| کد مطلب: ۴۱۲۰۹

قدر این اپوزیسیون را بدانیم

اپوزیسیون آن هم اپوزیسیون شریف در این مملکت کم نیست. از دکتر سروش و کدیور بگیر تا مهدی کروبی. از فرهاد میثمی بگیر تا تاج‌زاده و علیرضا رجایی. آن‌ها کم اذیت نشدند اما پای ایران و ایرانی که به میان آمد با همه وجود به میدان آمدند تا به من و شما یادآوری کنند ایران ملک طلق کسی نیست.

قدر این اپوزیسیون را بدانیم

نقل مشهوری است از دوران زندان آیت‌الله منتظری (رضوان‌الله تعالی علیه) که می‌تواند تا ابد برای همه آزادگان و وطن‌پرستان حقیقی الگو و سرمشق باشد. ظاهراً در میان علمای مشهوری که در زمان پهلوی در حبس بوده‌اند آقای منتظری بیشترین زجر و شکنجه را متحمل شده.

در اوج آن همه مصیبت و شب و روزی که با داغ و درفش سپری می‌شد، گروهی از سازمان صلیب سرخ جهانی برای بازدید از زندان می‌آیند. آیت‌الله منتظری به جهت شهرت و سابقه‌ای که در مبارزه داشت برای مصاحبه انتخاب می‌شود.

دست و پای مسئولان زندان و مقامات امنیتی به لرزه می‌افتد چراکه می‌دانند کافی است این مرد ستمدیده گوشه‌ای از مصائبی را که بر او رفته است، بازگو کند تا حیثیت خاندان تمدن‌ساز پهلوی بر باد رود. اما درنهایت تعجب آقای منتظری نه‌تنها گلایه‌ای از زندان و زندانبان بر زبان نمی‌آورد بلکه از وضعیت خوب و رفاهی که برای او فراهم آورده‌اند سخن می‌گوید.

سازمانی‌ها می‌روند و رئیس زندان حضرت آیت‌الله را احضار می‌کند. علت این کار عجیب را می‌پرسد و می‌شنود که: لزومی نداشت بیگانگان متوجه شوند شماها چه بر سر من می‌آورید، هرچه هست اختلاف خانوادگی بین من و شماست.

آن‌چه نوشتم براساس حافظه تصادفی و درب و داغان این روزهای من است اما در اصل مطلب و صحت آن شکی ندارم. با نقل این خاطره هم نمی‌خواهم بگویم که همه آن‌ها که ستمی بر آن‌ها رفته است، باید مثل آقای منتظری در مقابل بیگانگان رفتار کنند. خیر. کنار گود نشستن و نسخه پیچیدن برای دیگران آسان‌ترین کارهاست و البته مضحک‌ترین. اما آن کرامت و بزرگی صرفاً محدود به‌جان تابناکی همچون حضرت آیت‌الله نبود و نیست.

همین چند روز پیش مردی که لقب فقیرترین رئیس‌جمهور دنیا را یدک می‌کشید روی در نقاب خاک کشید؛ مردی که به‌محض خلاصی از زندانی 12 ساله همه کسانی را که در اذیت و آزار او کوشیده بودند، بخشید و بقیه عمرش را به‌جای کین‌توزی و انتقام از دیگران به کار آبادانی و سربلندی کشورش مشغول شد. جای دوری نرویم. در همین سرزمین فرهاد میثمی را داریم.

زمانی که گاو گند چاله دهانی به‌نام ترامپ به‌بهانه دفاع از بندیانِ منتقدِ این سرزمین، ایران را تهدید کرد او از همان زندان برایش پیغام فرستاد که مردک دهانت را ببند که این گستاخی‌ها از حد و اندازه تو بیرون است. در همان زمان چیزی نوشتم با عنوان: «اپوزیسیون نجیب» که افراطی‌ها را خوش نیامد.

بگذریم. بیاییم نزدیک‌تر. این روزها که در جنگی تحمیلی و نابرابر با اسرائیل و آمریکا قرار گرفته‌ایم خیلی‌ها عیار حقیقی خود را به نمایش گذاشته‌اند. خیلی‌ها از همان‌ها که در مقام اپوزیسیون قرار داشتند و احیاناً به ناحق در حق‌شان جفاها صورت گرفته بود، با همه توان به میدان آمدند و از ایران و حیثیت ایرانی جانانه دفاع کردند.

این را هم توضیح بدهم که اپوزیسیون در معنای حقیقی‌اش انسان شریفی است. کسی که برای بهتر شدن کشورش و زندگی هم‌وطنانش دست به انتقاد و اعتراض می‌زند و خودش را به دردسر می‌اندازد ذاتاً انسان شریفی است. او می‌توانست مثل خیلی‌ها ساکت بماند و سری را که درد نمی‌کند دستمال نبندد یا بدتر از آن برود در سلک چاپلوسان و فرومایگان و با تعریف و تمجیدهای مهوع از وضع موجود دست‌کم دنیای خودش را آباد کند اما چنین نکرد.

با این تعریف خیلی‌ها از دایره اپوزیسیون بیرون می‌افتند. با این تعریف نه دلقکی مثل ربع پهلوی اپوزیسیون محسوب می‌شود، نه حرام‌لقمه‌هایی که این روزها صراحتاً به دفاع از صهیونیست‌ها برخاسته‌اند. اینان اپوزیسیون نیستند بلکه فرصت‌طلبند. برای منفعت بیشتر و رسیدن به جاه و مال حاضرند خلقی را بر باد دهند و کشوری را ویران کنند.

اپوزیسیون کسی است که دست‌کم برای عقایدش هزینه می‌دهد. این‌هایی که این روزها زیر علم شازده قراضه پهلوی و بوزینه‌ای چون نتانیاهو سینه می‌زنند اغلب نه‌تنها هزینه‌ای نداده‌اند بلکه از راه وطن‌فروشی به نان و نوایی رسیده‌اند.

اپوزیسیون آن هم اپوزیسیون شریف در این مملکت کم نیست. از دکتر سروش و کدیور بگیر تا مهدی کروبی. از فرهاد میثمی بگیر تا تاج‌زاده و علیرضا رجایی. آن‌ها کم اذیت نشدند اما پای ایران و ایرانی که به میان آمد با همه وجود به میدان آمدند تا به من و شما یادآوری کنند ایران ملک طلق کسی نیست.

از آن همه شاعر و نویسنده‌ای که در این سال‌ها در سایه نظام جمهوری اسلامی ایران پروار شدند و از کلبه خرابه‌ای به پنت هاوس رسیدند یک نفر، حتی یک نفر متن جانانه‌ای در دفاع از ایران و علیه پهلوی و نتانیاهو چنان‌که دکتر عبدالکریم سروش نوشت، ننوشت تا همگان بدانند در هنگامه‌ای که باد مهرگان وزیدن گرفته است، نامرد و مرد کیست.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه