| کد مطلب: ۱۸۲۴۵

دو خرده‌روایت از مصدق و خاتمی برای پزشکیان

سیدحمید متقی، پژوهشگر تاریخ ایران معاصر

دو خرده‌روایت از مصدق و خاتمی برای پزشکیان

این روزها و با پایان رقابت‌های انتخابات ریاست‌جمهوری چهاردهم، همه نگاه‌ها به سوی مسعود پزشکیان و نخستین گام‌های او برای تحقق شعارها و برنامه‌هایش معطوف شده است. پزشکیان در دوره‌ای، رای اعتماد اکثریت رای‌دهندگان را کسب کرده است که ایران با بحران‌های متراکم، پیچیده و بسیار بزرگی دست به گریبان است؛ بحران‌هایی که قاعدتاً مهار آن به نسخه‌های متفاوت و البته درمانگرانی متخصص و کارآمد نیازمند است. در این مجال بازخوانی دو تجربه مهم از تاریخ معاصر ایران قاعدتاً می‌تواند برای منتخب امروز ملت و البته جامعه ایرانی مفید باشد.

هنگامی‌که در ۷ اردیبهشت ۱۳۳۰ جمال امامی، نماینده مخالف مصدق در مجلس، ریاست‌دولت را به محمد مصدق پیشنهاد کرد، با توجه به تجربه چند پیشنهاد پیشین احتمالاً در ذهنش نیز خطور نمی‌کرد که مرحوم مصدق این پیشنهاد را پذیرفته و به‌عنوان نخست‌وزیر از صحن مجلس خارج شود. با این حال این رویداد معادلات سیاسی آن روز را تا حدود زیادی دگرگون کرد.

در این فضا اطلاعات، روزنامه نزدیک به دربار برخلاف سبک و سیاق معهود خود به پیشواز نخست‌وزیری مصدق رفت. این روزنامه در سرمقاله‌های هشتم و نهم اردیبهشت با عناوین «آقای دکتر مصدق این گوی و این میدان» و «آرزوهای مردم و دولت مصدق» ضمن استقبال از انتخاب مجلس نوشت«...دکتر مصدق چون برگزیده مردم است و با طبقات مختلف پیوسته در تماس بوده است، خوب واقف است که هموطنان او چه چیزهایی احتیاج مبرم و فوری دارند و از کجا باید شروع کند که از زیر بار این همه فشار بیرون آیند و از آسایش واقعی و حقیقی برخوردار گردند. دکتر مصدق خوب می‌داند که عفریت ظلم و بیداد و فقر و فاقه و بیکاری و فساد چنگال‌های خود را در گلوی مردم کشور فرو برده و روزبه‌روز هم این حلقه خفه‌کننده تنگ‌تر می‌شود.»

در ادامه نیز این روزنامه با اشاره به فسادهای مختلف در کشور، از ناکارآمدی‌ها و دردهایی که ایرانیان با آن دست‌به گریبان بودند، فهرستی بلندبالا تهیه و تاکید کرده بود که با مساعی محمد مصدق این دردها مرتفع و کشور به‌سامان خواهد شد. قاعدتاً طرفداران محمدمصدق از اعتراف بازوی رسانه‌ای اتاق فکر مخالفان به وضعیت بسیار نامطلوب آن روزهای ایران و همچنین حسن‌ظن این روزنامه به توانایی مصدق و حامیانش برای حل این بحران‌ها ضمن ابراز شگفتی، نوعی احساس رضایت نیز داشتند.

با این حال می‌توان دریافت که مخالفان ملی شدن صنعت نفت با توجه به شناخت دقیق از روحیات ایرانیان، با توسل به این شگرد تلاش داشتند عملاً با ایجاد انتظارات حداکثری از دولت جدید، کامیابی‌های احتمالی این دولت را  ناچیز جلوه داده و زمینه سرخوردگی و ناامیدی توده‌های حامی محمدمصدق و نهضت ملی‌شدن صنعت نفت را مهیا سازند. مرحوم مصدق هوشمندانه این طرح را شناسایی و در همان روز نهم اردیبهشت‌ماه اعلام کرد دولت او دو هدف اصلی دارد؛ اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت و اصلاح قانون انتخابات مجلس شورای ملی و شهرداری‌ها.

به این ترتیب او زیرکانه توانست متر و معیاری مناسب برای سنجش اقدامات دولت خود کند و همچنین به توسن خواست‌ها و انتظارات فزاینده‌ای که در ادامه مسیر موجب از بین رفتن سرمایه اجتماعی او می‌شد، مهار بزند. با مداقه در موضع‌گیری‌ها و مطالبی که در چند روز گذشته در رسانه‌های دوسوی مرزها منتشر شده است آشکار می‌شود فارغ از برخی مطالب احساسی هواداران مسعود پزشکیان، برخی از شخصیت‌ها و رسانه‌های منتقد جریان اصلاحات به‌ویژه در میان حامیان تحریم انتخابات که تا پیش از روز رای‌گیری، مقام ریاست‌جمهوری در ایران را فاقد اختیار و قدرت دانسته و تاکید می‌کردند که فرقی در زمینه اینکه چه کسی رئیس‌جمهور شود وجود ندارد، باز گام به میدان نهاده و با ارائه فهرستی بزرگ از مشکلات و بحران‌های ایران در ساحت‌های مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، قضایی و... ادعا می‌کنند که سنگ محک میزان موفقیت مسعود پزشکیان و دولت چهاردهم، میزان توفیق در حل این بحران‌ها است.

در این فضا هر چهره‌ای که دستی بر آتش سیاست در ایران داشته باشد می‌داند که حل این بحران‌ها و چالش‌ها قاعدتاً توسط یک دولت و یا یک رئیس‌جمهور امکان‌پذیر نیست و دامن زدن به این انتظارات موجب خواهد شد که موفقیت‌ها و کامیابی‌های بزرگ احتمالی پزشکیان نیز به چشم نیامده و لاجرم امید رای‌دهندگان به تاثیرگذاری صندوق رای مجدد کاهش یافته و البته سرمایه اجتماعی پزشکیان در آتش انتظارات به خاکستر بدل شود. با توجه به اینکه پزشکیان به مدد حمایت صریح سیدمحمد خاتمی، ویژگی‌های شخصیتی متمایز و بسیج بخش عمده نیروهای علاقه‌مند به توسعه و رفاه ایران بدون ارائه شعارهای اغواکننده اقتصادی و تاکید ویژه بر نگاه کارشناسی، پیروز رقابت انتخابات ریاست‌جمهوری چهاردهم نام گرفت، می‌تواند از تجربه مرحوم مصدق در این زمینه بهره‌ ببرد.

اگر او در همین روزهای نخست ضمن تاکید و پافشاری بر وعده‌ها و شعارهایی که موجب حضور مردم پای صندوق‌ها و رای به او شده‌است، چند هدف اصلی و ملموس با نتایج میان‌مدت را احصا و آنها را با مردم در میان بگذارد، ضمن فرار از تله خطرناک انتظارات نامحدود، متر و معیار قابل قبولی را در اختیار شهروندان این مرز پرگهر نهاده تا به وسیله آن بتوانند، کارآمدی او و همراهانش را مورد سنجش قرار دهند.

دومین نکته‌ حائز اهمیت در این ایام، نحوه گزینش تیم همکاران رئیس‌جمهور جدید است. مسعود پزشکیان درباره ارتقای خود در مناظره‌های انتخاباتی گفت، نوع مدیریت من در بیمارستان مدنی تبریز و پس از آن در  قامت ریاست دانشگاه علوم پزشکی این شهر و اجرای موفقیت‌آمیز چندین طرح عمرانی در حوزه بهداشت و سلامت به‌گونه‌ای بود که مورد توجه وزیر بهداشت وقت قرار گرفت و همین امر باعث انتصابم به معاونت وزارت بهداشت شد. تداوم این موفقیت‌ها باعث شد که با وجود پزشکان مشهور سیاسی در پایتخت، سیدمحمد خاتمی من را به‌عنوان وزیر بهداشت به مجلس معرفی کند.

با قاطعیت می‌توان گفت این نحوه ارتقا به مدیریت ارشد حلقه مفقوده سیستم اداری ایران است. متاسفانه در بسیاری از دولت‌های گذشته به جای ارتقای افراد فعال در بدنه یک سازمان در هر جزر و مد سیاسی، افراد سیاسی نزدیک به مدیران ارشد دولتی، بدون وابستگی سازمانی در رأس ادارات و سازمان‌های دولتی قرار گرفته‌اند. این روند در کنار بحران‌های ناشی از ناآشنایی مدیران جدید با محیط و اتمسفر سازمان تحت مدیریت خود، آسیب‌های جدی به ساختار اداری کشور وارد آورده است.

در وهله نخست این روند موجب کاهش چسبندگی سازمانی و همچنین بی‌انگیزگی بدنه کارشناسی و اجرایی در نهادها و سازمان‌های دولتی می‌شود. در یک سازمان کارآمد، یک کارمند با مشاهده مدیران ارشد خود در می‌یابد که با افزایش راندمان، بروز خلاقیت و بهبود ارتباطات درون‌بخشی و میان‌بخشی و البته سابقه حضور در آن سازمان، خواهد توانست پله‌های پیشرفت برای رسیدن به کرسی‌های ارشد مدیریتی را طی کند. هنگامی‌که چهره‌هایی حتی به فرض تحصیلات مرتبط و توان مدیریتی قابل قبول از خارج از سازمان و بدون طی کردن مراحل مدیریتی و به صرف رفاقت و آشنایی با مدیران ارشد نظام در رأس نهادها و سازمان‌های عمومی و دولتی قرار می‌گیرد، از سویی موجب ایجاد نوعی مقاومت در مواجهه با مدیر جدید می‌شود و از سوی دیگر نیروهای درون سازمان را نسبت به آینده و ارتقای خود بی‌انگیزه می‌کند.

مدیران منصوب‌شده نیز عملاً انگیزه چندانی برای ماندن در این سازمان را نداشته و تنها به سمت خود به‌عنوان ایستگاهی برای پرواز به پست بالاتر نگاه می‌کنند. این روند معیوب، عملاً موجب کاهش چسبندگی سازمانی در کارمندان و مدیران میانی می‌شود، همچنین انگیزه برای افزایش راندمان را از آنها می‌گیرد. خسران بزرگ دیگر این است که مدیران ارشد این سازمان‌ها هم پس از صرف هزینه‌های هنگفت آشنایی با محیط سازمان و به دست آوردن تجربه‌ای که قاعدتاً برای سازمان تحت نظرشان ارزشمند است، به محض یافتن جایگاه بهتر یا جزر و مد سیاسی دیگر، از رأس سازمان کنار رفته و نظام اداری کشور را از رسوب تجربیات در ساحت مدیریت کلان محروم می‌کند.

از همه مهم‌تر و البته تلخ‌تر برندگان این حلقه مفقوده در نظام اداری کشور هستند. ابن‌الوقت‌ها، لاف‌زن و چهره‌های عموماً کم‌مایه‌ای که شیفته آن هستند که ره صدساله را یک‌شبه طی کرده و با زنبیل گذاشتن در این یا آن ستاد انتخاباتی و حمل و نقل کیف برخی چهره‌های محبوب یا متنفذ، سکوی پرشی برای رسیدن به کرسی‌های مدیریتی کلان کشور بیابند.

با توجه به شعارها و اظهارات پزشکیان در مناظره‌ها می‌توان امیدوار بود که او بیماری خطرناک ساختار اداری ایران را تشخیص داده‌ و راه درمان آن را نیز تا حدود زیادی یافته است. اگر او بتواند همان شیوه سیدمحمد خاتمی در انتخاب وزیر بهداشت در دولت دوم اصلاحات را فارغ از نام‌ها و جنجال‌های سیاسی، در انتخاب تیم مدیریتی خود اعمال کند، در مسیر اصلاح ساختار اداری کشور و البته امور مردم گامی بزرگ برخواهد داشت؛ گامی که مطمئناً ایرانیان هوشمند و دلسوز آن را از یاد نخواهند برد.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی