| کد مطلب: ۲۲۰۶۳
دور از خانه

فریدون تنکابنی پس از ۴۱ سال دوری از وطن در ۸۷ سالگی در کلن آلمان درگذشت

دور از خانه

فریدون تنکابنی، نویسنده و طنزنویس سال‌های پیش و پس از انقلاب، بعد از ۴۱ سال دوری از وطن شنبه هفتم مهرماه ۱۴۰۳ در ۸۷ سالگی در یک آسایشگاه سالمندان در شهر کلن آلمان درگذشت.

این نویسنده و طنزپرداز که حتی در مراسم بزرگداشت‌اش که هشتم آذرماه ۱۳۹۳ به همت انجمن تئاتر ایران و آلمان در آرکاداش تئاتر شهر کلن برگزار شد دست از شوخی برنداشت، زندگی در خانه سالمندان را به گذراندن وقت در میان حوری و غِلمان تشبیه کرد و گفت خانه سالمندانی که در آن است، او را به یاد بهشت می‌اندازد و یکی از شباهت‌هایش این است که حوری و غِلمان در آن‌جا زیاد است و دختران و پسرانی جوان، فداکارانه دائماً در خدمت‌شان هستند.

شاید همین طنز درونی که به قول نسیم خاکسار، در وجود فریدون تنکابنی بود و نیازی به جعل کردن و ساختنش نداشت، موجب شد اتفاقات تلخی چون چشیدن طعم زندان در سال‌های پیش از انقلاب در پی انتشار کتاب «یادداشت‌های شهر شلوغ»، همچنین اعتراض به سانسور، اخراج از کانون نویسندگان ایران در سال ۱۳۵۸ به همراه سیاوش کسرایی، هوشنگ ابتهاج، محمدتقی برومند و محمود اعتمادزاده (به‌آذین) به‌واسطه بحرانی شدن رابطه کانون با توده‌ای‌ها، گریختن از ایران از راهی ناهموار و دشوار و رساندن خود به آلمان غربی در سال ۱۳۶۲ و گذراندن سال‌های پایانی را در خانه سالمندان، تاب بیاورد و همچنان طنازانه از آن سخن بگوید.

تا جایی که از این نوع زندگی نه ناراضی به نظر آید، نه ناامید و افسرده. فریدون تنکابنی که در مراسم بزرگداشت‌اش از پوستر طراحی‌شده با نقل قولی از او؛ «من در ایستگاه آخر هستم»، انتقاد کرده و گفته بود: «ایستگاه آخر یعنی چی؟ دستی‌دستی می‌خواهند بنده را در این ایستگاه بیاندازند.» به ایستگاه آخر رسیده است و دیگر نیست تا داستان‌هایی بنویسد که به قول حسن عابدینی در یک نگاه کلی بتوان در موردشان گفت طنزش اساساً بر نفی ابتذال و انحطاط اجتماعی استوار است.

از زندان تا مشارکت در شب‌های شعر گوته  

فریدون تنکابنی متولد سال ۱۳۱۶ که نویسنده شدن خود را مدیون عشق به دختر‌خاله‌اش در سال‌های دبیرستان می‌داند، نخستین کتابش؛ «مردی در قفس» را در نوجوانی منتشر کرد و در ادامه با نوشته‌هایی که بیشتر گرایش طنز داشتند به همکاری با نشریات ادبی پرداخت. او  با طنز سیاسی خود به‌ویژه از اواخر دهه ۱۳۴۰ تا پایان دهه ۱۳۵۰ خوانندگان بی‌شماری داشت و از میان 18 کتابی که منتشر کرد به‌ویژه کتاب‌های «یادداشت‌های شهر شلوغ»، «ستاره‌های شب تیره» و «اندوه سترون بودن»‌اش، شهرت بیشتری پیدا کردند.

او که بیش از همه با کتاب «یادداشت‌های شهر شلوغ» شناخته می‌شود، با همین اثر از شلوغی شهر به خلوت زندان کشانده شد. تعیین سه‌سال زندان برای او که جرمی جز نوشتن نداشت، اعتراض همکارانش را در کانون نویسندگان ایران برانگیخت و این سبب شهرت بیشتر او شد. اعتراضی که پای به‌‌آذین، نویسنده متن اعتراضی را نیز به زندان باز کرد. تنکابنی در این کتاب که حاوی شرح فضای حاکم بر کشور در دهه‌های ۳۰ و ۴۰ شمسی بود با کنایه‌های خاصی اقدام به اعتراض به نا‌بسامانی‌های موجود کرده بود هرچند کوتاه‌نوشته‌ها، شعرواره‌ها، جملات کوتاه و... «یادداشت‌های شهر شلوغ» بی‌زمان و بی‌مکان‌اند و همیشه مصداق دارند.

درمجموع فریدون تنکابنی، از زندانیان سیاسی دوران پهلوی نخستین مرتبه در سال ۱۳۴۹ و بعد از نوشتن کتاب «یادداشت‌های شهر شلوغ»، به شش‌ماه حبس از سوی دادگاه نظامی محکوم شد و پس از نوشتن کتاب «اندوه سترون بودن» نیز، سال‌های ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۵ را در زندان قزلحصار گذراند.

فریدون تنکابنی که ازجمله بنیان‌گذاران کانون نویسندگان ایران بود در پاییز ۱۳۵۶ به مشارکت در برگزاری «10 شب شعر انجمن گوته» پرداخت. او در 10 شب شعر و سخنرانی کانون نویسندگان ایران که در انستیتو گوته تهران برگزار شد شرکت داشت و در شب نهم، داستان «هذیان‌های دیوانه‌ای گرفتار در قفس تنگ آهنین داغ» را برای حاضران در باغ انجمن روابط فرهنگی ایران و آلمان خواند.

او پیش از خواندن این داستان با بیان این‌که خوانندگانش را از او گرفته‌اند، یعنی به کتاب‌هایش اجازه انتشار نمی‌دهند، گفت با حضور در «10 شب شعر انجمن گوته» شنوندگان را جانشین خوانندگان می‌کند و داستان «هذیان‌های دیوانه‌ای گرفتار در قفس تنگ آهنین داغ» را به این علت می‌خواند که داستانی طنزآمیز است و در آن مسائل اجتماعی را در قالب طنز مطرح کرده است.

تنکابنی در گفت‌وگویی با شمیم دوستدار که در شهریورماه ۱۳۹۱ در کلن انجام و در بی‌بی‌سی منتشر شد، شب‌های کانون نویسندگان یا شب‌های انستیتو گوته در سال ۱۳۵۶ را یک اتفاق استثنایی و فوق‌العاده خواند و از این گفت که این شب‌ها در ذهن همه آن‌هایی که در برگزاری‌اش نقش داشتند، مانده است. او همچنین معتقد بود، کانون نویسندگان ایران از این موقعیت مناسب به سود خودش بهره‌برداری کرد، بدون این‌که به حاکمیت آوانسی داده باشد.  

اخراج از کانون نویسندگان ایران

این‌که چرا توده‌ای‌ها ازجمله فریدون تنکابنی از کانون نویسندگان ایران اخراج شدند، داستانی مفصل است که باقر پرهام، عضو هیئت‌رئیسه کانون نویسندگان ایران در سال‌های انقلاب شرح مفصلی در موردش ارائه می‌دهد. او با اشاره به این‌که دعوای هیئت‌دبیران کانون نویسندگان ایران عبارت از خودش، احمد شاملو، محسن یلفانی، غلامحسین ساعدی و اسماعیل خوئی با اعضای توده‌ای کانون در سال ۱۳۵۸ شکل گرفت، از روزگاری می‌گوید که روابط‌شان با توده‌ای‌ها هنوز به‌حد بحرانی که به اخراج آن‌ها بینجامد نرسیده بود.

آن‌‌طور که پرهام می‌گوید، اعتراض‌های آن زمان کانون به موارد نقض آزادی بیان و امنیت کارکنان مطبوعات، مطبوع طبع توده‌ای‌های کانون نبوده است و درنتیجه هیئت‌دبیران کانون احساس کرده‌اند توده‌ای‌ها عرصه را بر آن‌ها تنگ کرده‌اند و اگر بخواهند به دلخواه آن‌ها عمل کنند، درواقع باید بپذیرند که کانون چیزی جز زائده‌ای بی‌بو و خاصیت نباشد.

پرهام با بیان این‌که تبلیغات توده‌ای‌ها علیه هیئت‌دبیران کانون موجب نگارش مقالاتی بر ضد آن‌ها و طرح اتهاماتی خطرناک علیه این هیئت شد، با اشاره به مواردی دیگر می‌گوید درنهایت هیئت‌دبیران کانون احساس کرد چاره‌ای جز اخراج توده‌ای‌ها از کانون ندارد. درنتیجه اخراج تنکابنی، به‌آذین، کسرائی، ابتهاج و برومند از کانون تایید شد و به دنبال این واقعه بود که کل عناصر توده‌ای، به همراه این پنج نفر، به میل خود از کانون نویسندگان ایران جدا شدند و کانون دیگری موافق با سیاست‌های حزب توده تاسیس کردند.

از مهاجرت تا مرگ

فریدون تنکابنی پس از دستگیری رهبران حزب توده در بهمن‌ماه سال ۱۳۶۱ و پیگرد اعضای این حزب، ایران را از راه کردستان ترک کرد. او حدود یک‌سال بعد از ترکیه به آلمان غربی رفت، ساکن شهر کلن شد و در خلال سال‌های بعد با سرمایه شخصی به انتشار کتاب‌هایش سرگرم بود تا زمانی که در منزلش گرفتار سانحه شد، به بیمارستان انتقال پیدا کرد، مدتی بستری بود و پس از آن که سلامتش را تا حدی بازیافت، به یکی از خانه‌های سالمندان در شهر کلن منتقل شد و چنان‌که خود طنازانه می‌گفت، درنهایت به ایستگاه آخر رسید.

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
سرمقاله
آخرین اخبار