نقد یا مدیحهگویی؟
1- رأی دادن در بلاد غربت برای ایرانیها کار سادهای نبود. رقم و عدد بسیار ناچیزی که از مشارکت ایرانیهای خارج از کشور منتشر شده، فضای پرفشار و تنشی که اطراف سفارت ایران و کنسولگریها و مراکز رأیگیری به وجود آمده بود را به خوبی نشان میدهد. حدود ۸ میلیون ایرانی مهاجر داریم و آراء به صندوق ریختهشده کمی بیش از 80 هزار است!تحریمیهای مهاجم ضد مشارکت، جلوی سفارت ایران در مادرید مستقر شده بودند و با رکیکترین فحشها از کسانی که میخواستند وارد سفارت بشوند استقبال میکردند. کار به همینجا هم ختم نمیشد، جماعت (البته فقط چهار نفر بودند) دست به دوربین میشدند و از رأیدهندگان فیلم و عکس هم میگرفتند، در حال فیلمبرداری و عکسبرداری فحاشی هم میکردند تا بتوانند سند جامعی درست کنند و در کانالهای تلگرامی و شبکههای مجازی جامعه ایرانی منتشر کنند و آبروی ما «رأیدهندگان مزدور» را ببرند و رسوای جهانشان کنند!صحنه غریب و دردناکی بود.
در جهان امروز ناسزاگویی آن هم بهدلیل اختلافنظر سیاسی، کنشی بدوی و وحشیانه تلقی میشود. چندتایی از این هموطنان را از دور و نزدیک میشناسم، غالباً خود را متمدن و آراسته به ادب ایرانی میدانند و منتقد رفتارهای هموطنان دیگر هستند. بهجای سلام، «درود» میگویند و برگردنشان «فروهر» آویختهاند. اما دستکم در گفتار و کردار نیک، چندان از آیین باستانی ایرانی پیروی نمیکنند. سالها زندگی در دموکراسیهای غربی و دیدن نحوه مبارزات سیاسی، دعواهای پارلمانی و مانند اینها هم به آنها رسم و راه احترام به آراء دیگران را نیاموخته و رواداری و تساهل را فقط وقتی قبول دارند که معطوف به خودشان باشد. بگذریم، احتمالاً قبلاً هم از این درددلها به عرض رساندهام.
2- اگرچه انتخابات این دوره، برای مهاجران با فشار و تنشی بیش از گذشته همراه بود، اما برکات فراوان دیگری داشت. اینبار جامعه ایرانی گام بلندی در رعایت ظرایف و نکات ریز تعامل سیاسی با یکدیگر برداشت. عقلانیت، تأمل و گفتوگو بیش از دورههای گذشته دیده شد. با اینکه گسلها و فاصلهها بیشتر شده و جامعه آرایشی دوقطبی به خود گرفته بود، اما دوطرف بیش از پیش به حرفهای رقیب گوش کردند، بیادبی و بیاحترامی کمتر دیده میشد. تساهل، مداراجویی، رواداری و احترام به نظر و رأی مقابل مانند یکی از آداب معمول از سوی اکثریت افرادی که با آنها همکلام شدم، رعایت میشد. هیچکس از من نپرسید که «رأی میدهی؟» یا «به چه کسی رأی میدهی؟».
به نظرم آراسته شدن جامعه ما به عقلانیت و آداب کنشگری سیاسی، بزرگترین دستاورد انتخابات این دوره بود. کسی هیجانزده نشد، فردای پیروزی، کسی انتظار زیر و رو شدن کشور و باز شدن درهای نعمت، ثروت و رفاه را نداشت. رأیدهندهها میدانستند که این فقط تلاشی است برای بهتر کردن شرایط، برای گشایش مشکلات مردم و برای حل مشکلات ایران. تلاشی که تضمینی صددرصدی برایش وجود ندارد، هزار اما و اگر در پیش است، اما «امید» و «عملگرایی» برآمده از آن عنصر گمگشتهای بود که به زندگی ایرانی بازگشت.
3- در ایام تبلیغات اهل رسانه و قلم، تلاش فراوانی برای قانع کردن مخاطبانشان کردند. روزنامهنگاران و اهل رسانهای که موافق دیدگاههای دکتر پزشکیان بودند، تاثیر فراوانی بر افکار عمومی گذاشتند و دست آخر هم موفق شدند به همراه دیگر عوامل بهخصوص مردم تحولخواه نامزد مورد نظرشان را بر رأس قوهمجریه بنشانند. امتداد آن کنش عقلانی و آن درک عمیقی که در انتخابات تجربه کردیم، عمل صحیح بعد از آغاز به کار دولت منتخب است. کار روزنامهنگاران و اهل رسانه، «بت» و «قدیس» ساختن از رئیسجمهور منتخب و نوشتن فهرستی از مناقب و سجایای اخلاقی ایشان نیست.
تجربه تاریخی نشان میدهد که ما ایرانیها ید طولایی در چنین اموری داریم. وظیفه روزنامهنگاری ایجاب میکند، بدون لکنت و بدون درنظر گرفتن گرایش سیاسی اصلاحطلبی، با دقت اعمال دولت منتخب را زیر نظر داشته باشیم. با تیغ نقد مؤدبانه، کم و کاستیهایشان را گوشزد کنیم و به اطلاع مردم هم برسانیم. ممکن است نقد ما منصفانه و اطلاعات ما درباره موضوعی کامل نباشد و ما در آن موضوع نقدی بنویسیم، اگر از دایره ادب خارج نشویم، چه باک؟ توضیح دولت کار را برای عموم روشن میکند. کار اصلاحطلبی از نظارت دقیق، نقد مؤدبانه و به دور از تندروی دولت مطلوب آغاز میشود.
در این مرحله نباید فراموش کنیم که روزنامهنگار دیدبانی جامعه را برعهده دارد، نباید دچار شیفتگی شویم، نباید از کاستیها و خطاها بهدلیل تمایلات سیاسی چشم بپوشیم و به مصلحتاندیشی بیفتیم.