذشته کاملاً ملموس است و نشان میدهد زنان ایرانی، نه همچون سیل که چنان قطرات باران ذرهذره پیش رفتهاند و مقاومتها و فشارها را بیاثر کردهاند و بهسان آب که سر به سنگ
میزند، رونده بودهاند تا به نقطه امروز رسیدهاند. این رودهای آرام، حال رودخانه و دریایی را شکل دادهاند که برای حامیان و مدافعان الگوی رسمی پوشش، پذیرفتنی نیست و آنان را به هراس میاندازد. ازاینروست که قطرات باران جمعشده طی سالیان را امروز سیلی تخریبگر میانگارند و برای مقابله سخت با آن، هشدار میدهند. البته، از این منظر نیز بهکار بردن توصیف «سیل» برای تحولات فرهنگی و اجتماعی بیجاست؛ چراکه این تحولات همچنان که در زمانبر بودن چونان باران هستند؛ پیامد آنها نیز، چونان باران رستن و آفریدن و بالیدن است؛ نه تخریب و فرو ریختن. همچنان که عنصر فرهنگ ایرانی، طی هزارهها آرامآرام با سختترین نیروهای ستیزهگر درافتاده و مهیبترین آنان -اعراب و مغول- را از خود متأثر ساخته است و ظرفیت آنان را نیز در برساختن تمدن ایرانی به کار گرفته است.
اما بخش دوم ترکیب «سیل ناهنجاری» نیز محل پرسش و نقد است. اصولاً باید پرسید هنجار چیست و ناهنجاری کدام است؟ از منظر حامیان گفتمان رسمی، آنچه در چارچوبهای تنگ تعریفشده آنان میگنجد، «هنجار» و آنچه بیرون میماند، «ناهنجار» است. اما از منظری مستقل، «هنجار» آن چیزی است که عرف جامعه با آن همراهی نشان میدهد و یا دستکم، از درِ ستیز با آن برنمیآید. آنچه در مباحث مطالعات فرهنگی و اجتماعی از آن بهعنوان تغییرات هنجاری یاد میشود، برآمده از همین اصل است که هنجار، امری ثابت و لایتغیر نیست. حتی اگر هنجاری، در مقطعی از زمان لباس حقوق و قانون را هم بر تن کرده باشد، با تغییرات هنجاری در جامعه، آن قانون نیازمند اصلاح و بازنگری و روزآمدسازی است؛ نه آنکه به بهانه وجود یک قانون یا مصوبه، در جهت تحمیل و تحکیم یک هنجار کهنه و نامتناسب با عرف جامعه برآید. اتفاقاً، آن هنجار قدیمی است که در شرایط جدید ناهنجار محسوب میشود و یکی از ریشههای مقاومت نیروهای سنتی و محافظهکار در برابر تغییرات اجتماعی، همین تقابل هنجارهای مطلوب آنها با عرف و هنجارهای جدید است که آنان را به رفتارهای واکنشی و هراسآلود وامیدارد. البته، هر هنجار
جدیدی بهمعنای درست یا اخلاقی بودن آن نیست. عادی شدن مسائلی چون دروغ، خیانت، فساد، کلاهبرداری، رباخواری، تهمت و... میتواند بخشی از تغییرات هنجاری جامعه باشد که نیروهای پایبند به اخلاق یا دین را بیازارد و میزان بیاعتمادی در جامعه را بیافزاید. اما در برابر این تغییرات هنجاری غیراخلاقی هم، مواجهه آمرانه و بگیروببند راهحل نیست؛ بلکه بسترها و ریشههای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی آن را باید شناخت و در جهت اصلاح آن، شتافت. اما ظاهراً این تغییرات هنجاری غیراخلاقی، مسئله اصلی و مایه نگرانی گفتمان رسمی و حامیان و سخنگویان آن نیست. چنانکه برخلاف دولت خاتمی که پژوهشهایی درباره تغییرات در نگرشها و ارزشهای جامعه انجام و منتشر میشد، امروز نهفقط چنین پژوهشهایی انجام نمیشود و مورد حمایت قرار نمیگیرد؛ بلکه حتی از انتشار آمار رسمی مربوط به نابسامانیهای اقتصادی و اجتماعی خودداری میشود و خبرنگاران پیگیر این آمارها هم، با الفاظی چون «مفتش» تخطئه میشوند. اصولاً ویژگی اغلب تغییرات هنجاری غیراخلاقی، پنهان و قابلانکار بودن آن است و نیروهای مدافع وضع موجود، کارویژه خود را همین پنهانکاری و وارونهنمایی شرایط
میدانند. اتفاقاً، حجاب و پوشش ازاینرو برای آنان تبدیل به مسئله میشود که قابل پوشاندن نیست. آنان در اینجا خود را با «تغییرات هنجاری عینی» مواجه میبینند که چون با الگوی مطلوب آنان تطابق ندارد، آن را «ناهنجار» میخوانند. ضمن آنکه این ناهنجاری عینی، وجه سیاسی و اعتراضی نیز پیدا کرده است و به همین جهت، خیابان به صحنه ستیز نمادهای رسمی و غیررسمی تبدیل شده است.
اما در کنار این مباحث کلی و نظری، از وجه جزئی و سیاسی، گفتمان تندرو حق دارد مسئله حجاب را «سیل ناهنجاری» بخواند. از این منظر، تحولات فرهنگی و اجتماعی کشور چنان ابعادی پیدا کرده است که سخنگویان گفتمان رسمی خود را با یک سیل مواجه میبینند. سیلی که نه فقط نیروهای خواهان سبک زندگی متفاوت و مدرن که بخش مهمی از نیروهای سنتی را نیز با خود همراه کرده است. این همراهی را میتوان در رویکرد بخش مهمی از حوزویان و روحانیون که فاقد مناصب رسمی هستند یا زنان دارای حجاب چادر و... دید. نیروهایی که الگوی مطلوب آنها در پوشش مطابق با هنجار رسمی و قدیمی است؛ اما در برابر تغییرات هنجاری نیز سطحی از تعامل و دگرپذیری را بروز دادهاند. حتی لایحه اخیر نیز بیشتر از همین زاویه مورد هجوم نیروهای تندرو قرار گرفته است؛ تا آنجا که آن را «سیمخارداری در برابر سیل» میخوانند. آری؛ اسب تروای تغییرات اجتماعی به درون قلعه سنت هم رسیده است...