| کد مطلب: ۲۴۲۱۴
مردان بی‌ادعا مردان پرمدعا

مردان بی‌ادعا مردان پرمدعا

با مردان و زنانی طرفیم که بر زبان‌شان صلح جاریست و از جنگ گریزانند اما وقتی به آنجا می‌رسند که دیگر چاره‌ای جز جنگ نیست، از بیرون گود دستور لنگ کردن نمی‌دهند. خط اول بلا و سپر دیگران‌اند. این مردان نه تریبون دارند نه سروصدا. خانه و زندگی‌شان را هم که دیده‌اید.شهیدان حمله‌ی اسرائیل احتمالاً مظلوم‌ترین شهیدان معاصرند. آنان که صداوسیمای داخلی کارشان را کوچک می‌شمرد و انگار در ترقه‌بازی آسیب دیده‌اند و شبکه‌ی فارسی‌زبانی که ابزار پروپاگاندای صهیونیست‌ها هم چنان روایت می‌کند که انگار ارتش ما متجاوز است و ارتش اسرائیل مظلوم.

همان لحظه که پدر استوار یکم محمدمهدی شاهرخی‌فر در شوک از دست دادن فرزندش، بر سینه می‌کوبد و می‌گوید «تکه جانش، تکه‌تکه شده است»، دقیقاً همان لحظه، مجری و کارشناس شبکه‌ی یک سیمای ملی، حمله‌ی شب گذشته‌ی رژیم صهیونیستی را به باد استهزاء گرفته‌اند و نمی‌توانند جلوی خنده‌شان را بگیرند. یکی از آن‌ها خطاب به حمله‌کنندگان با تمسخر می‌گوید که «تأثیرگذار بود».

بود آقای کارشناس، خیلی جدی هم تأثیرگذار بود. حداقل برای چهار دلاوری که مثل شما طلوع صبح را دیگر ندیدند خیلی تأثیرگذار بود، و برای خانواده‌ها و عزیزان‌شان که دیگر آن‌ها را نمی‌بینند و برای همه‌ی مردمی که جوانان این سرزمین را دوست می‌دارند و جان همه‌ی مردم را عزیز می‌شمارند. بعید است خانواده‌های دو شهید عزیز وقتی که اهالی صداوسیما مشغول خندیدن و تمسخر جنگ بودند آن‌ها را دیده باشند. آن‌ها از هول دردی که به جانشان افتاده است به کوچه‌های شهر آمده بودند و میان ناله و گریه اقوام و آشنایان غرق شده بودند.

کوچه‌های شهری که هیچ شباهتی با خیابان‌ها و اتوبان‌هایی که محل استودیوهای صداوسیماست ندارد. عجیب که یک اتفاق دو واکنش چنین متفاوت داشت؛ خانواده‌ی شهدا در شوشتر و رامهرمز ماتم داشتند و عزا، و این‌ها در شمال تهران شادی و خنده! 

مجری و کارشناس سیما تنها نبودند. آن‌ها ویترین جماعتی‌اند که هر روز در کنج عافیت و امن نشسته‌اند و می‌گویند لنگش کن. همان‌ها که همزمان که مرزداران و پاسبانان ایران مشغول رزم و زیر آتش بودند، یا درباره‌ی حمله‌ی اسرائیل جوک می‌ساختند و یا مشغول ساختن کلیپ بودند که بگویند اتفاق خاصی نیفتاده است. قطعاً منظور، مردمان عادی نیستند که به هر چیزی متوسل می‌شوند تا اضطراب لحظات سخت را از خود دور کنند، منظور آن‌هایی‌ست که کسب و کارشان در تنش و ناآرامی‌ است. آدم‌های پرمدعایی که سروصدای‌شان گوش فلک را کر می‌کند، دائم مشغول کُری خواندن هستند، حاضر نیستند یک قدم از محوطه‌ی امن خود بیرون بیایند و کوچک‌ترین هزینه‌ای بدهند؛ حتی هزینه‌ای در حد نگرفتن یک روز دستمزدشان.

از آن سمت با مردان و زنانی طرفیم که بر زبان‌شان صلح جاریست و از جنگ گریزانند اما وقتی به آنجا می‌رسند که دیگر چاره‌ای جز جنگ نیست، از بیرون گود دستور لنگ کردن نمی‌دهند. خط اول بلا و سپر دیگران‌اند. این مردان نه تریبون دارند نه سروصدا. خانه و زندگی‌شان را هم که دیده‌اید.شهیدان حمله‌ی اسرائیل احتمالاً مظلوم‌ترین شهیدان معاصرند. آنان که صداوسیمای داخلی کارشان را کوچک می‌شمرد و انگار در ترقه‌بازی آسیب دیده‌اند و شبکه‌ی فارسی‌زبانی که ابزار پروپاگاندای صهیونیست‌ها هم چنان روایت می‌کند که انگار ارتش ما متجاوز است و ارتش اسرائیل مظلوم.

کمتر موقعیتی پیش می‌آید که سرباز وطنی که در راه دفاع از وطنش جانش را از دست داده در چنین موقعیتی قرار بگیرد. موقعیت دوقطبی‌ای که یک سویش دوستی نابخردانه است و دیگر سویش دشمن خبیثی که انگار جز نابودی ایران به چیز دیگری رضایت نمی‌دهد. موقعیتی که لشکریان سایبری، زیر اکانت‌هایی پنهان شده‌اند و از این می‌گویند که ارتشی خوب باید فلان باشد و اینان بهمان هستند و پس خوب نیستند. نوشته‌هایی که شاید در ابتدا ساده به نظر بیایند و نظر کاربرانی ساده اما وقتی انسجام، تداوم و گستردگی چنین پیام‌هایی را می‌بینیم، مشخص می‌شود که در هدف غایی اینان انسانیت‌زدایی از هرکسی است که از ایران دفاع کند.

همان کاری که با مردم غزه و جنوب لبنان کردند تا راحت قتل‌عام‌شان کنند. شوربختانه که صداوسیما هم از سر نابلدی در همین دام می‌افتد. با کوچک شمردن دشمن، کار سربازان را کوچک می‌شمرد. کار مردان بی‌ادعایی که تا آن روز که جان فدا نکنند کسی قدرشان را نمی‌داند. کار مردان و زنانی که جهان برای روی خوش دیدن به آن‌ها نیاز دارد. آدم‌های فروتنی که بی‌سروصدا به این دنیا می‌آیند و می‌روند ولی تأثیر عمیقی بر زندگی می‌گذارند.

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
آخرین اخبار