دوگانهساز اعظم
روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.
هیچوقت مثل امروز در «برهه حساس کنونی» نبودهایم. هیچوقت مثل امروز اینطور تنش بین نیروهای سازنده یک کلیت بزرگ به نام ایران قابل لمس نبوده است، حتی در روزهای منتهی به انقلاب سال ۵۷. هیچوقت گسلهای هویتی بین بلوکهای شهروندی در ایران اینطور فعال نبوده است. در این وضعیت، وظیفه ساختار سیاسی و نیروهای منتسب به آن چیست؟ از کلمه وظیفه به خاطر قدرت و صلابتاش در یادآوری در برابر کلمه مصطلحتر مسئولیت استفاده میکنم، چراکه برخورداری از «قدرت»، ایجادگر سلسله مسئولیتهایی است که باید به اجرا دربیاید و تلفیق تمام این امکانها و بایدها در قالب وظیفه قابل بیان است. طبیعتا این وظیفه را مترتب بر شهروندان نمیدانم که آنها در بهترین حالت مسئول رفتار خودشان هستند. این ساختار سیاسی است که با در اختیار داشتن قدرت و ثروت ملی توزیع شده در نهادهای رسمی از پلیس گرفته تا چاههای نفت و صداوسیما و... وظیفه دارد بیشتر از همه نگران دودستگی یا چنددستگی میان بازیگران اجتماعی ایران شود. بدیهی است دودستگی یا چنددستگی مدنظر با تضارب آرا تفاوتهای اساسی دارد. اما آنچه در برابر ماست، مسیری کاملا خلاف این ماجراست. دولت یا آنطور که نیروهای وابسته یا مدافع آن نشان میدهند خودش به بخشی از جریان درگیری تبدیل شده است. این درگیری هم نه صرفا از جنبه حفظ چهارچوبها و قواعد حاکم بر هر درگیری، بلکه تماما در شمایل درگیری بهمثابه یکی از بازیگران اصلی است. بهطور مثال چند تا از توئیتهای عبدالله گنجی مدیرمسئول سابق روزنامه جوان منتسب به سپاه و مدیرعامل فعلی روزنامه همشهری وابسته به شهرداری تهران را مرور کنیم. او بدون در نظر گرفتن جایگاه حقوقی خودش از هر فرصتی برای ابراز مخالفتهای تمسخرآمیز با بعضی از مهمترین مفاهیم در نزد گروه فعلی معترضان چنان استفاده میکند که گفتی فردی عادی با باوری شخصی نسبت به مسائل بوده یا اینطور شناخته میشود. همین یکی دو روز قبل او با اشاره به رای آوردن آنتونی دلوکا، نماینده دموکرات مجلس ایالتی پنسیلوانیا که یک ماه از فوتش میگذرد، در انتخابات میاندورهای آمریکا نوشت، «حالا فرض کنید در ایران یه مرده از صندوق بیاد بیرون! خبر اول جهان، جمهوری اسلامی هم باید برود. تقلبشده. هشتگ هم مهسا امینی.... » گذشته از فهم ناقص یک اتفاق مدنی در کشوری با نظام انتخاباتی خاص خودش، بدترین اتفاق نتیجهگیری به شدت سوگیرانه، متناقض و لجبازانه این مقام ارتزاقکننده از یک نهاد رسمی است. اما جالب اینکه این مورد نه یک اتفاق گذرا بلکه رویهایست که او در پیش گرفته است. قبلتر از این توئیت (بگذریم از حضور غیرقانونی او در توئیتر، درحالیکه خود را یکی از مدافعان اجرای قوانین مصوب در جمهوری اسلامی ایران میداند) او در واکنش به کنش نامعقول عمامهپرانی با همرسانی فیلمی ساختهشده از یک روحانی که به او تعرضی صورت گرفته مینویسد: «عمامهپرانی از این آخوند همشهری ما جالبه. قبلش فهمیده (درب گلستان شهدا شهرکرد) حالشون را گرفته. تازه میگه ما ننه-باباتون را به هم حلال کردیم وگرنه حرومزاده بودید، نکنید این کار را».
عبدالله گنجی را بهعنوان مثال مد نظر دارم؛ به چند دلیل که از جمله مهمترینشان وابستگی غیرقابل خللاش به حاکمیت چه از نقطهنظر عقیدتی و چه مالی است. او خودش را سیاستخوانده و روزنامهنگار هم معرفی کرده است که از شبهات دومی هم میگذریم، اما او در هر صورت مشتی است نمونه خروار. او نمونه بازیگری حاکمیت در یک دوگانه است. بازیگری که در واقع باید میاندار منازعه بین گروههای هویتی باشد اما خودش در حال دامن زدن به آن است.