اندیشکدهها
نیازمندیهای خرد آمریکا در برابر چین
نیازمندیهای خرد آمریکا در برابر چین
پاندول واشنگتن در ماههای اخیر بهتندی در حال تاب خوردن است، از این عقیده که چین بهسرعت در حال جانشینی رهبری آمریکا در سراسر جهان است حرکت میکند و به طرف دیگر میرود که تصور روزافزونی از چین است که به نقطه پیک خود رسیده و حالا در مسیر سقوط اقتصادی و ژئوپلیتیکی قرار گرفته است. هر دو گمانهزنیها ممکن است درست باشند. نظرات مختلفی درباره این موضوع وجود دارد که آیا باید از چین که از لحاظ اقتصادی و ژئوپلیتیکی به چالش کشیده شده ترسید یا آن را پذیرفت. از یک سو کاهش سرعت رشد چین دسترسی به منابع این کشور را کاهش میدهد و جاهطلبیهای جهانیاش را محدود میکند. از سوی دیگر، چین بدون اعتماد بهنفس ممکن است در موقعیت پرخاش و تاخت قرار بگیرد؛ بهویژه زمانی که مسئله به تایوان مربوط شود، غیرت ملیگرایانه را تحریک کند تا حواس جمعیت یک میلیارد و 400 میلیون نفری آن را از کاهش رشد و افزایش بیکاری پرت کند. این دو استدلال نیز میتوانند درست باشند. در آستانه هفتادوهشتمین نشست عمومی سازمان ملل متحد که این هفته در نیویورک آغاز میشود، باید به این مسائل توجه داشت. جهان در آستانه ورود به وادی جدیدی است. وادیای که در آن ایالات
متحده یک انقباض استراتژیک را آغاز کرده و چین نفوذ خود در بیشتر بخشهای جهان را افزایش داده است. در عین حال، قدرتهای میانه نیز که چشمگیرترین آن هند است، ترقی کردهاند. آنها آرزوها و آرمانهای خود را دارند و به واشنگتن میگویند که نمیخواهند طرف کسی را بگیرند.
نظم قوانین و نهادهای بینالمللی هیچوقت شسته و رفته نبوده است اما همکاریهای جهانی آشفتهتر شده که میزبان گروههای منطقهای و تکموردی است. از بریکس و کواد گرفته تا گروه هفت G7 و گروه 20 G20 و گروههای بیشمار دیگر. هیچکس کاملاً نمیداند که این مشارکتها چه نتیجهای دارند یا کدام بلوکها و کشورها نفوذ لازم را بهدست میآورند. آن لحظه که فرا برسد زمانی برای عدم اتحاد نیست بلکه زمان اتحاد چندگانه مبهم و آشفته است.
در این وادی جدید سوال این است که ایالاتمتحده چگونه باید بهبهترین شکل روابط خود با چین را مدیریت کند؛ کشوری که تردید ندارد واشنگتن میخواهد دسترسی چین به فناوری را سرکوب کند، رهبری خود در منطقه را به چالش بکشد و ظهور آن را تضعیف کند.
آمریکا در تدوین استراتژی خود باید با ادعای آرامش ژئوپلیتیکی شروع کند و بهدنبال خردی باشد که بین آنچه میتواند و نمیتواند تغییر دهد تمایز قائل شود. با تمرکز شدید روی آنچه میتواند کنترل کند آمریکا ممکن است تاثیر قابلتوجهی بر آنچه نمیتواند تعیین کند (که مسیر حرکت چین باشد) داشته باشد. مهم این است که مفهوم همیشه در حال تغییر چین، نادیده گرفته نشود. کاهش رشد سرعت اقتصادی سرمایهگذاران را شوکه کرده و حتی ظرفیت نظامی خود و توسعه تسلیحاتیاش، استراتژیستها را نگران کرده است. شیجینپینگ، رئیسجمهوری چین رهبری خود را دگرگون کرده است. کمی پس از یک ماه که شی وزیر امور خارجه خود و دو ژنرال ارشد ارتش را عزل کرد، وزیر دفاع این کشور مفقود شد. قدرت ایالات متحده شامل مجموعهای از متحدان جهانی و ائتلاف ناتو است که چین نمیتواند خود را با آنها تطبیق دهد. این زمانی است که آمریکا میتواند این ائتلافها را مدرنسازی کند و اعضای آن را از اهداف آمریکا مطمئن سازد.
رقابت برای فرماندهی سطح بالای فناوریهای جدید شامل هوش مصنوعی، محاسبات کوانتومی و مهندسی زیستشناختی شاید در شکلگیری وادی جدید قابلتوجهتر باشند.
دوستان ایالات متحده بهسختی میتوانند درک کنند که آمریکا با منابع انسانی گستردهای که دارد چگونه قرار است به استقبال انتخابات 2024 برود که پیامدهای تاریخی را میان جو بایدن، رئیسجمهور سالخورده 80 ساله و دونالد ترامپ، رئیسجمهور پیشین 77 ساله که با 4 کیفرخواست روبهروست، رقم خواهد زد.
ایالات متحده میتواند بدون نگرانی این پاندول را تماشا کند که به سمت چین میرود، فقط اگر بتواند با داشتن هدفی بزرگتر عمل کند در حمایت از اوکراین ثبات داشته باشد، حامی ائتلافهای خود باشد، فناوریهای مهم خود را توسعه دهد و در نهایت دموکراتیک بودن خود را تثبیت کند.