کاش سیستمی در کار بود
دقیقاً نمیدانم چرا و از چه زمانی، اما مدتیست که رایج شده بسیاری از رسانهها و نویسندگان، بهجای استفاده از لفظ «حکومت»، از کلمه «سیستم» استفاده میکنند. شاید یکی از عللش این باشد که لفظ «حکومت» انگار خیلی سیاسی است، بنابراین شاید میخواهند با «سیستم»، کمی وجه کارشناسی به متن بدهند و زهر مطلبشان را بگیرند
دقیقاً نمیدانم چرا و از چه زمانی، اما مدتیست که رایج شده بسیاری از رسانهها و نویسندگان، بهجای استفاده از لفظ «حکومت»، از کلمه «سیستم» استفاده میکنند. شاید یکی از عللش این باشد که لفظ «حکومت» انگار خیلی سیاسی است، بنابراین شاید میخواهند با «سیستم»، کمی وجه کارشناسی به متن بدهند و زهر مطلبشان را بگیرند؛ انگار مشکلات ما ریشه مدیریتی دارد، نه سیاسی.
ممکن است البته برخی این تحلیل را نپذیرند و بگویند پشت این تبدیل، مقاصدی دیگر پنهان است و آن چیزی نیست جز نشانه گرفتن «نظام». گویی بهجای آنکه مستقیم «نظام» را نقد کنند، با استفاده از لفظ «سیستم» سخن خود را بیان میکنند. در مقابل البته میدانیم که دستهای دیگر از متنها با تاکید ویژه بر لفظ «نظام» نوشته میشوند؛ متنهایی که نویسندگانش خود را اصلیترین مدافعان حکومت و بهترین مفسران عملکرد آن میدانند. جدا از اینها، قصه بسیار پیچیدهتر میشود وقتی انواع و اقسام تعابیر از کلمه «نظام» در ذهن متبادر میشود که معلوم نیست تا چه حد با واقعیت امور انطباق پیدا کنند.
غرض هرچه باشد ـ چه نقد پوشیده و چه دفاع جانانه ـ اما بهنظر میرسد وجه مشترکی در ذهنیت بیشتر کسانی که از هر دو کلمه «نظام» و «سیستم» استفاده میکنند، وجود دارد و آن اینکه بهراستی ساختار سیاسی فعلی، چونان یک نظام و سیستم عمل میکند. من البته با همین پیشفرض مخالفم زیرا معتقدم کنشهای حکومت در ایران، متاسفانه نهتنها سیستماتیک و نظاممند نیست بلکه ازقضا بخشی عمده از مشکلات فعلی مملکت، ناشی از همین نبود نظم و نظام در ساختار کلان حکمرانی کشور است.
در تعریف نظام یا سامانه یا معادل انگلیسی آن، سیستم، نوشتهاند مجموعهای از عناصر بههمپیوسته و مرتبط که یک کلیت را شکل میبخشند و در پی دستیابی به یک هدف خاص هستند. واقع امر من هرچه مینگرم، کمتر این بههمپیوستگی و ارتباط، کلیت و اشتراک هدف را میبینم. گاهی البته امیدوار میشوم و گمان میکنم لابد چیزهایی وجود دارد که از چشم ما مردمان معمولی پنهان است وگرنه چگونه بدون وجود سیستم، کشور سرپا مانده است؟ بعد اما وقتی این حجم از تنش، اختلافنظر و تعارض منافع را حتی میان نخبگان حکومتی، قوا، ارکان و... میبینم، بیشتر این پندارم قوت میگیرد که نه، اصلاً شاید سیستمی در کار نباشد.
وگرنه مگر میشود سر انواع و اقسام مسائل، از لایحه حجاب تا مذاکره با آمریکا، از پاسخ به حمله اسرائیل تا رابطه با روسیه، از حضور زنان در ورزشگاه تا برگزاری کنسرت در فلان شهر اینقدر میان گروههای مختلفی که در یک حکومت واحد، صاحب قدرت هستند، اختلاف و شکاف وجود داشته باشد؟
خاطرم هست اولینباری که این فکر به ذهنم خطور کرد، وقتی بود که یوسف اباذری در نشست مربوط به مرتضی پاشایی از این سخن گفت که سیستم میخواهد از جامعه سیاستزدایی کند و اله کند و بله کند. یادم هست که بسیاری کیفور شدند از این صحبتهای سیاسی استاد جامعهشناسی. من اما به فکر فرو رفتم که واقعاً کاش چنین سیستم منسجمی که بتواند هدفی را پی بگیرد و آن را بهنحوی بهینه و مقتضی به انجام برساند، وجود داشت که اگر بود شاید میتوانست با تجمیع قدرت، چند مگاپروژه را به سرانجام برساند. امروز حتی بیشتر به این نتیجه رسیدهام که اصلاً مشکل حکمرانی ما این است که نظاممند نیست. هرکسی ساز خودش را میزند و عدهای هم به دورش میرقصند. دو متر آنطرفتر البته بساطی دیگر برپاست.
در این زمینه مثال فراوان است اما برای نمونه شما بنگرید به بحث رابطه ایران و آمریکا. عدهای در صداوسیما، مجلس و منابر نماز جمعه لعن و نفرین میفرستند به هرکسی که چنین مذاکرهای به ذهنش خطور کند، رئیسجمهور کشور اما میگوید ایران مشکلی برای مذاکره ندارد. از آنسو برخی رسانهها از قول یکی از وزرا تیتر میکنند که با مذاکره بهطور صریح مخالف است.
در چنین وضعیتی، البته اینکه موضع درست چیست، دیگر چندان اهمیتی ندارد زیرا وقتی نتوان تصمیمی را بهطور نظاممند اتخاذ و اجرایی کرد بهنحویکه نیروهای مخالف نتوانند در مسیر اجرای آن سنگاندازی کنند، چه فرقی دارد چه تصمیمی گرفته شود؟ الغرض انگار سیستمی در کار نیست و شاید حق با همان همکلاسی ما در دوره ارشد باشد که زمانی پس از شنیدن دعوای دو گروه حکومتی در کلاس بر سر نحوه اداره کشور، گفت: تنها نتیجهای که من از این بحثها گرفتم، این است که این مملکت را آقا امام زمان (عج) اداره میکند.