آقای هالو
پشت خط عابر پیاده میایستم، عابر، با خیالی راحت بیآنکه نگاهی به من و ماشینهای ایستاده پشت خط بیاندازد، سلانهسلانه به آن سو میرود. آرامشاش نشان از اعتمادی که به انجام وظیفه شهروندی توسط رانندگان دارد، میآید. این آسودگی را در چهره بقیه عابران هم دیدهام. در موقعیتهای دیگر هم دیدهام و اصلاً به آن دقت دارم. وقتی تازه مهاجرت کرده بودم به عادت سالیانسال زندگی در وطن، وقت عبور از عرض خیابان میایستادم تا ماشینها عبور کنند، خلوت بشود و بعد من بگذرم. هنوز هم این اضطراب را دارم. این تردید را در دیگر رفقای مهاجرم هم دیدهام. اما این تردید و آن اطمینان از کجا میآیند؟ ما دستکم یکقرن و نیم است که برای برقراری قانون و اعمال آن کوشیدهایم. نویسنده کتاب مشروطهی ایرانی چیزی قریب این مضمون میگوید که برقراری نظامهای مشروطه در کشورهای اروپایی برای تحدید قوانین و قدرت پادشاهی بود و در ایران برای تدوین و اعمال قانون. روزنامهای که میرزاملکمخان در لندن منتشر میکرد هم «قانون» نام داشت؛ روزنامهای که در برپایی انقلاب مشروطه نقش مهمی داشت.
ایستادن پشت خط عابر پیاده از بدیهیترین اعمال منطبق با قانون و حقوق متمدنانه و شهروندی امروز است. شاید همین نمونه، معیار خوبی برای سنجش میزان تعهد و علاقه ما ایرانیها به قانونمداری باشد. واقعیت آن است که ما بدون استثنا، در برپایی آییننامهها و بخشنامهها و رویهها و اصول، ید طولایی داریم و خوب بلدیم که نظامنامه و قانون بنویسیم، اما به همان اندازهی مهارتمان در تدوین قوانین، در دور زدن آنها هم اهتمامی کامل داریم. روراست باشیم، در نظر ما آدم مقید به قانون، هالو و ساده جلوه میکند. اگر کسی مالیاتش را درست و حسابی پرداخت کند و درآمدهایش را شفاف و بدون دروغ به اداره مالیات گزارش کند، اصلاً کسی حرف او را باور نمیکند! مگر ممکن است؟… فشار اجتماعی برای رد کردن و دور زدن قانون بسیار زیاد است. دستگاههای اجرایی و ناظر، در بسیاری از مواقع قوانین را نادیده میگیرند یا محملی برای ترک وظیفه یا تجاوز از حدود اعمالقدرت خود پیدا میکنند.
فشار اجتماعی برای نادیدهگرفتن قانون، یعنی همان لحظهای که پشت خط عابر پیاده میدان ونک میایستم تا عابرپیاده که قانون به او حق تقدم داده است، با خیالی آسوده از عرض خیابان بگذرد و راننده پشتی دستش را روی بوق ماشینش میگذارد و فحش میدهد که حرکت کن و راکب موتور چندمتر قبل از اینکه برسد، فریاد میزند که برو و نایست و بعد نگاههایی ملالتبار و گاهی فریادهایی توأم با ناسزاست که بر سرم آوار میشوند. همینجاست که وقتی پشت خط عابر میایستیم، عابر ایرانی، جرأت عبور ندارد، نمیداند که آیا راننده همچنان منتظر میماند تا او با آرامش عبور کند یا با تهدید تا چند سانتیمتریاش جلو میآید؟ این را بگذارید پیشتجاوز زشت موتورسیکلتسواران به پیادهروها و ترساندن مردم و صدمهزدن به کودکان و سالخوردگان. اگر جرأت اعتراض داشته باشید، راکب موتور قطعاً درسی به شما خواهد داد تا هرگز فراموش نکنید که آنها آزادند در هر جایی برانند.
عرض من فقط درباره قوانین راهنمایی و رانندگی و آزار متخلفان و تجاوزشان به حقوق شهروندان نیست، عرضم این است که وقتی این قوانین بدیهی و روشن رعایت نمیشوند، قوانین بزرگتر هم رعایت نخواهند شد. نماینده مجلس با اطمینان، به گوش پلیس سیلی میزند و در دور بعد هم صلاحیتش تایید میشود. اختلاس، زمینخواری و مانند اینها هم اگر از سوی صاحبان صلاحیت انجام شود، قابل چشمپوشی خواهد بود و کسی به آن رسیدگی نخواهد کرد. حتی معترضان و گزارشکنندگان، متهم به اخلال در نظم، قانون و امنیت خواهند شد. آن آرامش و آن عدماطمینانی که در ابتدا عرض کردم در رفتار شهروندی بروز میکند. اطمینان از حمایت قانون، اطمینان از انجام وظایف و تردید در همه اینهاست. امنیت فقط پاسداری از ملت در مقابل تهدیدات دشمنان خارجی نیست. برقراری امنیت یعنی تقید به قانون در همه ارکان.