اندیشکدهها
نجات محیط زیست نیازمند کاهش فقر است
نجات محیط زیست نیازمند کاهش فقر است
در آستانه هفتادوهشتمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد و هفته اقلیم در نیویورک و نزدیکشدن نشست تغییرات اقلیمی سازمان ملل، ضروری است که دنیا رابطه بین رشد اقتصاد و پایداری محیط زیستی را روشن کند. اینها اصلاً بیارتباط نیستند، بلکه اولی پیشنیاز دومی است: پویایی اقتصادی و پیشرفت در استانداردهای زندگی هم برای تأمین بودجه اقدامات اقلیمی و هم برای تضمین حمایت عمومی کافی از آن حیاتی است.
خوشبختانه این مسئله اکنون به شکلی گسترده درک شده است. در ماه ژوئن، جمعی از رهبران بزرگترین اقتصادهای جهان، شامل برزیل، اتحادیه اروپا، ایالات متحده، ژاپن و آفریقای جنوبی، بیانیه مشترکی منتشر کردند که کاهش فقر و حفاظت از سیاره را بهعنوان اهدافی «همگرا» توصیف کرد. به همین شکل، بیانیهای که بعد از نشست اخیر گروه ۲۰ منتشر شد، تأکید کرد: «هیچ کشوری نباید مجبور شود بین مبارزه با فقر و مبارزه برای سیارهمان، انتخاب کند.»
پژوهش اخیر مؤسسه جهانی مککینزی یا امجیآی مشخص میکند، هدفِ رسیدن انتشار خالص گازهای گلخانهای به صفر تا سال ۲۰۳۰، حدود ۴۱ تریلیون دلار یا معادل ۴ درصد از تولید ناخالص ملی جهانی هزینه خواهد برد. انجام این سرمایهگذاریها نیازمند حمایت و مشارکت گسترده عمومی خواهد بود. مردمی که در فقر زندگی میکنند، کمتر احتمال دارد از این اقدامات حمایت کنند، بهخصوص اگر احساس کنند نیازهایشان در اولویت پایینتری قرار گرفته است. از این رو، تلاشهای همزمان برای بهبود استانداردهای زندگی حیاتی هستند.
موضوع صرفاً کشیدن خانوارها بالای خط فقر مطلق بانک جهانی نیست. برای رسیدن به توسعه پایدار، باید خط بالاتری را رد کنیم که امجیآی آن را «خط توانمندی» میخواند. نقطه دقیق این خط در کشورها متفاوت است، در نتیجه تفاوتهای هزینه معیشتی؛ اما معنای آن همه جا یکی است: آستانهای که ورای آن، خانوارها ابزارهای کافی برای رسیدگی به همه نیازهای اساسیشان، از قبیل تغذیه، مسکن مناسب، خدمات درمانی و آموزش باکیفیت و برای تلاش در جهت امنیت اقتصادی را دارند. بدون توانایی پسانداز، خانوارها نمیتوانند حائل در مقابل شوکها بسازند و این شامل شوکهای حاصل از تغییرات اقلیمی هم میشود. در سطح جهان، حدود 7/4 میلیارد نفر، معیارهای توانمندی اقتصادی کامل را ندارند. بسیاری در کشورهای پردرآمد یا دارای درآمد متوسط که ظاهراً به سبک زندگی «طبقه متوسط» رسیدهاند، حائل کافی در مقابل موقعیتهای اضطراری و شوکها ندارند و برای پیداکردن مسکن و خدمات درمانی در تقلا هستند. اینها شاید رسماً، «فقیر» حساب نشوند اما نمیتوانند پتانسیل واقعی خود را تحقق بخشند و شاید در معرض خطر لغزیدن به فقر باشند.
این شکافها را چطور باید بست؟ در بحث توانمندی، گزینهها شامل سرمایهگذاری بیشتر در مسکن با قیمتهای مقرونبهصرفه، خدمات درمانی و آموزش و نیز حمایت مستقیم از خانوارهای آسیبپذیر است. در بحث رسیدن به انتشار خالص صفر، حمایت عمومی قویتر و سیاستهای جسورانهتر میتوانند سرمایه خصوصی بیشتری جلب کنند و هزینههای فناوریهای کاهش انتشار را پایینتر ببرند. در مجموع، تعهد جوامع به میزان میانگین ۲۰ درصد از تولید ناخالص ملی جهانی، جمعاً ۲۰ تریلیون دلار، میتواند هر دو شکاف را تا ۲۰۳۰ ببندد، گرچه این تعهدات ریسک اثرگذاری بر منفی بر اقتصاد مبنا هم دارند.
در هر صورت، سازوکارهای خلاقانه مالی اهمیت اساسی خواهند داشت. مشخصاً، نهادهای چندجانبه باید تأسیساتی تازه برای اقتصادهای در حال توسعه فراهم کنند. افزایش سرمایه این نهادها و بسترهای جدید میانجیگری ریسک برای کمک به جلب سرمایه خصوصی بیشتر، این تلاش را تقویت خواهد کرد. دیگر راهحلهای نوآورانه، مثلاً، فرستادن مازاد حاصل از بالارفتن قیمتهای انرژی به سمت سرمایهگذاریهای سبز هم لازم خواهند بود.
پیشرفت سخت خواهد بود و قیمت بالا؛ اما امروز سرمایهگذاری برای بستن شکافهای توانمندی و انتشار خالص صفر به جهانی شکوفاتر و باثباتتر منجر خواهد شد. شاید هیچ سود و نتیجه دیگری باارزشتر از این نباشد.