| کد مطلب: ۴۳۰۰۶

دست دادن به ملت با دست شسته

چندسالی است که مسئله ضرورت انسجام و اتحاد ملی از دغدغه‌های طیف‌های متنوع سیاسی و فعالان راست‌کردار و صدیق کشور از جناح‌های مختلف است. جنگ تجاوزکارانه اسرائیل علیه ایران این بحث را داغ‌تر و ضروری‌تر و فوری‌تر کرده است.

دست دادن به ملت با دست شسته

چندسالی است که مسئله ضرورت انسجام و اتحاد ملی از دغدغه‌های طیف‌های متنوع سیاسی و فعالان راست‌کردار و صدیق کشور از جناح‌های مختلف است. جنگ تجاوزکارانه اسرائیل علیه ایران این بحث را داغ‌تر و ضروری‌تر و فوری‌تر کرده است. 

گروهی اقلیت اصولاً منکر آن هستند که در بین مردم و رابطه آنها با نظام سیاسی شقاق و دوگانگی رخ داده است. این جریان در رفتار و برنامه‌های سیاسی خود اهمیت چندانی به مردم نمی‌دهند و ملت را مردمانی می‌بینند که مکلف به تبعیت‌اند و ملاک مشروعیت نیستند. 

اما جریان‌ها و فعالان دیگری، که به نظر می‌رسد اکثریت بزرگی  از طیف‌های اصولگرا و اصلاح‌طلب و سایر نحله‌های سیاسی را دربر می‌گیرد معتقد به این شقاق و دوگانگی‌اند و بقا و توسعه آن را برای کشور و نظام سیاسی زیانبار و چه‌بسا مهلک می‌دانند. در جست‌وجوی راه‌های ایجاد همگرایی ملی و همنوایی ملت و نظام سیاسی‌اند و با شرایط حاصل از تجاوز اسرائیل و آمریکا به ایران آن را ضرورتی فوری می‌دانند. 

بیشتر نگاه‌ها به این سو گرایش دارد که باید میان نخبه‌های سیاسی و فکری کشور توافقاتی صورت بگیرد تا با کاهش اختلاف بین جریان‌های سیاسی، به عنوان گروه واسط، مردم نیز بتوانند مسیری برای نزدیکی بیشتر پیدا کنند. به‌طور خلاصه این تفکر به دنبال «ایجاد» همگرایی و همنوایی ملی و کاهش شکاف بین نظام سیاسی و مردم از طریق گفت‌وگوی نخبگانی است. این گفت‌وگوی عمومی خوب است ولی به دلیلی که گفته خواهد شد چاره‌ساز نیست. 

وقتی کسی بیمار می‌شود یعنی چیزی بر او عارض شده که تعادل بدن را مختل کرده است. پزشک با معاینات و آزمایش‌های متعدد اول علتی را که عارض و سبب بیماری شده کشف می‌کند سپس با شناخت علت و هدف گرفتن آن کار درمان را انجام می‌دهد. چه چیزی بر ملت عارض شده است که موجب واگرایی درونی و شکاف دولت-ملت شده است؟

یک «ملت» در عین تنوعات مختلف فکری و قومی و اقلیمی و فرهنگی و دینی و مذهبی و سیاسی، براساس اتفاق و یگانگی و وحدت شکل می‌گیرد. مفهوم ملت به دلالت مطابقی بیانگر وحدت و اتفاق و همنوایی در عین انواع تنوع‌هاست. دال مرکزی «ملت ایران»، مثل هر ملت دیگری وجود همین یگانگی و وحدت و هویت مشترک است.  اصل بر این است که ملت ایران با شناسایی همه تنوع‌ها دارای هویت مشترک و وحدت و همسویی و همگرایی با خود و همنوا با نظام سیاسی است. در نتیجه اگر مشاهده یا احساس شد که این اتحاد درونی وجود ندارد یا کاهش یافته است و رابطه ملت با نظام سیاسی کم و بیش مبتلا به واگرایی شده است باید نخستین پرسش این باشد که چه عواملی عارض شده‌اند که آن اتحاد و همنوایی را دچار اختلال کرده‌اند؟ 

با این فرض که انسجام و همگرایی ملی در ایران دچار اختلال شده و شکاف دولت-ملت در حال افزایش است، پرسش نباید این باشد که راه‌های ایجاد انسجام ملی و همگرایی چیستند؟ اگر اینها نبودند که ملت ایران در یک تاریخ طولانی شکل نمی‌گرفت و دوام نمی‌یافت.  پرسش بهتر این است که چه عواملی بر ملت و رفتار نظام سیاسی عارض شده است که موجب اختلال در اتحاد ملی و همگرایی درونی ملت و همسویی نسبی‌اش با نظام سیاسی شده است؟  این پرسش پاسخ ایجابی ندارد. لازم نیست چیزی ایجاد شود. بلکه پاسخ سلبی است. یعنی باید چیز یا چیزهایی که عارض و  موجب اختلال شده‌اند هدف‌گیری شوند. مثل همان تومور سرطانی که عارض شده و پزشک آن را هدف می‌گیرد تا عامل مختل‌کننده سلامت بیمار را از میان بردارد. 

مردم در عین داشتن آرمان‌های بلند، چیز زیادی نمی‌خواهند. ملت احترام واقعی می‌خواهد؛ نمی‌خواهد هر روز نگران این باشد که زنانش به‌خاطر پوشش در معرض توهین و تهدید و اجبار باشند؛ نمی‌خواهد نگران سایه جنگ باشد و بترسد از عواقب کار کسانی که راه جنگ را هموار می‌کنند؛ می‌خواهد تلویزیونی داشته باشد که درآن همه ملت با همه تنوعش حضور داشته باشند نه تلویزیونی در انحصار مطلق یک جریان اقلیت کوچک که اکثریت بسیار بزرگ ملت از آن غایبند؛ نمی‌خواهد برای دستیابی به اطلاعات مجبور به خرید فیلترشکن باشد برای دور زدن فیلترینگ؛ نمی‌خواهد جوان دانشجو، یا غیر دانشجویش بخاطر دو کلمه حرف در شبکه‌های اجتماعی از آزادی یا ادامه تحصیل ممنوع شود یا نخبگانی از ملت فقط بخاطر عقاید و آرایشان مهمان پشت میله‌ها شوند.

به نظر می‌رسد ملت همین چیزهای ساده را می‌خواهد و از او دریغ می‌کنند.  چیزهای دیگر هم هستند، مثل اوضاع وخیم و کمرشکن اقتصادی که چاره‌اش در کوتاه‌مدت ممکن نیست. اما آنها که برشمرده شد به فوریت قابل انجام است. فقط نیازمند اراده‌ای معطوف به عمل و متعهد به ایران و تمام ملت است.  سلب همین حقوق ساده همان عارضه‌ای است که  اندام برومند ملت را آلوده و بیمار ساخته است. 

منشأ این آلودگی‌ها باید هدف‌گیری شود. جریان‌ها و کسانی که از راه‌های غیرقانونی و حتی غیراخلاقی چندسالی است ملت را مبتلا کرده‌اند باید مکلف به قانون و اصول ملی شوند و از ادامه رفتارهای غیرقانونی آنها ممانعت شود. برای دیدن ملت باید به قول سهراب چشم‌ها را شست. برای دست دادن به ملت هم دست‌ها را باید شست از آلودگی. این آن چیزی است که همه جریان‌های سیاسی کشور از هر جناح باید به نظام سیاسی توجه دهند.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه تیتر یک
پربازدیدترین
آخرین اخبار