سه مسئله اصلی ترامپ در خاورمیانه
رؤسایجمهور آمریکا در ۱۵ سال گذشته سیاستهای متفاوتی در خصوص خاورمیانه داشتهاند، اما همگی بر این موضوع اتفاق نظر داشتند که رهبران ایران نباید سلاح هستهای در اختیار داشتهباشند.
رؤسایجمهور آمریکا در ۱۵ سال گذشته سیاستهای متفاوتی در خصوص خاورمیانه داشتهاند، اما همگی بر این موضوع اتفاق نظر داشتند که رهبران ایران نباید سلاح هستهای در اختیار داشتهباشند. هر رئیسجمهور استراتژی متفاوتی در این خصوص در پیش گرفتهاست؛ از دیپلماسی (برجام) گرفته تا تحریمهای اقتصادی (فشار حداکثری)، اما هدف ثابت ماندهاست.
هر چند جیدیونس، معاون ترامپ از اقدام نظامی اسرائیل علیه تاسیسات هستهای ایران دفاع کردهاست، اما نه او و نه ترامپ هنوز تصریح نکردهاند که مسئولیت جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای بر عهده آمریکاست. مسئله اصلی در مورد سیاست دولت بعدی آمریکا این است که آیا رسماً به جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای متعهد میشود یا به صورت بالفعل سیاست مهار را در پیش میگیرد.
ترامپ رئیسجمهوری بود که در روزهای پایانی کارش اسرائیل را به فرماندهی منطقه مرکزی آمریکا (CENTCOM) اضافه کرد و زمینه را برای همکاریهای نظامی اعراب و اسرائیل در دوران بایدن فراهم کرد. همکاری مشترک کشورهای عربی و شرکای اروپایی با اسرائیل در مقابله با حمله موشک و پهپادی ایران در ۱۳ آوریل، نمونهای از این همکاریها بود. اما پیوندی که این همکاری را حفظ کردهاست، حضور چشمگیر نظامی آمریکا در منطقه است.
برخی از مشاوران ترامپ با چنین شکلی از مداخله نظامی آمریکا مخالفند؛ برخی به این دلیل که ممکن است پای آمریکا به باتلاق جنگ در خاورمیانه باز شود یا اینکه تمرکز آمریکا از چین منحرف شود. اما بدون حضور مستقیم آمریکا، اسرائیلیها و عربها نمیتوانند به صورت علنی با یکدیگر همکاری کنند. ترامپ در مقابل این انتخاب قرار دارد که بر توسعه حضور نظامی و کمک به تعمیق مشارکت دفاعی اعراب و اسرائیل کمک کند یا اینکه نقش آمریکا را در همکاری منطقهای لغو کند که نهایتاً میتواند باعث شود اعراب و اسرائیل نتوانند از خودشان در مقابل ایران دفاع کنند.
توافق ابراهیم بزرگترین دستاورد دیپلماتیک دوره نخست ریاستجمهور ترامپ بود و احتمالاً گسترش این توافقها یکی از اهداف اصلی دوره جدید است. بهار ۲۰۲۰، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل تهدید کرد که بخشهایی از کرانه باختری را ضمیمه میکند. همین تهدید باعث شد امارات متحده عربی محاسباتش را تغییر دهد و پیشنهاد دهد توافقش برای صلح و عادیسازی روابط با اسرائیل منوط به عقب افتادن چهارساله ضمیمهسازی شود.
اسرائیل صلح را ترجیح داد و توافقی را که با وساطت ترامپ امضا شد و تاکنون نتانیاهو قولش را نگه داشتهاست. چهار سال مذکور دو ماه پیش سپری شد. حالا یک دولت راست افراطی روی کار است و حالا ممکن است نتانیاهو انتخاب مجدد ترامپ را ابزاری برای رسیدن به هدفش ببیند. انتخاب یک حامی علنی ضمیمهسازی کرانه باختری توسط ترامپ به عنوان سفیر در اسرائیل نشانهای بر این موضوع است.
ضمیمهسازی حتی بخشهایی از کرانه باختری، یک گام بزرگ از سوی اسرائیل برای پایان دادن به سیاستی است که از سال ۱۹۶۷ برای استفاده از زمینه به عنوان ابزار مذاکره در پیش گرفتهبود. تغییر مرزهای اسرائیل فراتر از توافق با فلسطینیان نقض تعهدات از سوی اسرائیل با شرکای عربش، دموکراسیهای غربی و تعداد زیادی از یهودیان آمریکایی، آن هم در دورهای که اسرائیل در چندین جبهه در جنگ است، محسوب میشود.
موضع ترامپ در مورد ضمیمهسازی نامشخص است، اما یک حامی ضمیمهسازی را به عنوان سفیر معرفی کرد. هم ترامپ و هم نتانیاهو ممکن است که امیدوار باشند یک کشور عربی، این بار عربستان سعودی، مشکل را حل کند و همان نقشی را بازی کند که امارات در سال ۲۰۲۰ بازی کرد. اما ریاض ممکن است چیزهای خیلی بیشتری نسبت به ابوظبی برای توافق بخواهد، از جمله اینکه برنامه مشخصی برای تشکیل کشور فلسطینی تعیین شود. هیچ تضمینی وجود ندارد که ترامپ و نتانیاهو بتوانند مطالبات عربستان را برآورده کنند.
در نتیجه پس از باز شدن درهای ضمیمهسازی از سوی نتانیاهو، ممکن است خود او نتواند این درها را ببندد. برای حل این مسئله لازم است که موضع ترامپ را در مورد ضمیمهسازی بدانیم. وجود شفافیت باعث نمیشود که احتمال توافق عادیسازی با عربستان کمتر شود، بلکه دست کم میتواند جلوی لجنزار دیپلماتیکی را که ممکن است در صورت شکست توافق رخ دهد، بگیرد.
اگر موضع ترامپ این باشد که با ضمیمهسازی مخالفت کند، نتانیاهو میتواند از این موضع به عنوان بهانهای برای سرکوب اشتیاق اعضای ائتلافش برای ضمیمهسازی استفاده کند. سه مسئله جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای، سرمایهگذاری در همکاری نظامی عربی-اسرائیلی و موضعگیری در خصوص ضمیمهسازی کرانه باختری، جهتگیری سیاست دولت دوم ترامپ را در مورد خاورمیانه تعیین میکند.